روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

اشکالات

سلام

روزتون شنگول منگول


از صبح که اومدم میخوام پست بزارم نمیدونم اشکال از نت هست یا بلاگ اسکای

خلاصه که از صبح هیچ جوره نه نظرات را میتونستم تایید کنم و نه میتونستم چیزی بنویسم

حتی به دوستام هم نتونستم سر بزنم

یه لحظه یکی دو تا از وبلاگها باز شد برام

ولی بعدش دیگه هیچ جوره راه نیومد... خلاصه که ببخشید دیر کردم


امروز شیطون رفته بود تو جلدم و بدجور دلم میخواست یه شیطنتی بکنم... هنوزم به نظرم خیلی کیف داشت... ولی ...

گاهی وقتا یک کم شیطنت بد نیست ، ولی ...




صبح که از خونه اومدم بیرون توی راهروی ساختمان بوی قهوه پیچیده بود

نمیدونم کسی قهوه درست کرده بود یا اسپری ... خوشبوکننده ای... چیزی زده بودند

خلاصه که خیلی بوی اغوا کننده بود

سوار ماشین شدم گفتم بعد از افطار به خودم یه نسکافه ی حسابی جایزه میدم

یادم اومد که نسکافه مون تمام شده

من خودم نسکافه را خیلی دوست دارم

بابا این کافی میکس ها را ترجیح میدن

مامان کاپوچینو دوست دارن

خواهرا و مغزبادوم هات چاکلت را ترجیح میدن

ولی تازگی هیچکدوم قهوه را دوست نداریم

من قدیما قهوه را با دنیا عوض نمیکردم... ولی نمیدونم چی شد یهو که اصلا دیگه دوستش ندارم

اتفاقا که داداش برامون قهوه ی خیلی خوشمزه ای آورده و هنوز داریم ولی کسی از قهوه استقبال نمیکنه

خلاصه یادم اومد که نسکافه نداریم و این شد که به خودم گفتم شب تو راه برگشت حتما یادم باشه نسکافه بخرم

من سالها بود از یه جای به خصوص قهوه و نسکافه و .... و البته شکلات میخریدم

اما این مغازه دقیقا سرراه من هست ولی یه جای خیلی شلوغ که جای پارک خیلی بد گیر میاد... از یه زمانی به بعد شروع کردم شکلات را از جاهای دیگه بخرم

برای همین کمتر میرم اونجا...

اما صبح یهو دیدم به به ... مغازه مورد نظر باز هست و جای پارک هم حسابی گیر میاد و خیلی هم خلوته... این شد که اول صبح رفتم خرید نسکافه

به توصیه خودشون دو مدل نسکافه خریدم.... یه کم هم کافی میلک و هات چاکلت

البته از همشون کوچولو کوچولو خریدم در حد استفاده شش ماه مثلاً

ولی الان توی دفترم بوی خوشی پیچیده



دسته گلی که داداش و زن داداش برای روز معلم ، برای مامان و بابا ارسال کرده بودند تقریبا خشک شده بود

ولی گل های آنتوریومی که داخلش بود سرحال باقی مانده بود

آنتوریوم های سبز و بزرگ ... منم دیشب اونا را جدا کردم و با چند تا قلمه از برگ انجیری خوشگلمون گذاشتم داخل یک گلدان

نمیدونید چقدر دلبر شده




پ ن 1: لابلای دل مشغولی ها و فشارهای زندگی دنبال دلخوشی میگردم

گل میکارم... خریدهای ریز ریز میکنم ... سرم را گرم کار میکنم ... دعا میخونم... لبخند میزنم


پ ن 2:  دوست خوب نعمتیه... ازت ممنونم که هر روز باهام حرف میزنی و حالم را بهتر میکنی... ممنونم که مجازی نیستی و از هر حقیقتی ...حقیقی تری


پ ن 3: آقای دکتر نقشه میکشه برای قرار عاشقانه و من قبول نمیکنم... ماه رمضان هست و اذیت میشه و من به اذیت شدنش راضی نیستم


پ ن 4: توت های باغچه رسیده...


پ ن 5: دیشب از پشت بام نعنا و ترخون چیدم .... چه کیفی داره



نظرات 14 + ارسال نظر
رهآ چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 ساعت 13:25 http://Rahayei.blogsky.com

من وحشتناک بوی قهوه رو دوست دارم. ولی خدا نکنه ی کم بخوام بخورم تا 24 ساعت خواب تعطیل :| واسه همین کم پیش میاد برم سراغ قهوه خوردن.

قهوه اصلا روی خواب من تاثیر نمیزاره ولی خیلی خوب خستگیم را برطرف میکنه
وقتایی که میریم مسافرت حتما قهوه میخورم خستگیم از بین میره و سرحال میشم

رسیدن چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 ساعت 13:33

منم هات چاکلت دوس دارم

اخ اخ نمیدونی مغزبادوم عاشقشه

روشن چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 ساعت 15:20 http://roshann.blogsky.com/

نوش جونت هم توت ها هم خریدهای امروزت:)
راستی سلام:)))

جای شما دوست خوبم خالی
سلام به روی ماهت

آواره چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 ساعت 16:40 http://avare.blog.ir

قرار رو خوندم فرار عاشقانه!
گفتم ای ول آقای دکتر چقدر پایه هستن! میخواد شما را فراری بده بعد دیدم که شما چقدر ریلکس برخورد کردین فهمیدم اشتباه خوندم!

منو به فکر فرو بردی... چرا ما دوتا فرار نمیکنیم
باید خیلی هیجان انگیز باشه
اآقای دکتر پایه هست ولی فکر نکنم قبول کنه فرار کنیم

چیکسای چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 ساعت 16:46 http://havali38.blogfa.com

آخه ماه رمضون آدم از خوشمزه جات مینویسه؟؟ بخصوص که خسته از کار رسیده باشی و ولو شده باشی رو مبل و پیج تیلو رو باز کنی و اینهمهههه خوشمزه جات یهو ..من شخصا نسکافه خیلی دوس دارم کاپیچینو نیز ولی هات چالکت نه قهوه هم فقط یک بار خوردم ولی خیلی خوشم نیومد در واقع خواهر ته تغاریه شهر شما دانشجو بود اومده بود شیراز و گفتش که یه قهوه خوب از مغازه ای تو اصفهان خریده و خیلی تعریف داد بعد هم اماده اش کرد و منم با کلی ذوق خوردم ولی خوشم نیومد زیاد بدمم نیومد ...
لطفا جای من کلی توت بخور جان دلم
نماز و روزه هات قبول دوستم

من که شرمنده م ... ولی نمیشد از این خوشمزه ها براتون تعریف نکنم
هات چاکلت را بخاطر شیرینی ش دوست نداری؟
حتما از جلفا خریده بود...
کاش میومدی باهم توت بخوریم
پدر جان برام دستچین میکنن و منم سرافطار باهاش کیف میکنم
طاعات شما هم قبول

چیکسای چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 ساعت 17:31 http://havali38.blogfa.com

اره در واقع من خوراکی شیرین و گرم خوشم‌نمیاد شیرین زیاد دوست دارم اما خنک و سرد باشه
فکر میکنم همون باشه جلفا
نوش جانت تیلو جان

مامان من کلا از نوشیدنی شیرین خوشش نمیاد
ولی من برعکس هر دوتون گرم و سرد ... شیرین و ترش... همه خوردنیا را دوست دارم
جات واقعا پیشم خالیه

آواره چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 ساعت 18:40 http://avare.blog.ir

خیلیم عالی. خودم واسه خوندن ادامش آدرنالینم رفت بالا یه لحظه

اخ اخ
حالا فکر کن راستی راستی قصد فرار داشته باشیم
اما فکر کنم تا پایین پله ها نرسیده پشیمون میشم و برمیگردم
امشب این سوژه را با آقای دکتر مطرح میکنم ببینم نظرشون چیه

