ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
روزتون روشن و شاد
دیروز بعدازظهر یه بارون درست و حسابی بارید
و امروز صبح هوا خنکککککککک
این خنکای هوای صبح را خیلی دوست دارم
بخصوص که به لطف پدرجان که صبح اول وقت یه سری مدارک ازمن میخواستن حدوداً یکساعتی زودتر بیدار شدم و خنکای هوا حالم را جا آورد
اتاق من صبح ها آفتاب خیلی خوبی داره... از رختخواب که بیرون اومد پرده را زدم کنار... نور پاشید رو کل اتاق
دلم میخواست بایستم و این تابلوی رنگی رنگی پر نور را نگاه کنم
انگار همه وسایل اتاق به من لبخند میزدند
گلهای قالی با موسیقی نسیم کلا زنده شده بودند
دیدم تا وقت هست باید دیدنی ها را دید... کسی چه میدونه چقدر دیگه وقت باقی مانده
در اتاق را که باز کردم عطر مربای توت فرنگی مامان که تمام فضای خونه را پر کرده بود منومست کرد
مامان هرچقدر مربا بپزه تقسیم به چهار میکنه... حالا حتی اگه شده چهارتا شیشه ی خیلی کوچولو هم بشه ... ولی تقسیم به چهار
و من از اینهمه حس خوب مادرانه لذت میبرم
سهم داداش را میزاره کنار... سهم دوتاخواهر را هم میده و اون یکی سهم هم ماله یخچال خودمون
گاهی اگه کسی آخر پروسه مربا پزون برسه و بیاد خونمون اونم حتما یه سهم از مرباها داره
و خدا عجیب برکتی داده به دستای پدرهایی که با عشق خرید میکنند و مادرهایی که با عشق جادو میکنند
از برنامه ی قرآن خوانی که برای خودم تو ذهنم چیدم تقریبا 5 جز عقبم...
به خودم قول دادم امروز این 5 جز را جبران کنم
و البته قول یه خواب ظهرگاهی درست و حسابی را هم به تن روزه دار تیلو تیلو دادم
دیشب خیلی هلاک و خسته رسیدم خونه
دیگه احساس میکردم چشمهام هیچ جا را نمیبینه
بعد از افطار هم به شدت رنگ پریده و بی حال بودم
به خودم بستنی جایزه دادم
اصلا این شیرین خوشمزه یخ حال منو خوب میکنه...
اونایی که منو میشناسن میدونن من تو زمستونم بستنی را خیلی خیلی دوست دارم
پ ن 1: بهش غرغر میکنم... میگه : غرغرت به جونم
پ ن 2: بهش میگم تصویری زنگ بزن اندازه چند ثانیه هم شده ببینمت...
مینویسه وسط جلسه ام ... بعد تصویری تماس میگیره... از اینکه داره به طور جدی حرف میزنه و با قیاقه جدی نشسته دلم ضعف میره
تماس را قطع میکنم و تو دلم کیلوکیلو قند آب میشه
اگه چند وقت بعد من دیابت گرفتم تقصیر آقای دکتر هست... شماها یادتون باشه
پ ن 3: یکی از کارهایی که ما هیچ سالی نمیکردیم دیدن سریالهای ماه رمضان بود
امسال سریال «دل دار» از شبکه دو را دنبال میکنیم
یعنی چرا اینقدر منو حرص میدن اینا....
پ ن 4: دوست خوب بهترین نعمته... این روزها یکی از نزدیکترین دوستهام یکی از دوستای وبلاگیه که با دنیا عوضش نمیکنم
خدا قوت اول واسه کار با زبون روزه
و چقدر عشقتون زیباست، با آرزوی بهترینا
کار با زبون روزه برای اونهایی که فعالیت جسمی دارند خیلی سخت تره
خداوند کمکشون کنه
متشکرم ... نظر لطف شماست
سلام تیلو دختر عموی خوبم



خدا قوت
ببین بازم میگم تو داری خودتو از پا میندازی
خوش به حال آقای دکتر
ولا من که یه بار تو وبم یه مطلب جدی گذاشتم هر کی اومد ازم ترسید
البته مثل این که من همیشه همینجوریم جدی که میشم ترسناک میشم
خب آدم بعضی وقتا باید جدی باشه دیگه بله
مربا تو خونه ی ما داستانی داره واسه خودش
مامان همیشه میپزن تنها شیرینی خور خونه هم بنده بودم و هستم
اما مامان مربا ها رو یه جایی تو کابینت میذاره که من باید تا کمر برم تو کابینت با چراغ قوه با بدبختی یه شیشه پیدا کنم تازه میفهمم مارمالاد پیدا کردم باز دوباره شیرجه بزنم تو کابینت
دیروز هم کلی کمپوت زردآلو دست پخت مامان خراب شد خیلی ناراحت شدم
سلام پسرعموجان
شما همون طنز بنویس
متشکرم
نه بابا ... مراقب خودم هستم
چرا تو خونه ما مرباها تو یخچال هستند؟؟؟؟؟؟ چرا در دسترس هستند؟ چرا پیدا کردنشون کار ساده ای هست؟؟؟؟؟؟
من همه ی کمپوتها را یک جا دادم به خواهر که تنها کسی هست که کمپوت دوست داره
منم دوست دارما... نمیدونم چرا یهو دیگه زردآلوها را دوست نداشتم
اصن بستنی رو خدا باید میگذاشت جزو اصوووول دین! والا


بستنی که وقت و زمان نمیشناسه لامصببببب
3. بعد از افطار فقط باید ولو شد جلو تی وی و لااااغیر
راست میگی... جزو اصول هست.... خیلی خوب گفتی
وای از این ولو شدن و بی حالیا... قبل افطار یه جور ... بعدش یه جور
سلام عزیزم خوبی
اره دیگه روزه داری با کار بیرون خیلی سخته خدا کمک کنه بهت توان بده
واقعن پدرمادرهای خوبی نصیب مون شد درسته قانون خونه ماهم همیطوره همیشه هرچیز خوشمزه خونه مادر پخته بشه به همه مون میرسه خدا حفظشون کنه سایشون مستدام باشه تیلو گلی جان
بنظرم 5جز داخل یک روز زبان روزه یکم سنگین باشه برات قبول داری ولی تومیتونی انشااله قبول حق
به به تماس تصویری و قند اب شدن داخل دلت خیلی مزه داد تیلو جونم کی میشه این فاصله بینتون برداشته بشه
سلام به روی ماهت
متشکرم
شما خوبی؟
الهی آمین
خداوند نگهدار همه ی پدر و مادرها باشه
قبول حق... نتونستم بخونم
خدا قوت . تندرست باشید . عشق ت موندگار .
دوست واقعا نعمت من اینو خیلی خوووووب میفهمم
متشکرم دوست خوبم
متشکرم
تو خودت یکی از دوستای خوبی هستی که نعمتی
سلام تیلو خوشگلم










ای جااان دیدی چقدر جذاابن حتی وقتی کاملا جدی تو جلسه حرف می زنن؟؟ من و نفس هم چون همکار بودیم کلی از این تصویر های جدی داشتیم
قربونت عزیزم الهی خنده ها ، حال خوبت و قند روحت روز افزون باشه .
نه قند خونت هاااا
دوستای وبلاگی رو عشق است
سلام بر دوست جان خودم
اخ اخ جذابیتش نگفتنی بود
خودت را عشقه
اردی بهشت که بهشته بهاره
اینروزا اکثر شهرا قشنگن
اصفهانم قشنگه
شیرازم حتما قشنگه
لذت ببر از بهار و اردی بهشت و بوی گل و....از عشق
ای جانم الی جانکم
روزی های سخت میگذرن
نگران نباش... اونقدر اردیبهشتای پر از عشق شیراز رو تجربه کنی که یادت بره این روزها چقدر سخت بودن...
سلام دختر عمو








خدا قوت
از شیطون گفتی یادم اومد یه سال وقت اعتکاف تو مسجد جامع شهرمون بودیم که یکی از دوستام اومد گفت شیطونه میگه برم اعتکاف شرکت کنم
پس ببین گاهی شیطون از دستش در میره حرفای خوبم میزنه
سلام بر پسرعموجان
ازه راست میگی... شیطونش فرق داره
سلام .صبحت قشنگت بخیر
دیروز یه رعد و برقایی میزد ها که نگوو. منم مثه نی نی کوچولوها رفتم یه گوشه قایم شدم.
سلام عزیزدلم
همه ایامت به خیر و خوشی
تو خونه تنها بودی؟
اینجا هم رعد و برق شدیدی بود
سلام تیلو جانم
راستش امروز دقت کردم دیدم پی نوشت هات رو زودتر میخونم:)
عجیب بهم میچسبه:)
سلام به روی ماهت
شاید چون طول و تفسیر نداره و کوتاه و مختصره