ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
خوب یاد گرفتم اگه خداوند نخواهد... همه ی دنیا هم جمع بشن اون کار شدنی نیست
و خوب تر یاد گرفتم اگه چیزی را خداوند برای آدم بخواهد... همه آدمها و کائنات هم جمع بشن... نمیتونن جلوی آن را بگیرن...
قرار عاشقانه ام کنسل شده
از درون میلرزم
لبخند میزنم
بهش میگم مهم عشقی هست که وجود داره... نگران هیچی نباش
اصرار میکنه و میگه که میاد
و من در حالی که گونه هام را پاک میکنم مراقبم که صدام اگه بلرزه شاید پروردگارم به اعتمادم.. به اعتقادم... به ایمانم... به حرفم شک کنه....
من در برابر تمامی مقدرات پروردگارم سر تسلیم فرود میارم
هرچی مقدر شد.. قبول میکنم
برای موفقیتهام و بدست آوردن آرزوهام میجنگم اما با تقدیر هرگز....
قرار عاشقانه ام
بنازم صبرتو دختر
باید صبور باشیم
چاره ای نیست
وقتی میسپارم به دست با کفایت خداوند... حتما خداوند کفایتم میکنه...
نگران نیستم ... کمی غمگینم
میدونم که هرچی پیش بیاد خیر و صلاحه... چون کل قضیه را سپردم به خداوند
وای تیلو داغون شدم رفت . دلم نمیخواد بگم وای خودتو اصلا ناراحت نکن چوت خیلی دلداری مسخره ای هست ولی من هرچی واسم پیش میاد که خیلی داغون میشم مثل هفته پیش تو دلم میگم از رفتن بابام که بدتر نیست به درک و واقعا از ته ته دل میسپرمش به درک پس توام بگو مهم نیست اینجوری اصلا شایدم شد .
من داغون نمیشم
شایدم بشه... اگرم نشه سپردم به دست خدا
عزیزمی شما
واقعا همینه
گاهی وقتا صبوریه زیادم جواب نمیده
جواب میده
همیشه صبر و حوصله همه چیز را درست میکنه
اما یک زخمایی میزنه که درمان نداره
سلام
گاهی میخای و نمیشه و گاهی هم نخواسته میشه ؟ وقتی خدا نخواد تو هی زور بزن .... ولی نمیشه
ما چه میدانیم که حکمتی در این در کار است شاید خیر و صلاح ما در این باشد بزن بریم حافظیه و نظر پیشکسوت رندان جهان حافظ شیرین سخن را بپرسیم :
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
حافظ هم با هم عقیده بود و می گفت : در دنیا همیشه جام می و خون دل هر یک به کسی دادند .و این کار مربوط به دیزوز و امروز نیست و از روز ازل اینطور بوده ...
فروغی بسطامی نیز عقیده حافظ را دارد :
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند
جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فریاد که در رهگذر آدم خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
سعدی هم نظرش اینه که هر چه خدا بخواد همون میشه :
قضا کشتی آن جا که خواهد برد
وگر ناخدا جامه بر تن درد
فردوسی هم همین را گفته :
رود کشتی آنجا که خواهد خدای.
وگر جامه از تن بردرد ناخدا
به هر حال اگر قسمت به دیدن باشد انجام خواهد شد و گر خدا نخواد تلاش ما آب در هاون کوبیدن است ....
چرا نگران هستی که خدا با دیدنت اشک ات و لرزیدن صدات بهت شک کنه .... به نظر من برعکس هست .... بزار اشکاتو را ببینه بزار لرزش صدات را بشنوه .... خودتو بشکن ... زجه بزن و بگو چرا؟ این حق توست با اون درد دل کن باهاش حرف بزن باهاش دوست باش اون بهتر از هر کسی درک ات می کنه ... با خدا کل کل کن ... اون خوشش میاد باهاش مشاعره کن ... مناظره کن .... براش لالایی بخون ..... دل ات را براش بشکن .... براش برقص .... سماع کن .... و از همه بالاتر اونو ببین .... رسد ادمی به جایی که بجز خدا نبیند ....
چرا فک می کنی بهت شک کنه .... اگه دلت شکست بدون خدا در دل تو هست اگر هزار تکه شد هزار بار خدا در دل توست
سلام عزیزم
ادامه داستان چی شد؟
مینویسم
چون دلداری دادن بلد نیستم باید بگم : یادم باشه آقای دکترمو از شهر خودم انتخاب کنم
تو هم به حرفم بخند بذار احساس بانمکی کنم
منم دیگه به همین باور رسیدم که تصمیم گیرنده نهایی اونه...یه جورایی خوبه..احساس میکنم تو بعضی مسایل دیگه نباید تقلا کنم و همین حس ارامش بهم میده:)) و اینکه در نهایت هر تصمیمی برامون بگیره صلاحمون در اونه..
ایشالا به جای این قرار کنسل شده، دوتا قرار گیرت بیاد و دوبله شاد شی:)
الهی آمین
سلام
صبح بخیر دوست خوبم
سلام همه ی عمرت به خیر و شادی دوست عزیزم
اندکی صبر سحر نزدیک است...



تیلو چرا داستانتو ادامه نمیدی ... کاشکی زود تمومش کنی .. ملتو گذاشتی تو خماری
چشم مینویسم
پروردگارا!
سرنوشت مرا خیر بنویس، تقدیری مبارک،تا هرچه را تو دیر می خواهی رود نخواهم و هر چه را تو زود می خواهی دیر نخواهم.
الهی آمین
...دل نامه
لختی بخند
لبخند تو خلاصهی خوبیهاست
لختی بخند، خندهی گل زیباست
پیشانیات تنفس یک صبح است
صبحی که انتهای شب یلداست
در چشمت از حضور کبوترها
هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست
رنگینکمان عشق اهورایی
از پشت شیشهی دل تو پیداست
تو امتداد کوثر جوشانی
سرچشمهی تو سورهی اعطیناست
فریاد تو تلاطم یک توفان
آرامشت تلاوت یک دریاست
با ما بدون فاصله صحبت کن
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت باتویار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود…
بسپرش به خدا قرار عاشقانه که با برنامه ریزی حال نمیده قرار عاشقانه باید یهویی و بدون برنامه ریزی باشه
عزیزم ایشالا یک قرار عاشقانه عالی در راه است


کسی که برای رسیدن به موفقیت هایش و آنچه خواسته دلش است تلاش نکند نباید اونو جز ادمیان یا حتی زنده گان شمرد. به فرموده امام علی (ع) : برای دنیای خودت آنچنان عمل کن که انگار تا ابد ادهر هستی و برای اخرت خودت آن گونه عمل کنه که گویا همین فردا می میری ....
پس برای دنیایمان و رسیدن به هدف و آنچه مطلوب دلمان است باید تا اخرین لحظه تلاش و کوشش کنیم ...
از خدا میخواهم هر چی به صلاحته همون بشه.
گاهی گمان نمی کنی ولی می شود
گاهی نمی شود، که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود
شلوغیاتون تموم نشد؟ ای بابا ! بیا از خوراکی بنویس دلم تنگ شده