روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

ماه رمضونی که رخ ننمود

سلام

روزتون پر خیر و برکت


من کلا آدمی هستم که خیلی از عادت کردن خوشم نمیاد

سعی میکنم از همه ابعاد زندگی در جایگاه خودشون و وقتی پیش میان لذت ببرم

مثلا وقتایی که زیاد کار دارم و شلوغم صبح زود بیدار میشم و سحر خیزم و از کله سحر لذت میبرم

وقتایی که خلوت ترم و کارم کمتر هست بیشتر میخوابم و دیرتر میام سرکار و از خواب صبح و سرصبر آماده شدن ها لذت میبرم

یه وقتایی زودتر میرم خونه و عصر را تو خونه میگذرونم و از تایم بعدازظهر کنار خانواده لذت میبرم

یه وقتایی هم تا دیروقت سرکار هستم و میرم خونه و شام میخورم و با پدر و مادر گپ میزنم و ...

خلاصه که با شرایط مختلف برنامه هام را عوض میکنم و از اون آدمها نیستم که بگم من کلا عادت دارم به سحر خیزی... عادت دارم به دیر بیدار شدن ... عادت دارم به ...

من از عادت کردن زیاد خوشم نمیاد

گاهی حتی سعی میکنم که عادتها را از سرم بندازم و یه روش تازه جایگزینشون کنم

امتحان کنید ببینید خوشتون میاد؟



پدرجان صبح زود رفته بودند بیرون کار داشتند

وقتی برگشتند چند شاخه گل محمدی از باغچه برام چیده بودند و آورده بودند

الان کل دفتر بوی گل میده


سه سال پیش یه نهال خرمای فسقلی تو باغچه ی جلوی دفتر کاشته بودیم

همش هم مراقبش بودیم و خیلی هم پدر بهش علاقه داشتند

امروز صبح که اومدم نبودش....

آخه چراااااااااااااااااا


ذکرهای روزانه را دوست دارم ... بهم حال خوب میدن

آروم آروم زمزمه میکنم به روش خودم ... نه میشمارم ... نه شماره خاصی در ذهنم داره

اونقدر میگم تا آروم بشم و دلم آروم بگیره


پ ن 1: دست از شمردن روزهای دوری برداشتم ... چه فایده داره

به جاش کارهای شادتری میکنم که حالم را خوب کنه


پ ن 2: مغزبادوم داره روز شماری میکنه برای تعطیل شدن و چه برنامه ها که برای من تدارک ندیده


نظرات 12 + ارسال نظر
رسیدن دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 10:40

بهترین کار همینه که تو میکنی . نه مثل من همه چی عین پادگان سر ساعت باید انجام بشه .
روش تو باعث لذت بیشتر میشه و حالت رو در هر شرایطی خوب میکنه و با سختی روزگار تطابق میده .

مطمئنم اون پادگان هم لذتها و لطفهای خودش را داره
زندگی کردن را تمرین کن
لذت بردن را
بهت گفتم حتی وقتی جارو میکنم و تی میکشم برای کسایی که میخوان پا بزارن روی سرامیکها آرزوهای خوب میکنم؟
دستمال میکشم و به فضا انرژی مثبت تلقین میکنم تا کسایی که میخوان از اونجااستفاده کنند لذت ببرن و سرحال بشن؟

سعید دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 11:41 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو جان شاد و زنده دل
خوبی؟
خوشی؟
سلامتی؟
منم تا جایی که بتونم از روزمرگی و یکنواختی دوری می کنم
یکنواختی آدمو خموده می کنه فکر آدمو از کار میندازه خلاقیتتو از بین می بره
حتی گاهی از بعضی چیزا که دارم دوری میکنم تا بعد از مدتی که دوباره میرم سراغش برام جذابیت داشته باشه
خوش بختانه منم مثل تو چیزای خیلی کوچیک خوش حالم میکنه
کوچیکترین تغییرات خوب تو زندگیم یادم میمونه و حالمو خوب میکنه

همچنان زنده باد مغز بادوم

سلام به پسرعموی خودم
متشکرم
شما خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟
راست میگی یکنواختی باعث مرگ خلاقیت ها میشه
اونایی که بلدن با چیزای کوچیک شاد بشن آدمهای خوشبختی هستند
متشکرم
زنده باد همه ی کوچولوهای دوست داشتنی

مهدی دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 11:49

یعنی چی نیستش؟! یعنی چی شده؟!

نهال خرما را میگی؟
یکی کنده و با خودش برده
جای خالیش و گودالش هست

طیبه دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 12:01 http://almasezendegi.mihanblog.com/

سلام تیلوی هنرمند و مهربون
چه خوب که عادت هات به اختیار خودت هست
من تعطیلاتم رو همیشه تا لنگ ظهر می خوابم بدون استثنا
و روزهای عادی هم که سر وقت اداره هستم
منم ذکرها رو میگم اما نمی شمرم.زیاد به تعداد و این چیزا اصلا معتقد نیستم.منهم برای آرامش دلم ذکر میگم و گاهی برای آؤامش و یا رسیدن دوستان و عزیزانم به آرزوهاشون ذکر میگم اما بازهم تعداد برام مهم نیست .خیلی کم پیش میاد که تعداد رو نیت می کنم که اون هم درباره ی امن یجیب هست یا صلوات
پی نوشت یک عالیه.احسنت بهت

سلام به روی ماهت
منم برای رسیدن دوستام به خواسته هاشون ذکر نذر میکنم ... بیشتر اون مواقع هست که شماره داره ذکرهام
گاهی دوست دارم تسبیح دست بگیرم و بشمارم ذکرها را
و البته صلوات شماری که عشق من هست چون هدیه است

ریحانه دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 12:10

مرسی تیلو جان. من تلگرامم دچار مشکل شده. تونستم پیغامت رو بخونم ولی نتونستم جواب بدم. همینجا جوابت رو میدم.

ببین برای مهر نماز از جنس سنگ مرمر میخواستم. گفتم چون نزدیک ماه رمضون هم هست شاید بخوان خرید کنن.
مزیتش نسبت به مهر خاکی اینه که کثیف نمیشه و خراب نمیشه و مادام العمر هست.

به نظرت استقبال میکنن؟

ببین ریحانه جان مدارس پسرانه که کلا چون تو سنین بالاتر هستند از این جور چیزا هدیه نمیدن
مدارس دخترانه هم اصولا جشن تکلیف ها را زودتر برگزار میکنند
خیلی دیر به فکرت رسیده
ولی بازم من چند تایی مدرسه دخترانه میشناسم پرس و جو میکنم
اخه دبستانی ها کم کم دارن تعطیل میشن

مهربانو دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 12:27 http://baranbahari52.blogsky.com/

سلام تیلو جونم روز و عاقبتت بخیر باشه
خوشبحالت که میتونی برنامه هات رو به میل خودت تغییر بدی ما که کارمندیم و ورود و خروجمون باید سر ساعت معینی باشه از این نعمت محرومیم البته که گاهی با نرفتن سر کار یا دیر رفتن روتین رو بهم می زنیم ولی دوست داشتم اختیارم کلا دست خودم بود .
لعنت به دزد که گاهی چیزایی رو میبره که ارزش معنوی دارن برای آدم .
دست پدر جان درد نکنه خودتون که گلید ، الهی عمرتون مثل گل کم نباشه .
خوب کاری کردی روزای دلتنگی رو نمیشماری بجز حساس تر شدن هیچ فایده ای نداره .
امیدوارم تابستون عاالی با فسقل بگذرونی

سلام به روی ماهت
متشکرم مهربانو جانم
میدونی یکی از چیزهایی که باعث شد حاضر نشم کارمند بشم همین سرساعت رفتن و اومدن بود... نه که نتونم صبح زود بیدار بشم ولی از این استرس سرساعت رسیدن خیلی خیلی بیزار بودم ومیدونستم در بلند مدت منو فرسوده میکنه ... آدمها با هم فرق دارند و من در چارچوبها قلبم میگیره... دوست دارم چارچوب خودم را خودم تعریف کنم و هر وقت دلم خواست بتونم بهمش بزنم...
والا موندم چرا همچین کاری کرده... البته امیدوارم که جای نهالمون بهتر شده باشه
پدرجان همیشه هوامو داره... خدانگهدار همه پدرمادرها باشه
اره شمردن چیزای خوبتری را شروع خواهم کرد
کلی نقشه داره برای این تابستون

مهدی دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 13:02

نههههههه!!!! دیگه دزدین داره؟! خب میرفت شهرداری یه دونه مجانی بهش میدادن که!!!!

شهرداری نهال مجانی میده؟
من که تا حالا نشنیده بودم

الی دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 13:15 http://elhamsculptor.blogsky.com/

منم از عادت کردن بیزارم از هرچیزی که باعث بشه به کسی یاعاملی عادت کنم فرار میکنم. حس میکنم داغونم میکنه


الی جان بعضی عادتها خیلی قشنگن... و کاش روزگار عادتهای خوبمون را ازما نگیره
هرچندمنم از عادتها فراری هستم

چیکسای دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 14:25 http://havali38.blogfa.com

نهال دزدی بنظرم جزو یکی از خلاقیتهای صنف دزدان هست
....
ماه ترسید خودشو نشون بده همه بگیرن بزننش
....
تیلو من از تابستون از تعطیلاتش متنفررررم بخاطر گرمای هوا فقط و روزهای بسیاااار کشدار و داغش ...این تابستون برای من و پسرم تابستون خاصیه و تابستون سال آینده تابستون سختی هست لطفا توی دعاهات برای همه جوون ها فرزند منو هم دعا کن

راست میگی نو آوری کرده ... دمش گرم
والا اگه دستم بهش میرسید حسابش را میرسیدم

من عاشق همه ی فصلهام
با مغزبادوم بطری آبهامون را برمیداریم و میریم بیرون ... هر نیم ساعت یک ساعت یک کمی آب اسپری میکنم روی موهاش و صورتش... اونم شوخی میکنه و بهم آب میپاشه... کلی خوش میگذرونیم ...
دقیقا توی سحر یادت کردم

سعید دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 19:26 http://www.zowragh.blogfa.com

ای نهال دزد ابله بی تربیت


پسرعمو خشن میشود

soly سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1398 ساعت 09:07

گاهی روزها دوس دارم تا لنگ ظهر بخابم یا بیرون برم و بچرخم.چون که ساعت کاریم مشخص و تعریف شده اس. دقیقا مثل امروز.روزای دوری رو اگرهم نشماری ، تعدادش برات معلومه. چون یه حسی وجودداره که روزای دوری رو میتونی نشمرده هم بدونی. ان شالاه این فراق یه مصلحتی داره که ، روزای خوبی رو داره برات فراهم میکنه در اینده نزدیک. .

خوب میفهمم چی میگی
من که کلا نمیتونم اونطوری کار کردن را تحمل کنم .. هر کس روحیه ای داره و شماها خیلی خیلی قوی هستید
روزای دوری را نمیشمارم به جاش چیزای خوب میشمارم
و هموز امیدوارم

هفت دقیقه سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1398 ساعت 10:22 http://7min.blogsky.com

عزیزمممم اخه نهال به چه کارت میومد مرد ؟ دیگه دارن غارت میکنن نه دزدی .
ای بابا امان از عادت...امان از تغییرات یهویی... .
خدا مغز بادومو برات حفظ کنه :*

از کجا فهمیدی دزد جان مرد بوده؟
عادت کنیم که عادت نکنیم
ممنون عزیزدلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد