روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

لحظه ها را غنیمت بدانید

سلام

روزتون پر از معجزه


دیروز عصر وسط بی حالی های عصرانه ی روزه داری یهو خواهر بهم زنگ زد و گفت که رفته خونه ما

از فکر دیدن فندق کوچولو یهو جان تازه گرفتم

پاشدم و بی معطلی راه افتادم سمت خانه

توی راه گفتم بزار برای اهالی خونه پشمک و قطاب یزدی بخرم ، رفتم جایی که سوغات یزد داره و دقیقا سرراه من هست، اما نداشت...

منم سریع خودمو رسوندم خونه

اخ که بازی کردن با این فندوق کوچولو چه کیفی داره ....

حمامش کردم و کلی آب بازی کردیم

بعدشم از اون سوپ بی مزه ای که تازه شروع کرده به خوردنش بهش دادم

قلبم براش تند تند میزنه


یادمه وقتی مغزبادوم کوچولو بود عین همین الان خیلی خیلی عاشقش بودم، بعد هر دفعه ازش عکس میگرفتم و برای همه هم میفرستادم و هی به همه میگفتم یعنی خوشگل تر از این بچه ، بچه ای وجود داره؟؟؟؟؟

میدونم که وجود داره... میدونم که اینا چون عزیز هستند برام اینقدر دوستشون دارم و از همه دنیا زیباتر میبینمشون

ولی الان بازم این ماجرا داره تکرار میشه

هی عکسای فندق را برای همه میفرستم و میگم....



دیروز باید با پدرجان جایی میرفتیم برای کاری

بدون ماشین اومده بودن که با ماشین من بریم

جایی که میخواستیم بریم نزدیک میدان نقش جهان بود و حسابی شلوغ

منم با بی حالی روزه حس کردم حال رانندگی ندارم ، پیشنهاد دادم به پدرکه با اسنپ بریم

ایشونم استقبال کردن

وقتی اسنپ گرفتم و سوار شدیم ، برام زد سفر رایگان.... ذوق زده شده بودما

تو مسیر برگشت هم پدرجان اسنپ گرفتند و جالب اینکه اونم زد سفر رایگان....

لوکی لوک کی بودم من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



میخوام دعوتتون کنم به جشن مزه ها

هر روز برای خودتون یه شربت خوشمزه ی جدید درست کنید

بنا به سلیقه و میل خودتون

اگه مثل من از خوردن شکر فراری هستید یه قاشق عسل یا شیره خرما اضافه کنید

اگه مزه های شیرین را دوست ندارید از لیموترش

تازه میتونید به خودتون اسموتی جایزه بدین و هی میوه ها را با هم میکس کنید

در ضمن از خوردن توت های خوشمزه هم غافل نشید...

باغچه با دست و دلبازی هر روز توت های خوش آب و رنگ مهمانمان می کند... جای همگی خالی




پ ن 1: من شک ندارم که روزگاری گندم بوده ام

ریشه های در زمین بوده و آب و آفتاب نوشیده ام


پ ن 2: مغزبادم برای تمام شدن مدرسه و روزهای شاد و پر انرژی پیش رو لحظه شماری میکنه


پ ن 3: امروز آخرین پرداختی مربوط به خرید خونه جدید انجام میشه و تمام


پ ن 4: آقای دکتر منو دیشب گول زد ...


پ ن 5: دوستای قدیمی ترم «آقای مزاحم» را یادشون هست

بدون اینکه آقای مزاحم خبر داشته باشه ، یک نفر دیگه کاری که مربوط به ایشون هست را آورده تا من انجام بدم

باز شیطونه داره منو به انجام شیطنت های غیرمجاز تشویق میکنه... پس مگه نمیگن شیطون در غل و زنجیره.... یعنی این خوده من هستم که اینگونه راغب به شیطنت هستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظرات 15 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 ساعت 12:06 http://www.zowragh.blogfa.com

یعنی بنظر من تو این روزا انقد این ور و اون ور میری که من هر وقت میام پیشت لازم میدونم بهت خدا قوت بگم
خدا قوت دختر عموجان
من قبلا عالیس خیلی خوردم البته بهتر از اونم دلستر و اینا هست ولی خب تبلیغاته دیگه
منم طرفدار تنوع در طعم ها هستم به خصوص نوشیدنی ها سلیقه هم تا حدودی دارم ولی نه حوصله دارم و نه وقتشو که برای خودم درست کنم
منم عاشق خواهرزاده ها و برادرزاده هامم
از 25 ساله تا 6 ماهه
خدا نگهشون داره براتون

خب نمیتونم زندگی را تعطیل کنم که ... زندگی جریان داره و هزار تا کار داریم هر روز
متشکرم
من کلا مارک ایستک اونم طعم میوه های استواییش را از همه بیشتر دوست دارم
خوش بحالت که زیاد خواهر زاده و برادرزاده داری
من برادرزاده که کلاندارم
خواهر زاده هم همین دوتا

رسیدن دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 ساعت 12:56

تیله من شیرینی این بچه‌ها میفهمم. مثل خودت هرکاری براشون کردم و میکنم . البته بچه چند ماهه و حتی دو ساله حموم نبردم . ولی تو حموم کردنشون کمک کردم . یادش بخیر وقتی مامانم تو تشت میگرفت میشتش من دلم دو دستی میگرفتم که ماما بچه نیفته و اونم جیغ میزد و دل من ریش میشد .

ای جان
الهی همه بتونن شیرینی کوچولوها را از نزدیک حس کنند
باورت نمیشه که فندق حتی یه صدای کوچولو هم نداره تو حمام
با دوتا چشم ملوسش زل میزنه به من و هیچی نمیگه
من اونطوری حمام کردن بچه را دوست ندارم که بگیرمش توی تشت و یکی آب بریزه روی بچه
من میشینم تو حمام و دوش کوچیک دستی را میارم پایین و تشت مخصوص فسقلی را آب میکنم و اجازه میدم حسابی تو آب برای خودش کیف کنه

یه دوست دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 ساعت 16:03

خب برای اونا که نمیدونن آقای مزاحم کیه و جریانش چیه ،بگو چی به چیه، راه دوری نمیره ها

اخه قصه ش خیلی طولانی هست
ولی یه آقای خواستگار پروپاقرص بود که مدت زیادی دست از سر من بر نمیداشت و روزا زودتر از من دم دفتر نشسته بود

صحرا دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 ساعت 19:34

من یادمه آقای مزاحمو حالا شیطونه چی در گوشت میگه؟

خوشگل خانم منی
اخه تو یادت نباشه کی یادش باشه؟؟؟؟؟ مگه دوستی قدیمی تر از شماهم داریم؟؟؟
شیطونه هی منو وسوسه میکرد بهش زنگ بزنم و یه کمی سربه سرش بزارم... ولی نزدم

الی دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 ساعت 21:16

لوکی لوکی منی شما
آقای مزاحم رو یه سر بفرست بیاد پیش من روزا با خودم ببرمش گردش تبخیرشه
اینقدر از نوشیدنی جات گفتی چشمم سیاهی رفت گندمک
یه رحمی هم به دل ما بی امکانات ها بکن

عزیزمی
اخ اخ کاش میشد جای تو بره ... میفرستادیم یه دوره طولانی مدت اونجا
الی جان تو که دیگه منو خوب میشناسی... من آب هم از شیر بگیرم بخورم طوری تعریف میکنم که بقیه دلشون میخواد.... یه دوستی داشتم همیشه میگفت وقتی میشینم کنارت برای غذا خوردن اشتهام باز میشه
دوستم سبزی دوست نداشت با غذا بخوره، میگفت از وقتی با تو غذا میخورم هوس سبزی خوردن دست از سرم بر نمیداره

soly دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 ساعت 21:22

خیلی عزیزی

فرشته دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 ساعت 23:37

شما باغ دارید و انواع میوه توش هست و صدالبته مولدارهستید.
ما میوه چون گران هست نمیتونیم بخریم و بخوریم توت فرنگی وگوجه سبزو ازگیل و آلو ویه عالمه ویگه میوه تو بازار هست ولی نشده که بخریم.

ای جان
ما باغ نداریم و یه باغچه ی کوچولو هست با چند تا درخت محدود
منم عین شماها تو همین کشور زندگی میکنم و زیادی هم پولدار نیستم
ما هم تا آلوچه گرون بود نخوردیم و به همین نیم کیلوآلوچه درخت باغچه بسنده کردیم تا دیروز که آلوچه (گوجه سبز شما تهرونیا) را بابا خریده بودند کیلویی 5 تومن ... و توت فرنگی هم کیلویی 8 تومن شده و به نظرم الان وقت خریدنش هست... ازگیل و اینا هم نمیخوریم والا
ما هم عین شماهاییم
فقط من همیشه نیمه پر لیوان را میبینم و داشته هام را پررنگ

بهامین سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1398 ساعت 05:17

خواهرزاده ها همیشه شیرینن و عشقن
پیشنهادت دوست داشتم ،هر روز درست کردن یه نوشیدنی،البته من دم دمای افطار کلا انرژیم منفی صفر ولی سعی میکنم اجرا کنم،دوست داشتم پیشنهاد خوشمزه و خوش عطر تورا
فندق جان از طرف من ببوسش محکم

من که همیشه میگم زندگی من به دو بخش قبل از خاله بودن و بعد از خاله بودن تقسیم میشه... اینقدر زندگی منو زیبا کردند این فسقلیا
اخیش... دم افطار دیگه جونی به تن آدم نمیماند... امیدوارم لذتش را ببری
التماس دعا دارم دختر جان...

مهربانو سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1398 ساعت 09:11 http://baranbahari52.blogsky.com/

سلام تیلوی شیطون بلای لوک لوکی من
عاااقااا این مینای ما هنوز ازدواج نکرده ، علاقه ای هم به مادر شدن نداره بنابراین من حتی کوره شانسی بابت خاله شدن ندارم حااالا هی تو دل منووو آب کن
ای جاان ، ذووق خاله بودنت قربون .. خدا حفظش کنه الهی . دیشبم پسر برادر من زنگ زده عمه مهربانو من فردا آخرین امتحانمه .. گفتم آرتین چرا هیچوقت اخرین امتحان من نمیرسه ؟؟ امروز اداره ، فردا اداره ، تابستون اداره .. همه ش اداررره ...
گفت دلم برات کباب شد عمع ولش کن دیگه
دختررر گول بخور دیگه .. شیطون مسطونو ول کن .. گاهی اگه شیطون گولمون نزدنه به فنااا میریم .. پیشاپیش از شیطون متشکریم
می بوسمت عزیزم زندگیت پر از شانس های خوب پیش بینی نشده

سلام به روی ماهت
خیلی بد هست که مینا گول نمیخوره ها.... خاله شدن اصلا یه دنیای عجیبی داره نگفتنی... من همیشه به خواهرام میگم خاله شدن از مادر شدن شیرین تره ... چون اون سختی ها و استرسها را نداره و فقط و فقط کیف داره
اخ که عمه نشدم و وقتی بفهمم عمه شدم چقدر کیف خواهم کرد....
نمیدونستم شیطون اینهمه طرفدار داره

مخمور سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1398 ساعت 09:20

تیلو جان سلام
عزیز دل شیطانی در برون نیست
بزرگترین شیطاندردرون خود انسان است که نفس اوست
بزرگترین جهاد هم کنترل درآوردن این شیطان است که به قول جان جانم سبیل کلفت ها هم از دستش نالانند

سلام به روی ماهت
دقیقا همینطوریه که گفتی
و این ماه برای همین جهاد و خودسازی هست... ولی خیلی وقتا اشتباه میگیریمش

سعید سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1398 ساعت 10:10 http://www.zowragh.blogfa.com

منم عاشق ایستک استوایی هستم
چه جالب

چه تفاهمی داریم ما با فامیلامون

مهدی سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1398 ساعت 10:41

کلااا دعوت اسنپ بودن خیلی مزه می ده
آخخخخخخخ از توت های اصفهان. یادش بخیرررر
4. کار بسیاااار خوب و شایسته ای کرد

به منم خیلی مزه داد
توت که کلا حرف نداره
متشکرم

یه دوست سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1398 ساعت 13:43

صحبت از آلوچه شما ، گوجه سبز تهرانیا و گوجه باغی ما شد باید بگم که اونجا چقدر ارزون شده کیلویی ۵ تومن!!!! اینجا از ۴۰ شروع شد الانم ۱۰ تومنه
دهنم آب افتاد تا افطار باید صبر کنیم

اینجا از 180 شروع شد شایدم بیشتر ولی الان 5 تومن هست
صبوری پیشه کن

مه رو سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1398 ساعت 23:15 http://fairy-love.blogfa.com

سلام عزیزم
معرفی وبلاگ رو خوندم
منم توی دبیرستان این مشکل رو داشتم (بیا نگیم بیماری چون واقعا مثل تیکه)
کم کم با خودت کار کن موی جای دیگه رو بگیری
مثلا من دو تا موی زاید زیر گردنم دارم اونارو میکنم همیشه
و اینکه خیلی از دوستام همین مشکل رو داشتن
خاله ی ناتنیم که اصلا بدجوری این تیک رو داشت و الان نصف موهاش خالیه
به این فکر کن هیچی به زیبایی خودت نمیشه تا بتونی ترکش کنی عزیزم

سلام دوست خوبم
بیماری هست وقتی نتونی مهارش کنی و قسمتی از زندگیت را مختل کنه
من خیلی راهها را امتحان کردم
ولی هنوز تمام نشده

Lmfo چهارشنبه 1 خرداد 1398 ساعت 22:39

لوکی لوک؟؟واای لاکی لوک

عامیانه بود... اشاره به اون کارتون معروف

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد