روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

تولدی متفاوت

سلام

روزتون زیبا

دیشب یه عالمه رعد و برق شد

کلی امیدوار شدیم به یه عالمه باران و خنکی هوا

اما یه عالمه رعد و برق شد و یه نم کوچولو باران زد و تمام ....

و الان همچنان هوا گرمه


صبح باید میرفتم یه قرض الحسنه محلی برای یه واریزی

رفتم و چقدر کش و دار و کند و با تاخیر کار انجام شد

بعدش یه راست رفتم سراغ پدرجان

تولدشون را تبریک گفتم و همونجا زنگ زدم به اون خانمی که قرار بود هزینه تولد را برسونه به دست یه مستحق

گفتم قرار شد که کیک تولد برسه به دست کسی که تا حالا تولد نداشته

گفتند یه جوان نیازمند را با مادرشون دعوت کردند توی یکی از رستورانها برای شام و بعد با کیک و یک هدیه سوپرایزشون کردند

و قرار شد اون لوازم تحریر هم برسه به دست دوتا بچه مدرسه ای

خیالم از برنامه تولد راحت شد



بعدش رفتم دنبال بقیه کارهای روزمره

یک کار بانکی

بنزین زدم

انگور و انجیر رسوندم به دست خواهر

برای مغزبادوم اسلایم خریدم و بردم بهش دادم

پولکی و نبات خریدم

هویج و سیب خریدم

و الان هم رسیدم دفتر و دارم سعی میکنم یکی دوتا کار را مرتب کنم




پ ن 1: غصه ی دوتا فسقل....


پ ن 2: مراسم چهلم مادربزرگ همسر داداش امروز هست

برای همین عصر نمیتونم برم سرمزار پدرجان

باید برم باغ رضوان


پ ن 3: کاش دوباره کرونا نگیرم که واقعا از حوصله م خارجه


پ ن 4: همین الان دلتون چی میخواد؟

نظرات 9 + ارسال نظر
الی پنج‌شنبه 20 مرداد 1401 ساعت 12:20

الان دلم خواب بغل و آرامش میخواد که هیچکدوم هم متاسفانه ندارم

اخ
چه معجونی
کسی هست اینا را دلش نخواد؟

مریم پنج‌شنبه 20 مرداد 1401 ساعت 12:32

سلام جدی میگین رعد و برق داشتین ؟ منطقه ما که خبری نبود ما دقیقی هستیم شما کجایین؟

سلام به روی ماهت
رعد و برق های زیاد
ما هم اگه مثل شما توی خونه بودیم شاید متوجه نمیشدیم
چون بیرون بودیم متوجه رعد و برق ها شدیم

ریحانه پنج‌شنبه 20 مرداد 1401 ساعت 13:17

اقا منم متوجه رعو و برق نشدما. ادرس: اصفهان. باغ در سبزه ؛)

راستی مگر پدر شما باغ رضوان نیستن؟
اتفاقا هی میگفتین میرم سر میزنم و میام من پیش خودم میگفتم خدایا چه همتی دارن و با چه سرعتی رانندگی میکنن که این مسیر را هی میرن و میان و بعدشم کلی کار انجام میدن.
باغ رضوان اونقدر مسیرش طولانی و ترافیکه که من واقعا له میشم

باغ در سبزه؟
باغچه ما هم درش سبزه
نه پدرجان در یکی از آرامستانهای محلی در نزدیکی خانه، هستند
اگه باغ رضوان بودن اصلا نمیتونستم همچین کاری بکنم
باغ رضوان هم دور هست و هم خیلی ترافیک بدی داره و هم اینکه خودش خیلی بزرگه و دسترسی بهش کلی زمان نیاز داره
خانه ابدی پدرجان من یه جای نزدیک و کوچولو هست که شاید عکسش را توی اینستا دیده باشی
دور و برش گلدونهای بزرگ سفالی گذاشتم و دیوار به دیوار منزل ابدی مادر و پدرشون هستند
سعی کردم گلدونها سبز و گلدار باشند
و حالا یه پرچم عزای حسین هم اونجا نصب کردم
روی سنگ کتیبه بالای سرشون عکسشون را چاپ کردیم ولی اون عکسی که من دوست دارم با اون لبخند آشناشون را پرینت گرفتم و لمینت کردم و چسبوندم روی سنگ...
اونجا شده گوشه ی دنج من....