سعید چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 ساعت 20:43 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دوباره به دختر عموی شاد شادم
خوبی؟
روزه نمازات قبول باشه
اولا بیا و بگو چه شیطنتی کردی
من که کلا به فکر شیطنتم کلا از هر فرصتی استفاده میکنم واسه شیطنت
خیلی دوس دارم دیگران رو بخندونم
بعدشم اون قهوه هایی که دیگه دوسشون نداری رو آدرس میدم بفرست قربون دستت چون پسر عموت آفت قهوه س
نسکافه و کاپو و هات چاکلتم برام جای قهوه رو نمیگیره
هر روز صبح یه دوش بعدشم یه قهوه جات خالی

سلام بر پسرعموی عزیز
متشکرم
به همچین طاعات شماهم قبول
چه قابلی داره ... پیشکش خدمتتون

الی جمعه 27 اردیبهشت 1398 ساعت 01:04

دوست خوب خیلی خوبه
یکی که بشه باهاش ساعتها حرف زد و ...
چقدر جای خالی یک شنونده رو تو زندگیم حس میکنم
البته من خودمم گوینده خوبی نیستم نمیتونم خوب حرف بزنم
تهش میگم خیلی خستم...
همین

دوست خوب نعمت هست و حس میکنم این روزها دوست خوب خیلی کمیاب و حتی نایاب هست و باید قدر دوستهای خوب را دانست
خیلی سخته برای اونایی که راحت حرف نمیزنن و همه چیز را میریزن درون خودشون

x جمعه 27 اردیبهشت 1398 ساعت 02:02 http://malakiti.blogfa.com

طاعاتت قبول تیلوی مهربونم
نمیدونم چرا امشب وقتی وبلاگتو باز کردم و نوشتت رو خوندم یاد سایت رنگی رنگی افتادم
شاید چون نوشنه هات قد رنگی رنگی طراوت داره و زندگی ونشاط داخلش هست
تیلو جان . یه سوال :نسکافه رو از کجامیخری ؟ادرس مغازه رو میشه بدی؟

متشکرم عزیزدلم طاعات شما هم قبول
واقعا در اون رنگی رنگی بودم؟ ذوق کردما
چرا نشه... ولی مگه شما اصفهانی؟؟؟

فرشته جمعه 27 اردیبهشت 1398 ساعت 04:48 http://femo.blogfa.com/

بوی قهوه منو یاد بچهگی ها ومراسم ختم میاندازه اون موقع فقط برای عزا قهوه میدادن والا بعدا مد شد

من یادم نمیاد توی عزا قهوه خورده باشم... اصلا خاطره اینطوری ازش ندارم

یه دوست جمعه 27 اردیبهشت 1398 ساعت 13:34

تیلو جان من در مورد شما و آقای دکتر زیاد نمیدونم ولی همش برام سواله که چرا رابطتون رو رسمی نمیکنید؟ ببخش اگه پرسیدم خیلی وقته میخوام بپرسم همش به خودم میگم بهت ربطی نداره ولی بازم کنجکاوی نمیذاره

دوست جان کنجکاو من ، فعلا تصمیم گرفتیم رابطمون همینطوری بمونه
شرایطش را نداریم

مهربانو جمعه 27 اردیبهشت 1398 ساعت 22:19 http://baranbahari52.blogsky.com/

من بوهاشونو بیشتر دوست دارم تا خوردنشون البته گااهی یه نسکافه باشیر زیباد می خورم هااا .
خیلی خوب میکنی عزیزم که خودت برای خودت و فرار از روزمرگی شادی افرینی میکنی

منم به طور منظم و دائمی نمیخورم ... ولی گاهی یهو هوس میکنم
سعی میکنم زندگی کنم مهربانوجان

هدی شنبه 28 اردیبهشت 1398 ساعت 07:54

سلام بر تیلوی گل و دوستداشتنی طاعات عباداتت قبول
منم قهوه دوست دارم البته با شیر یا کافی میت مخلوط بشه تلخ دوست ندارم
به به توت نوش جان
باورت میشه تک تک خطهای پستت رو من تجسمشون میکنم

سلام به دوست خوبم
طاعات شما هم قبول
چقدر حس خوبی دارم که دنیای منو مجسم میکنی و میبینی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد