ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مدتهاست عکس داداشم را با یه آهنربای جینگول وصل کردم به کیس کامپیوترم
جایی جلوی چشمم....
مدتهاست عکس آقای دکتر داخل کیفم یه جایی هست که خودم میدونم و هر وقت دلم تنگ میشه...
مدتهاست عکس مغز بادوم زمینه صفحه ی کامپیوترم هست
مدتهاست عکس خواهرام را گذاشتم داخل قاب و گذاشتم داخل اتاقم
مدتهاست یک عکس از دوران دور خودم گذاشتم کنار آینه
مدتهاست عکس عزیزی که آقای دکتر از دست داده را جایی روی تبلتم قایم کردم
چقدر ما با عکس ها ارتباط بر قرار میکنیم
دلتنگ میشیم
خوشحال میشیم
لبخند میزنیم
داشتم توی گالری عکس هام دنبال چیزی میگشتم
یک عکس کلی منو خندوند
یک عکس اشکم را درآورد
یک عکس کاری کرد که دنبال یک عکس دیگه بگردم
یک عکس وادارم کرد کسی را به یاد بیارم
یک عکس باعث شد همون لحظه به کسی مسیج بزنم و حالش را بپرسم
و .....
اینها خاطره های ما هستند
اینها لحظه هایی هستند که ثبت شدند
گاهی برای رهایی از گذشته باید تمام عکسها را دور ریخت.... من یکبار این کار را کردم
امروز با عکس ها مشغول بودم
عکسها و خاطره ها
شما هم مثل من عکس ها را دوست دارین؟
برعکس من از عکس بدم میاد ، از هرچیزی که باعث تداعی خاطرات بشه نفرت دارم
حتی خاطرات خوب؟
گاهی خاطرات شیرین هستند... شما با یه عکس یک زمان ، یک مکان ، یا یک خاطره را برای خودتون زنده نگه میدارین
چقدرخوشحال شدم با دیدن اسمتون
خیلی وقته ازتون خبری نیست
بعضی عکسا روی گوشیم هست که وقتی میبینمشون به خودم میبالم که اون روزای بد رو طاقت اوردم و الان رسیدم به اینجایی که هستم و راضی ام...

از دیدن اون عکس ها خیلی سنگین میشم اما پاکشون هم نمیکنم...
کلا مرض دارم
نیلی عزیز
مطمئنم یه روزی از یک جایی به بعد اون عکس ها اینقدر رنگ میبازن که به سادگی پاکشون میکنی
من عکسارو دوست دارم
زیاد بهشون دقت میکنم
منم دوستشون دارم
عکس خیلی خوبه، من حافظه ام خوب نیس، وقتی عکسا رو میبینم یهو خاطرات پررنگ میشن تو ذهنم
عزیزمی خانوم دکتر
همین چند شب قبل از عکس تجربه تلخی داشتم
شایدم بگی دیوانه ام تیلو
عکس بچگی علی دیدم
ساعتها گریه کردم .فکر میکردم اگر پسر بچه داشتم حتما این شکلی بود
دوست داشتم مادر اون پسربچه درون عکس باشم
حس مادری داشتم بهش
انگار نه انگار علی هست
دیوانه ام تیلو میدونم
نازلی خجالت میکشم که بگم منم دقیقا این حس را تجربه کردم
منم این کار را کردم با عکس بچگی آقای دکتر گریه کردم
شاید این حس مادرانه در وجود تمام ما زنها وجود داره و نیاز به پرورش داره
:) شاید در موردش نوشتم
حتما بنویس خانوم دکتر
یکسری خاطرات خوب دارم که افرادی که در قالب اون خاطره هستند باید حذف بشن ! کلا ترجیح میدم در زمان حال زندگی کنم و به گذشته نیم نگاهی هم نداشته باشم .
اینم خوبه
ولی گاهی عکسها چیزهایی را یادمون میارن که نباید یادمون میرفت
گاهی مهربونی های فراموش شده دوباره یادآوری میشن
گاهی عزیزان از دست رفته به یادمون میان
البته نظرشما هم نظریه ی خوبی هست
مممم نه از یادآوری اینکه زمان چقد گذشته .....خوشحال نمیشم
گاهی هم از اینکه بعضی از خاطرات گذشتن و رفتن خوشحال میشیم
کم کیک بخور تیلو خانوم چاق میشی ها !
من چاق هستم
دیگه قراره چی بشم
خیلی خوبه
ولی خب خیلی هم خاطره باز نیستم
منم زیاد خاطره باز نیستم
کلا کار ما خیره شدن به عکس هاست.
ولی خب شما عکس مادر و پدرتون رو ندارین؟
چه دقت ریزی
من یه بار تو اوج.عصبانیت زدم عکسای فرد مورد نظر رو پاک کردم و فرداش به شدت پشیمون شدم..ولی درس عبرت گرفتم و الان موقع عصبانیت اصندسمت گالری عکسا نمیرم:))
من عکسهایی را که از بین بردم در کمال آرامش
دونه دونه
با دقت
و با دلی امن از بین بردم
و هرگز پشیمون نشدم
هر باری عکسی از تو را در رودخانه غرق میکنم
کمی پایینتر جنازه ی عکاسی را از آب بیرون میکشند
#مهدی_اشرفی
عکسها اعجاب انگیزند هیچوقت از دیدن شون سیر نمیش م
چه زیبا بود شعرتون
ممنونم
به وزن سابقت برگشتی تیلو جانم. امیدوارم حالت خوب خوب باشه
من یه دوره زیر نظر یه پزشک حاذق وزن کم کردم
و به قول ایشون کل متابولیسم بدنم را عوض کردیم
البته لاغر لاغر و مانکن نشدم
ولی با اینکه زیر نظر پزشک بود تا دم مرگ رفتم و برگشتم
و البته از اون روز دارای وزنی ثابت هستم
کلی پیاده روی میکنم بازم همون وزن را دارم
کلی پرخوری میکنم بازم همون وزن را دارم
البته خودم همیشه سعی میکنم تعادل را رعایت کنم
اول که اصلا پرخوری نمیکنم دوم اگه پرخوری کردم حتما با پیاده روی جبرانش میکنم
امروز عالی هستم
من که کلا عکس بازم
تو کیفم عکسی دارم با 3 تا خواهرام و مامان و بابا
1 عکسم دارم از....
1 عکسم دارم از دخترخواهرم
...............................................
گاهی وقتا با خاهر کوچکم قاب های کاغذی رنگ رنکی درست میکنیم برای عکسامون
......................................................
اونموقع ها عکس بک گراند گوشیم عکسه خودش بود
هر وقت که عوضش میکردم خودش عکس خودشو میزاشت میگفت باید مدام من جلو چشمات باشم..هنوزم گاهی وقتا عکس بک گراندم عکسه خودش میشه
من زیاد عکس باز نیستم
ولی دوست دارم چیزایی که جلوی چشمم لبخند به لبم بیاره
منم زیاد قاب های کاغذی و ... درست میکنم
ولی هیچوقت اینقدر شجاع نبودم که عکس آقای دکتر را بزارم بک گراند
خییییللللللللللللییییییییی حسه خوبیه وقتی گوشیتو که روشن میکنی چشماشو تو عکس ببینی
زندگی با خاطره ها ادامه پیدا می کنه
و عکس ها یادآور خاطره
با دیدن عکسی لبخند بر لب می نشانی
و با دیدن یکی دیگه اشک ات در میاد
من اشک مرحومو بابا را رو آفتاب گیر ماشینم زدم تا هر لحظه جلوی چشمم باشه
دیشب ساعت دوازده خوابیدم تو خواب دیدمش سرمو گذاشته بودم رو پاهاش و اون موهامو نوازش می کرد و من گریه می کردم بیدار شدم ساعت یک بود
اخیش
گاهی چقدر حسرت یک لحظه را باید خورد
خدا رحمتشون کنه
الهی هرجایی هستی سالم و شاد باشی