جازی پنج‌شنبه 20 مرداد 1401 ساعت 14:25

با سلام
ابتدا تولد پدرتان مبارک و روحش شاد
دوم اینکه رغد و برق و سروصدا یعنی هیچ ابرها هم مثل ادمها . ادمای پرسرو صدا هیچی بارشون نیست ابرهای رعد و برقی هم گذری هستند و نمی مانند که ببارند همیشه از سروصدا نترس از سکوت و ارامی واهمه داشته باش هیچ دربی با صدای نعره شیر باز نمیشه اما از سکوت موریانه باید پروا داشت و ترسید
مگه واریزی چقدر زمان می بره که این همه لفت می دهند و معطل می کنند چند روز پیش یک کارت اعتباری سی تومنی داشتم که باید با خرید خرج میشد هر جا بردم گفتند چون مالیات باید بدهیم نمی توانیم پول بدهیم حاضر شدم یک تومن کمتر بدهند ولی پولش را بدهند هیچ مغازه داری قبول نکرد ده تومن را یک گوشی گرفتم برا دخترم و بقیه را در یک صندوق قرض الحسنه واریز کردم و صبح روز بعد هم رفتم ده تومن از ان را گرفتم و بردم بانک دولتی واریز کردم به حسابم که صندوق نه بسته یک میلیونی و دو بسته پانصدی داد و گرفتن پول و واریز کردن ان به حسابم کمتر از بیست دقیقه زمان برد با اینکه دو تا بانک نزدیک هم نبودند حالا شما از واریزی گله دارید تشریف بیارید شهر ما واریز کنید که وقت تان گرفته نشه

سلام دوست خوبم
متشکرم
چی بگم
زمان برد دیگه

فرشته پنج‌شنبه 20 مرداد 1401 ساعت 16:42

دلم یه لباس خنک وگشاد میخوادوکمی باران

اخ اخ
چه میچسبه هردوتاش تو این گرما

فرساد پنج‌شنبه 20 مرداد 1401 ساعت 18:19

دلم رفتن و ناپدید شدن و گم شدن در کشوری صد در صد بیگانه با زبانی کاملا ناشناخته می خواد
اما عقلممممم....

آب زیاد بنوشید تا از بی حالی تابستان در امان باشید
شاد و سلامت باشید
دلتون خوش

این گم شدن یه حس مبهم و جذاب داره
اما میدونی گاهی فکر میکنیم چاره بریدن هست ... اگه ببریم و بریم پشیمون میشیم

ممنون از توصیه کاملا به جا و درست تون

مریم جمعه 21 مرداد 1401 ساعت 13:09

سلام تیلو جان مهربان یک عمر دلم ارامش خواسته که نشده حکمتش چی هست نمی دانم

سلام مریم جان
هرچی را که بخوای به دست میاری
وقتی اینهمه برای زندگی تلاش میکنی مطمئن باش به هرچی میخوای میرسی

ریحانه جمعه 21 مرداد 1401 ساعت 13:59

باغ در سبزه یه جوک اصفهانیه دیگه. چون اکثر باغهای اصفهان درشون سبزه! از اصفهانیه ادرس میخوان، برای اینکه مهمون نیاد خونش میگه باغ در سبزه :)) که طرف پیدا نکنه

اره عزیز دلم. عکس مزارشون را توی اینستا دیدم. چقدر خوب که ارامستان نزدیکتون هست. بله باغ رضوان واقعا سخته و باعث شده هفته ای یکبار بیشتر نشه برم


نشنیده بودم این جوک را
همون هفته ای یکبار هم اینهمه راه را میری و میای همت میکنی
خدا بهت سلامتی و طول عمر بده

لیمو شنبه 22 مرداد 1401 ساعت 09:40 https://lemonn.blogsky.com/

سلام تیلوجان
خوشبحالتون برای رعد و برق و بارون
+چه کار قشنگی کردی. واقعا آرامش عجیبی داشت تولد برای کسی که تولدی نداشته...
پ.ن 4: یه فکر باز و یه انتخاب منطقیِ درست اما دوست داشتنی :)

سلام به روی ماهت
رعد و برق بی بارون فایده نداره
چقدر خوب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد