ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام
لحظه هاتون شیرین
این دیر به دیر نوشتن را دوست ندارم
هرروز توی ذهنم پر از پستهای رنگ و وارنگ میشه اما واقعا برای نوشتنهای طولانی با گوشی تنبلم... ویرایش که دیگه هیچی!!!!
همین ابتدای شروع پستهای موبایلی بابت تمام غلطها و اشتباههای تایپی ازتون عذرخواهی میکنم...
و اما روزهایی که تندتند گذشتند...
هنونطوری که گفتم پدرجان مشغول یه سری تغییرات و بنایی توی باغچه هستند، هرروز کارگر و بنا دارن و صبح تا بعدازظهر خونه نیستند
در عوض من و مادرجان یه خونه تکونی حسابی با وسواس دلنشین را شروع کردیم
آشپزخونه را حسابی تمیز کردیم و یه عالمه تغییرات دادیم
کلی ظرف و ظروف منتقل کردیم به انباری و جایگزین اونها از انباری ظرف و ظروف آوردیم
بعد هم سالن و پرده و لوستر و ....
وسطای این کارکردنهای فشرده ، حرف زدیم ، خاطره بازی کردیم، خندیدیم، تصمیمای تازه گرفتیم، لیست خرید نوشتیم و کلی مادر و دختریهای خوشگل کنار هم داشتیم
هرروز صبح زود شروع کردیم و کله سحر بعداز صبحانه رفتیم سراغ خونه تکونی، در عوض حدود ساعت ده و یازده، چای درست کردیم و با شکلات نشستیم روبروی همدیگه....
اتاق خودم هنوز خونه تکونی نشده
برای راه پله و لابی و آسانسور و پارکینگ هم با خانم تمیزکار هماهنگ کردم برای ۵شنبه
یه خرده کاریهایی همچنان باقی مانده و انشاله خردخرد انجامش میدیم
اصلا از خونه بیرون نرفتیم و سعی میکنیم از تمام شلوغیهای آخر سالی دوری کنیم، هرچند دلم برای اون هیاهو و هیجان اسفندماهی تنگ شده،ولی با توجه به شرایط صبوری میکنم....
پ ن ۱: روزهای عشقولانه ای را با آقای دکتر نمیگذرونیم
اما کنار هم آرومیم و سعی میکنیم به آرامش همدیگه کمک کنیم
پ ن۲: با فسقلیا تماس تصویری میگیریم و اینطوری دلتنگیا را برطرف می کنیم
مغزبادوم بیصبرانه منتظر نوروز هست
پ ن۳: موهای خواهرجان را هایلایت کردم و از نتیجه بی نهایت راضی بودم
پ ن۴: از راه دور اسم فامیل بازی کردن را تجربه کردیم و کلی خندیدیم
پ ن۵: داداش و خانمش این روزها سخت درگیر پایان نامه اند
پ ن۶: امسال فقط هسته های نارنجم خوب و قشنگ سبز شده
پرتقال و لیموها خوب نشده
پ ن۷: بذر چغندری که کاشتم از زیباترین سبزه ها شده
پ ن۸: تخم کدوها اونقدر زیبا سبز و بزرگ شده بودند که پدرجان منتقلشون کردند به باغچه
دوباره کاشتم
ببینم برای سبزه عید سبز میشه یا نه
چشم به راه بهار شدیم شاید اوضاع عوض بشه.
الهی آمین
خسته نباشی از خونه تکونی و هم از نوشتن پست با موبایلت. برای منکه اصلا امکان پذیر نیست با موبایل تایپ کنم. خیلی خیلی سخته. نهایتش اینه که تکست بزنم همین.
اخ اخ
نوشتن با موبایل خیلللللییییی سخته
الان حتما خونه تون حسابی بوی عید گرفته به به
پیشاپیش عیدت مبارک عزیزم
جای شما خالی
امسال خیلی داریم تلاش میکنبم برای داشتن حال و هوای عیدانه
سلام واسه دخترم یه سری کتاب هفت جلدی خریدم دفترچه خاطرات جغد کوچولو وبلاگتون منو یاد اون کتابا می ندازه روزانه نوشت مثبت با حس خوب پیشنهاد می دم کتابارو حتما واسه مغز بادوم هم بخرین خیلی خوبن
سلام عزیزدلم
از این کتابهای قصه ی مصور رنگی رنگی و دنباله دار
خیلی قشنگن
مغزبادوم هم داره
قصه های هزار و بک شب
ممنونم از پیشنهادتون
ممنون از مهربونیتون
دخترکوچولوتون را از طرف من ببوسید
با سلام
خدا قوت و خسته نباشید کمک نمیخای ؟
وسایل سنگین خواستی جابجا کنی خبرم کن کمک کنم . از راه دور و با قلب نزدیک برایت سلامتی و خوشبختی ارزو می کنم . حلول ماه شعبان را هم تبریک عرض نموده و چه خوب است امسال اعیاد شعبانیه با عید نوروز همزمان شده ولی حیف که کرونای نامرد مزاحم شادی کردن دورهمی است.
به خانواده سلام گرم برسان و انشالله خوش بگذره
سلام دوست خوبم
ممنون
شما لطف دارین
انشاله برای شما و خانواده محترمتون سال بینظیری در پیش باشد
تیلو جان از اونهمه دونه پرتقال یکدونه سبز نشد






اولین بار بود میکاشتم
منم خیلی تمیز کاری و جابجایی دوست دارم حالمو عاالی میکنه
خداقوت به همتون
سلام دختر عموی گل
من موندم شما این همه انرژی از کجا میاری
همکارم پیشنهاد یه سفره هفت سین برای فروشگاه داد
بهم گفت سبزه با تو
منم که اصلا فرصت این کار رو ندارم قصد دارم یه سبزه ی خوشگل از بازار بخرم و بگم اینو خودم کاشتم
ولی اون خیلی تیزه میفهمه
سلام پسرعموجان
واقعا نباید از یه پسر انتظار سبزه انداختن داشت که
بخر
دستتم درد نکنه
من چند بار اومدم ببینم آپدیت کردی یا نه پست جدید نمیدیدم ، حالا اومدم چند تا با هم دیدم یعنی چی بوده که ندیدم . همه رو با هم خوندم .
از حال و تفکر خوبت و این همه حوصله و دل باز
توهمه خوبی ها پایدار باشی عزیزم
فدای محبتت
والا هرچی بگیم از اینترنت و بلاگ اسکای بعید نیست