روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

بهار را در آغوش بگیر

سلام

روزتون گل گلی...شاد... پر انرژی... پرهیجان


رخوت روزهای کم کار را دوست ندارم

ولی بهار کافیه که همه چیز را هیجان انگیز کنه

همه چیز میتونه تو بهار شاد و پر انرژی بشه


امروز وقتی رسیدم دفتر دیدم کار زیادی ندارم

منم گفتم بزار گوشی تکونی انجام بدم

عکس ها و فایلهایی که باید منتقل میشدند به کامپیوتر منتقل کردم

یه سری پرینت باید از یه سری مدارک میگرفتم و میزاشتم داخل باکس های مربوط به خودش

به سری اهنگ و فیلم هم پاک کردم

و اینگونه بود که الان گوشی من کلی جا داره


یه لیست خرید کوچولو آماده کردم برای عصر

میخوام برای فردا که با خاله ها و دخترخاله ها میریم بیرون برای همه الویه درست کنم

یه دورهمی ساده و با حال



پ ن 1:  اونقدر روزها تند تند میگذرن که برام باور اینکه 77 روز هست آقای دکتر را ندیدم سخته

چقدر ساده روزگار آدمها را از هم دور میکنه


پ ن 2: دلخوشی های کوچولوتون را برام بنویسید تا ایده بگیرم


پ ن 3: دغدغه ی این روزهای خیلی از اطرافیانم مشکلات مالی هست...


پ ن 4: یک پسر نه چندان عادی در فامیل مادری داریم... پسر که از بدو تولد مشکلات ذهنی و حرکتی داشت

پسری که با لطف و محبت خانواده سی و سه سال زندگی کرده ولی نه تونسته حرکت کنه و نه حرفی بزنه و نه هیچ چیز دیگه ای... اما این روزها مریضه

اطرافیانش خیلی نگرانن... امیدوارم خداوند آدم را با عزیزانش امتحان نکنه


پ ن 5: میخوام یه چندتایی از عکسهای گوشی را چاپ کنم ... هیچی مثل لمس عکس و دیدن لحظه به لحظه ش به دل آدم نمیشینه

گاهی باید لحظه ها را ثبت کرد و تو یه قاب به یادگار نگه داشت

نظرات 11 + ارسال نظر
مهربانو چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 ساعت 12:30 http://baranbahari52.blogsky.com/

سلام تیلو جوونی
حدیث داریم هیچ امری واجب تر از خالی کردن گوشی نمی باشد
عزیزم امیدوارم زودتر دیدارتون تازه بشه و از دلتنگی در بیاین
دلخوشی های من آشپزی کردن برای عزیزانم ، سینما یا تیاتر رفت ، و وقت گذروندن هر جور و هر جا با نفسه .
از مشکلات مالی نگووو که داغونم به خودم داره خیلی فشار میاد غصه ی دیگران هم رو دلم تلنبار شده
خیلی باهات موافقم دعای شبانه روز و بی وقفه م همینه که کسی با عزیزانش مخصوصا بچه ش امتحان نشه . برای این آقا که فرشته ی درد مند و بیگناهیه آرزوی سلامت و ارامش دارم خدا به عزیزانش رحم کنه .
من چند وقت پیش شروع کردم به عکس چاپ کردن و البوم درست کردن می خواستم هر ماه یه صدتا چاپ کنم ولی فعلا گرون شده متوقفش کردم
تیلویی آخر هفته ت به خوشی

سلام به روی ماهت
چه حدیث شریفی
الهی آمین ... داریم به دوری عادت میکنیم و من از این قصه میترسم
وای آشپزی عشقه
سینما را خیلی زیاد دوست ندارم ولی با عزیزان میچسبه
تیاتر که حرف نداره... خیلی کم تجربه ش را دارم
وقت گذروندن با عزیزان را خوب میشناسم
اخ اخ ....
الهی آمین به دعای قشنگت
خوشی هامون دسته جمعی... الهی دل همه مون شاد باشه

آنا چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 ساعت 13:15

هفتاد وهفت روز؟؟؟؟؟خدا بهت صبر بده تیلو جون.چقدر دلتنگیت زیاده.ایشالا که دلخوشی های کوچکت مستدام.نمیدونم از دلخوشی کوچک چی برات بنویسم.ولی دلخوشی های من در زندگی اول سلامتی خودم و اطرافیانم ،خانواده مهربون و خوب ،شغل و صاحبخونه شدنم و دیدارها با یارهست هر چند بعلت مشغله کوتاهه زمانش .بابت همه اینها خدا را صدها بار شاکرم

خیلی زمان زیادیه... و فهمیدم نباید میزاشتیم اینهمه دوری را تجربه کنیم
دلخوشیهات روز به روز افزون
چقدر هم که دلخوشیهات خوشگل بودند
الهی هرچی میخوای خدا بهت بده

قلب من بدون نقاب چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 ساعت 20:01

خیلی وقته یکی از دلخوشی های روزگارم نوشتن تو وبلاگه...

خرید کردن... مخصوصا این روزها دلم مانتو های رنگی رنگی میخواد

یکی دیگه از دلخوشی های این روزهام
حس آرامشی هست که خودت خبر داری

چقدر خوبه که دلخوشی های آدم با دلخوشی های دوستاش شبیه به هم باشه
آرامشت مستدام... برات آرزوهای قشنگ قشنگ دارم

سعید چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 ساعت 20:42 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی جانم
خوبی؟
انشالا همیشه به گردش و دورهمی و خرید و خوشی
به نظر من برین نقش جهان از بستنی عالی قاپو بستنی بخرین(بهترین بستنی دنیا رو من اون جا خوردم) بعدش یه سر برین شربت سرا
کنار مسجد شیخ لطف الله یه بازارچه هست اولش سمت راست یه قهوه فروشی هست یه قهوه اونجا بزنین بعد برین اخر بازارچه سمت چپ یه عتیقه فروشی هست چیزای خیلی جالبی داره
بعدشم برین پارک کنار خیابون سپاه این پارکه چقد قشنگه
نماز رو هم میشه مسجد شاه بخونین هم مسجد حکیم
مسجد حکیم رو که بلدی
نرسیده به مسجد حکیم یه قهوه خونه هست طبقه پایینش لژ خانوادگی داره

سلام پسرعموجان
شما که بهتر از من اصفهان را میشناسی
باید بیای منو ببری اصفهان گردی
فقط از قهوه خونه خوشم نمیاد

امیر چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 ساعت 22:48

با سلام
ممنونم از اینکه جویای احوال من و خانواده هستید . مادر بهتر شدن ولی باز کمر درد گرفتند و فک کنم کمرشون رگ به رگ شده و اون فامیل هم رو به بهبود هستند و احتمالا تا ده بیست روز آینده باز یک عمل بزرگ داشته باشند .
در مورد پرستو و لانه سازی اش با سایر پرندگان فرق داره مثل گنجشک و کلاغ و بلبل و ... نیست بر روی درختان لانه سازی کنند بلکه اینان زیر سقف و ببشتر در زاویه با شل و گل لونه ای که گاهی به شکل خمره می باشد لانه می سازند .
در مورد عکس و ثبت خاطره ها با گوشی ها و دوربین های دیجیتالی خیلی راحت شده مثل قبل نیست که بخاد فیلم بگیری و بعد هم ظهور و چاپ و بعد هم نگهداری نگاتیو که عکس ها را که باید در آلبوم میزاشتی تازه کیفیت دوربین های دیجیتالی را هم نداشت قبلا عکس می گرفتی یهو در دوربین باز میشد و فیلم می سوخت و کل زحماتت بر باد می رفت اما الان فوری چک می کنی اگر خوش ات نیامد دوباره عکس و فیلم میگیری .
چقدر خوب طاقت اوردی که حدود دو ماه است دکتر را ندیدی .هر چند که هر روز تماس دارید اما از قدیم گفته اند شنیدن کی بود مانند دیدن .
انشالله که جبران بشه دیدار ها و عاشقانه ها از سر گرفته شود

سلام و روز بخیر
انشاله که هرچه زودتر کمر دردهای مادر هم خوب میشه ... فامیل هم به سلامتی و دلخوش از بستر بیماری بلند میشن و سلامتی کامل شون را بدست میارن
لونه سازی های پرستوها را دیدم ... اما جاشون تو پارکینگ نیست... حداقل من که دوست ندارم
خیلی خوب شده این دوربینهای دیجیتال و از اون بهتر موبایلهامون هست که در هرلحظه در دسترس و آماده ثبت لحظه ها
خیلی سخته و گویا قراره هست این دوری زیادتر از این حرفها طول بکشه
آروم آروم داره اشتیاق دیدار در وجودمون از بین میره
انگار این یه فاز تازه در عاشقیمون هست

کتایون پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1398 ساعت 10:18

خوندن نماز اول وقت البته اگر سعادتش رو داشته باشم...زنگ زدن به خانواده ودوستانم...خوردن چای با شکلات یاپولکی با طعم هل ودارچین و...قدم زدن وپیاده روی مخصوصا در روزهای بهاری وخیلی چیزهای دیگه....البته توخودت پر از ایده وخلاقیت هستی نازنین

چقدر چیزای خوبی نوشتی
چقدر دلنشین
خیلی خوب بود ممنون

یک مرد! پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1398 ساعت 10:33 http://iekmard.blog.ir

در راستای پ ن 2:

الان که وبلاگ شما رو دیدم، فکر کردم سایت تبلیغی تریکو بافیه مانیا است!!

:))
کلی خندیدم


چقدر فکر خوبی کردید
کاش همینطوری بشه

سعید پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1398 ساعت 10:49 http://www.zowragh.blogfa.com

راستی در مورد عصای مادر
خیلی ناراحت نباش خود من که سنم خیلی کمتر از مادر بزرگوارته یه مدتی به دلیل پاره شدن مینیسک زانو انقد راه رفتن برام سخت بود که به فکر افتادم خودم برم واسه خودم عصا بخرم
ولی خدا رو شکر بهتر شد و نیازی به عصا نبود
گرچه هنوزم گاهی وقتا یکی دو شب نمیذاره بخوابم

اخیش
نباید درد را نادیده بگیری
تو فیزیوتراپی خیلی پسرای جوان میدیدم که به خاطر پاره شدن مینیسک اونجا بودند
توضیحی که به آقا مهدی دادم را ندیدی؟
خودم هم کلی چیزای مثبت تو این قضیه دیدم

طیبه پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1398 ساعت 21:44 http://almasezendegi.mihanblog

سلام تیلوی هنرمند
منم یه گوشی تکونی و
یه سیستم تکونی لازم دارم
دست راستت زیر سر طیبه ی تنبل خانوم

سلام به روی ماهت
منم به سیستم تکونی نیازمندم
ولی اصلا حالش را ندارم
خودم تنبل ترینم تو این جور کارها

نازلی شنبه 14 اردیبهشت 1398 ساعت 09:43

سلام تیلو مهربانم
دلخوشی های ریز که در زندگی همه زیاد هست ما اغلب بخاطر غرق شدن ذهن در مشکلات از اونها غافلیم
همین که راه میریم و نفس میکشیم و قدرت تغییر شرایط را داریم
عزیزانی که کنارمان داریم ، شغل ، خانواده ، دوست و حتی لذت بوییدن و چشیدن
روزهای سختی برای همه از نظر مالی هست کاش جای مقاومت و کمتر خوردن و کمتر پوشیدن و بیشتر کار کردن برای حق زندگی خوبی که در این کشور ثروتمند داریم و از دست دادیم کاری میکردیم

77 روز ؟؟؟ منم دلم گرفت چه برسه به تو دختر

سلام به روی ماهت
این که هممون نشستیم روی صندلی راحتمون و میگیم کاش یکی از مشکلات اساسی هست
دلم گرفته از این دوری که برامون شد عادت و الان دیگه انگار نمیخوایم هم را ببینیم

فرشته دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 ساعت 05:46

دلخوشی این روزهای من پارچه های رنگی ساتن وهویه ام هست گاهی که مشغول میشم فکر میکنم تا قرن ها اگه کسی کاری بهم نداشته باشه بی وقفه ادامه میدم

چه دلخوشی قشنگی
چه کاری انجام میدی دقیقا؟
منم کارهایی که دوست دارم همینطوریه... میخوام کسی کاری به کارم نداشته باشه تا مدتها بهش مشغول باشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد