ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
من دلش را شکستم
اما تقصیر من نبود
درسته که من دلش را شکستم اما مطمئنا خودش مقصر بود
اما حالا که زنگ زده میگه : مناسبات و اسم و رسم روابط را بیخیال... همیشه همیشه همونقدر برام عزیز و محترمی....
این یعنی یک دوستی عمیق
هر بار بهش تذکر میدم
همون راه خطا را میره
همون اشتباه را هزار بار تکرار میکنه
خیلی خیلی حرص و غصه میخورم براش
اما بهش زنگ زدم و گفت: هرچی اشتباه میکنی ضررش به خودت میخوره ... برای من همیشه همونی که بودی... هروقت بهم نیاز داشتی بگو...
این یعنی یک دوستی عمیق
رابطمون مجازیه
اما براش دلتنگ میشم
برام دلتنگ میشه
از غصه و شادی و روزگار هم باخبریم
هروقت بخوایم درد دل کنیم ، اولین گزینه ی در ذهن هم دیگه هستیم
این یعنی یک دوستی عمیق
عکسهای پروفایلش را میبینم و لبخند میزنم
خیلی وقته ندیدمش
لبخند گنده ش را میبینم و یک لحظه دلم میلرزه ... نکنه پشت لبخندش دردی باشه؟
خیلی وقته از هم بی خبریم
گوشی را بر میداریم بهش زنگ میزنم... با یک لبخند گنده حرف میزنیم و از احوال هم باخبر میشیم
گوشی را میزارم و خدا را شکر میکنم که روزگارش خوبه
این یعنی یک دوستی عمیق
باهام کار داره
زنگ زده و تند تند حرفاش را میزنه و کارش را میگه
کارش را به سریع ترین حالت ممکن انجام میدم
فقط یک OK مسیج میکنه و میره دنبال زندگیش
منم میرم دنبال بقیه کارهام
بعد از افطار زنگ زد... گفت اینقدر دلم برات تنگ شده که وسط شلوغی های روز نمیشد یک دل سیر باهات حرف بزنم
یک ساعتی حرف زدیم و برنامه یک دورهمی ساده با چند نفر دیگه را چیدیم
وقتی گوشی را قطع میکردم ته دلم آروم بود
این یعنی یک دوستی عمیق
میدونم که شماها هم از این روابط در اطرافتون کم ندارین
میدونم که همتون طعم این خوشی ها را حس کردین
میدونم در مقابل این دوستی ها ... دوستی های آزار دهنده هم هست...
اما باید یادم بمونه که ارزش زندگی به دوستی ها و مهربونی هاست
پ ن 1 : از یه جایی به بعد انگار دیگه آدم به سادگی نمیتونه کسی را به دایره دوستی هاش اضافه کنه
پ ن 2 : بعضی از دوستی ها ارزش آدم را چند برابر میکنن
پ ن 3 : مراقب دوستی های که اعتبارتون را کم میکنه باشید
پ ن 4 : امروز عصر قراره للی بیاد پیشم
گاهی شکستن لازم است
هر شکستنی صرفا قهر و دعوا و مرافعه را به دنبال نداره
گاهی مانند جراح باید عضو عفونی را قطع کرد و گاهی هم مانند ارتوپد باید عضو شکسته را کنار هم گذاشت و پیوند داد. در اینجا هیچ کس از جراح ناراحت نیست.
به هر حال دوستی ها وقتی از صمیم قلب باشه هیچ وقت دلخوری پیش نمیاد چون دوست واقعی هیچ وقت از دوست دلخور و حتی رنجیده نمیشه
"در طریق ما رنجیدن کافری است " وقتی مشفقانه باشه نه تنها دلخوری نیست بلکه باید استقبال هم بشه
از این پست اینا به ذهنتون رسید؟
دوباره سلام دختر عمو
مطلبتو خوندم
انشالا دوستیای دلچسبت همیشه پایدار بمونه
با پ ن هاتم به شدت موافقم
پاینده باشی دختر عموی گل
متشکرم پسرعموجان
مرسی که پیگیری و میخونی
دلم از این دوستیها خواست
البته یکیش دارم :تیلو
ای جان به شما
شما خودت بهترینی
من عاشق این دوستیام
اما یچیزی
این دوستای نتی با دوستای کناریمون فرق دارن یه جاهایی باید اینجوری باشه که خیلی چیزایی که اطرافیانمون ازمون میدونن و کلیشه و... ندونن و بی ریا دوس باشیم و بدون ترس بتونیم باهاشون راحت باشیم
این دوستیا خیلی خوبن
راست میگی ... هر دوتاش لازمه
باید قدر دوستان خوب رو دونست و از دستشون نداد..
سلام تیلوی عزیزم. خوبی؟؟
سلام ماهی جانکم
من که خوبم
شما چطوری؟
دوستایی عین خودت را باید تا ابد نگه داشت
سلام
از این پست فقط این به نظرم نرسید ولی من از نگاهی دیگر به
آن نگاه کردم. نگاهی خالی از عشق و محبت . نگاه طبیب به بیمار و نه نگاه حبیب به دلدار.
اینک از منظر دیگری :
من فک می کنم عشق و دوست داشتن شبیه به طلا است . وقتی عیار طلا بالا باشد صدر بار اگر اونو در بوته آزمایش قرار بدی باز هم درجه خلوص آن بالاست . ولی اگر روکش باشه و رنگ و لعابی باشه با کمترین گرما ، بدلی بودن آن ثابت می شود. و در اینجا چون عشق و محبت واقعی نسبت به هم دارید ، پس دلخوری پیش نمیاد و اگه هم پیش بیاد زودگذر و آنی است .و این گونه دوستی هاست که ماندگار است و قابل تقدیر . و دوری از دوست بسیار سخت و عذاب آور است. و من می گویم این دیگر بخاطر خلوصی که دو طرف نسبت به هم دارند از مرحله دوستی گذر کرده و به مرحله عشق رسیده است. جایی مطلب قشنگی نوشته بودند. : " جدایی عشق های کوچک را از بین می برد و عشق های بزرگ را تشدید. همانند باد که شمع را خاموش و آتش را شعله ور می سازد"
" دوستی که اشک تو چشماش جمع شده بود و امد از غمش بگه ولی .... یه دفعه به دوستش جوک و لطیفه گفت تا دوستش یه لبخند قشنگ بزند"
دوستی ها زیباست /خنده ها از ته دل / بغض ها پر معنی / گریه ها با احساس / ان زمانیکه دگر ما شده ایم ....
و در پایان شعری زیبا از شادروان فریدون مشیری می نویسم :
دل من دیر زمانی است که میپندارد
«دوستی» نیز گلی است
مثل نیلوفر و ناز
ساقهی ترد ظریفی دارد
بی گمان سنگدل است آنکه روا میدارد
جان این ساقهی نازک را
دانسته بیازارد.
در زمینی که ضمیر من و توست
از نخستین دیدار
هر سخن، هر رفتار
دانههایی است که میافشانیم
برگ و باری است که میرویانیم
آب و خورشید و نسیمش «مهر» است
گر بدان گونه که بایست به بار آید
زندگی را به دلانگیزترین چهره بیاراید.
آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف
که تمنای وجودت همه او باشد و بس
بینیازت سازد، از همه چیز و همه کس.
زندگی، گرمی دلهای به هم پیوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست
در ضمیرت اگر این گل ندمیده است هنوز
عطر جانپرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزیده است هنوز
دانهها را باید از نو کاشت
آب و خورشید و نسیمش را از مایهی جان
خرج میباید کرد
رنج میباید برد
دوست میباید داشت !
با نگاهی که در آن شوق برآرد فریاد
با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست یکدیگر را
بفشاریم به مهر
جام دلهامان را
مالامال از یاری، غمخواری
بسپاریم به هم
بسراییم به آواز بلند:
شادی روی تو
ای دیده به دیدار تو شاد
باغ جانت همه وقت
از اثر صحبت دوست
تازه، عطر افشان
گلباران باد.
سلام به روی ماهتون
از هر منظری نگاه کنید ما قبولتون داریم
ولی من یه دوست اینجوری ندارم

من خیلی دلم میخواد با همین دوستای معمولی دور و برم صمیمی بشم...باهاشون برم بیرون...باهاشون درددل کنم ولی اونا نه
یعنی در ظاهر نمیگن نه ولی خوب با من هم صمیمی نمیشن...مثلا این چند وقته سرم شلوغ بود و واقعا وقت نداشتم هیشکی زنگ نزد بپرسه کجایی؟
همیشه این جمله های کتاب شازده کوچولو تو ذهنم رژه میره...
شازده کوچولو گفت:پی دوست میگردم.
روباه گفت:آدم ها همه چیز را همین جور حاضر آماده از دکانها میخرند. اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند آدمها ماندهاند بیدوست
باید دوستای اینطوری برای خودت داشته باشی
البته رابطه دوستی دو طرفه است
خب واقعیتش اینه که اینروزا دوستی های عمیق خیلی کمرنگ و کمیاب شده
خدا نصیب همه کنه
من فکر میکنم هنوزم میشه از هرچیزی بهترینش را داشت
دوستی عمیق خیلی قیمت داره.
مطابق معمول با تمام افاضاتت موافقم سادات خانم گل
به به
ناهید بانو... چه عجب... دلمون براتون تنگ شد
چه قشنگ
چه خوب
من هنوز دنبال کشف دوستهای جدیدم
امروز با یکیشون بودم. استاد ادبیاته. برای قصه هام راهنماییهای خوبی بهم کرده. دو ساله می شناسمش. داشتم فکر می کردم کاش دعوتش کنم به خونه ام...
یکی دو ماه پیش با دکتر زنانم سر یه موضوعی شروع به صحبت کردیم. کلی به تفاهم رسیدیم. فکر کردم کاش دعوتش کنم به خونه ام...
هنوز نشده هیچ کدومشون رو دعوت کنم. ولی خیلی دلم می خواد که بشه...
منم دلم دوستی های جدید میخواد
چقدر خوب که
چه خوبه که سریع دوستات را دعوت میکنی خونه ات
ما از وحشت فراموش کردن دیگران است که
عکس آنها را به دیوار می کوبیم
یا روی تاقچه می گذاریم
یک وفاداری کاذب
خود ما به عکس هایی که به دیوارهای اتاقمان می کوبیم
نگاه نمی کنیم
یا خیلی به ندرت و تصادفا نگاه میکنیم
ما به حضور دائم و به چشم نیامدنی آن ها عادت می کنیم
عکس فقط برای مهمان است
این را یادتان باشد که ذره یی در قلب بهتر از کوهی بر روی دیوار است
دوستیهاتون برقرار ایشالا
واو
چه مطلبی
عالی بود