روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

بایسته‌ای چنانکه تپیدن برای دل

سلام

روزتون قشنگ

آخرای مردادتون مبارک و شاد



هروقت قاطی پاطی و عصبانی میشم اولین و تنها گزینه ای که به ذهنم میرسه آقای دکتر هست

حالا وای به روزی که بگندد نمک...

از دست خودش عصبانی بودم

مادر جان را نیاوردم با خودم

از در که وارد شدم افتادم به جون دفتر

تند تند جارو زدم

شر شر عرق ریختم

پشت سرش تند تند تی کشیدم و سرامیک ها را سابیدم

دستشویی و توالت را شستم

دیدم هنوز آروم نشدم

افتادم به جون شیشه ها

دیگه رسما مانتو و شالم خیس عرق شده بود

خواستم بیخیال شم ولی هنوز عصبانی بودم

نگاه کردم به ساعت

یکساعت و نیم از ساعتی که شروع کردم به بشور و بساب گذشته بود

اما هنوز ساعت 9 صبح نشده بود

گردگیری کردم

دیگه خسته شدم

جسمم خسته شد

یه کمی آرومتر شدم

کامپیوتر را روشن کردم و شروع کردم به کار

یکی دوتا اصلاح باید انجام میدادم انجام دادم و توی واتساپ ارسال کردم

بعد هم گفتم بیام سراغ پست نوشتن



پ ن 1: دیروز بازم دارایی بودم

یه جایی رسما کم آوردم

از خودم دلخور شدم که اشکام بی موقع فرو ریختن

اومدم سمت ماشین نشستم توی ماشین و زدم زیر گریه با صدای بلند

همون موقع هم گوشی را برداشتم و زنگ زدم آقای دکتر

جای دلداری دعوامون شد

به قول خودش تحمل گریه هام را نداره

نیم ساعت بعد تمام خم و چم کار را برام درآورده بود

خیالم یه کمی راحت شد



پ ن 2: سفالهایی که از کوره در اومدن عالی شده بودن

به دانا زنگ زدم که قوری و وارمرش آماده هست

یکی از دوستام هم دوتا بشقاب سفارش داده بود به اونم زنگ زدم

بقیه کارها توی کوره فردا هست

کار خاله جان خوب شده بود و دیشب براش بردم و کلی ذوق کرد

کارهای مغزبادوم عالی شده ، باعث میشه ته دلم قند آب بشه


پ ن 3: میخواستم برم سراغ کوره ، مغزبادوم گفت منم ببر

برای اون خانم یه زنبورک نمدی که آویز سرکلیدی داشت آورده بود

اون خانم کلی ذوق کرد


پ ن 4: باید آروم تر بشم

نظرات 8 + ارسال نظر
لیمو چهارشنبه 26 مرداد 1401 ساعت 09:49 https://lemonn.blogsky.com/

اوه اوه چه روزی بوده پس.
امیدوارم هر چه سریعتر شرایط به همون روال آروم و همیشگی برگرده تیلو جان

آروم؟
روزهام پر از هیاهو و شلوغی و رفت و آمد هست

الی چهارشنبه 26 مرداد 1401 ساعت 10:23 http://elimehr.blogsky.com

این خشم امان از این خشم
منم پر از خشمم از خیلی چیزها و خیلی کس ها، مشکل من اینه نمیتونم گریه کنم نهایت سالی یکی بار زیر پتو ، شده بغض شده غده توی گلوم، من اینجور وقتها دائم درون خودم شروع به جنگ میکنم، سهیچکس چیزی متوجه نمیشه بعد میبینم یهو سرم داغ داغ شده ضربان قلبم بالای بالاست و تا اون مرگ شیرین فاصله ای ندارم اما مرگ هم با من قهره

میدونی الی جان
تازگی فهمیدم با انباشتن خشم ها ، دارم پر از خشم های فرو خورده میشم
و این خیلی بد هست
منم از خودم متعجب شدم چون من هم به سادگی و جلوی دیگران گریه نمیکنم
خوشم نمیاد
ولی دیروز یهو اشکام ریختن بیرون
یه جای بیخود برای یه چیز بیخودتر... و این یعنی اونقدر به خودم فشار آوردم که دارم ضعیف میشم

لیمو چهارشنبه 26 مرداد 1401 ساعت 10:32 https://lemonn.blogsky.com/

بیشتر منظورم از آروم همون اتفاقهای همیشگی و یه ثبات نسبیه وگرنه به جرات میگم که دو سالی هست زندگی هیچکس رو آروم ندیدم.

امیدوارم به زودی زندگی همه مون آروم بشه
آروم و دوست داشتنی
اونقدر که با لبخند بیدار شیم

الی چهارشنبه 26 مرداد 1401 ساعت 11:36 http://elimehr.blogsky.com

گریه کردن اصلا ضعف نیست تیلوی گلم
قطعا تو در فشار و خشم بیشتری هستی از من ، فشارهایی که یک پله بالاتر از فشارهای منه الان، و این آدم رو گیج مستاصل و داغون میکنه
آخ که چقدر میفهمم، در این زمینه من خیلی کم طاقت تر و ضعیف تر از تو هستم و نمیدونم اگر به این حجم از فشارهای تو برسم ممکنه چه واکنش سهمگینی نشون بدم، کاری هم از دستم بر نمیاد که این فشارها و خشم های فروخورده رو حلش کنم

میدونی الی تو دختر زیادی منصفی هستی
توی جامعه ما که هرکسی تا درد دل میشنوه سعی میکنه خودش را محق نشون بده و بگه نه من از تو بدترم ولی واکنش بهتری دارم دقیقا داری برعکس عمل میکنی
ولی من میدونم که فشارهای زیادی را داری تحمل میکنی
البته واقعیت این هست این روزها هرکدوم داریم فشارهای زیادی تحمل میکنیم
هرکدوم به شکلی
نمیتونم بگم من بیشتر تحت فشارم یا تو
ولی میتونم بگم بعضی از جاها آدم باید محکم بایسته
اون گریه بی موقع انگار یه شکست هست و من دوستش نداشتم
ولی این خشم و فشارهایی که در پی درمانشون نیستیم بهمون ضربه میزنن

جازی چهارشنبه 26 مرداد 1401 ساعت 12:23

با سلام
ابتدا عرض کنم گریه نماد شکست و جا زدن نیست بلکه سوپاپی است که کمک سلامتی است و این خشم ویرانگری که درون را تباه می کند بیرون میسازد تا درون اسیب نبیند
خب هر قسمتی از.اداره مافوقی دارد کار انجام ندادند یا نبودند به مافوقش مراجعه کن زنگ بزن به رئیس اداره زنگ بزن به فرماندار شهر به اداره اطلاعات تا زمانی که کارت انجام نشه کوتاه نیا و همین عقب نشینی است که کارمندان را به کم کاری عادت داده سر انان داد بزن هوار سو و رسوایشان کن
همکاری داشتم در مطب دکتر وقتی منشی فردی که اشنایشان بود خارج از نوبت برا سونوکرافی فرستاد داخل چنان عصبانی شد که میز منشی را وارو کرد و چنان دادی سرش زد که دکتر از اتاقش امد بیرون و پرسید چی شده وقتی متوجه موضوع شد ان فرد را بیرون فرستاد و خانم همکار ما را برد داخل و سونویش را انجام داد و حتی خواست که ازش پـول نگیره

سلام دوست خوبم
گاهی گریه نماد کم آوردن هست و من اونجا نباید و نمیخواستم کم بیارم
اصلا اونجایی که کار دارم این روش جواب نمیده
ضمن اینکه من بعد از این هم با همین اداره سالها کار خواهم داشت
خودمون هم گاهی یه جاهایی اگه دستمون برسه از آشنا استفاده میکنیم دیگه.... پس اینقدرا هم نباید سخت بگیریم

Mani چهارشنبه 26 مرداد 1401 ساعت 23:13

تیلو‌ جان مهربان و توانا
حق داری
امان از دست برخی کارمندان …
برایت و برای همه ، آرزوی آرامش و شکیبایی دارم

ممنونم دوست خوبم
بهم لطف داری نازنینم

ترانه پنج‌شنبه 27 مرداد 1401 ساعت 00:43

حق داشتی . خب فشار خیلی زیادی روت بوده این مدت

بدم میاد از اینهمه تحت فشار بودن ولی بهر حال زندگیه دیگه ... گاهی اینطوری میشه

مرمر پنج‌شنبه 27 مرداد 1401 ساعت 08:03

سلام تیلوجانم
عزیزدلم،وقتی گفتی گریه کردی ناخودآگاه اشکای منم جاری شد،کاش کمکی ازم برمیومد،تیلوی قشنگم اصلا خودتو بابت گریه سرزنش نکن،گاهی انقدر همه چیزو توی خودمون میریزیم که دیگه سرریز میشه،بذار آروم و سبک بشی،امیدوارم پست بعدی بیای بنویسی برای ی عالمه اتفاقای خوب اشک شوق ریختی و از ته دل خندیدی

سلام مرمرجان مهربانم
چقدر تو دختر پر از انرژیهای خوبی
چقدر مهربونی
کاش میشد بغلت کنم بچلونمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد