روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

دلم مردن میخواهد...

سلام

روزتون لبریز از نور طلایی آفتاب

قلبتون لبریز از عشق

جیب هاتون پر از پولهای درشت

و یادتونه نره خدا جایی خیلی نزدیک تر از نزدیک است...


لیوان گل گلی پر از آب کنار دستمه

موسیقی گوش میدم

کتابم را گذاشتم کنار دستم برای فرصتهای احتمالی

و....

امروز بی آر تی که توش بودم تصادف کرد وسط راه پیاده شدیم و سوار یه بی آر تی دیگه شدیم

یک خانواده افغانی نزدیک دفتر من زندگی میکنن... صبحها بهترین سلام های صبح سهم اوناست... از بس مهربانانه رفتار میکنن.


پ ن 1 : من خوبم...

پ ن 2 : کاش من اینهمه از دندانپزشکی نمیترسیدم

پ ن 3 : کاش اینهمه صدمه به موهام نمیزدم

پ ن 4 : کاش اینهمه جهان سعی در بدقلقی نمیکرد

پ ن 5 : کاش اینهمه احساساتی نبودم ... کاش حالا که اینهمه احساساتی هستم ، اینهمه خودم را بی احساس نشون نمیدادم... کاش حالا که اینهمه بی احساس نشون میدم ، از درون اینهمه داغون نمیشدم

پ ن 6 : امروز فقط لبخندای گنده گنده بزنیم که دنیا خیلی کوتاهه

نظرات 28 + ارسال نظر
دل آرام یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 08:37

نوشته ات سرشار از زندگیه. چرا دلت مردن می خواد؟
سلام خانم خانما
دندونپزشکی دلچسب نیست ولی باید رفت دیگه

امیدوارم شما هم لبریز زندگی شاد و عاشقانه باشی
زیاد جدی نگیر
اره باید رفت
چازه ای نیست

گلشن یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 08:40

تو که احساستو نشون میدی تیلو جان! از این بیشتر دیگه?
صلوات شمار و تسبیح اینا هم بت کمکی نمیکنه? امتحان کردی?

گلشن جان نمیدونی که من خوب بلدم تمام احساست بدم را قایم کنم
حتی لحظه ای هم کسی نفهمه من دارای احساسات بد هستم
هیچی بهم کمک نمیکنه
اینبار دیگه داغون کردم خودم را
عصبی هستم و علت اصلیش همونه

گلشن یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 08:42

دل منم مردن میخواد اما تازگی وقتی به سوالا و فشار شب اول قبر فکر میکنم میترسم تو هم یه کم فکر کن شاید نظرت عوض شد?

من از این چیزا نمیترسم
اصلا اینا را این شکلی نمیبینم
اصلا خدا را شکل دیگری میبینم
سعی م همیشه این بوده که کار غیرقابل بخشایشی نکنم
دل نمیشکنم و مدیون دیگران نمیشم
البته سعی خودم را میکنم نمیگم صددرصد اینکار به انجام رسیده

امیر... یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 09:16 http://bacheh.blog.ir

تیلووو ؟؟؟؟؟؟؟؟
چی شده ؟؟؟؟
تو دیگه چررررااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟
خیلی هامون اینجوریم ها ...
وقتی اینجا حرف میزنم آرومتر میشم ...
ای بابا ....

شما فقط قسمت های لبخندش را ببین
من همونم
چیزی نشده که خوب نشه
زخم خوردم و عادت کردم به زخم خوردن... زودتر از اون چیزی که فکرش را بکنین خوب میشم... حتی کمتر از چشم بر هم زدن

خانومی یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 09:30 http://aghaee09khanoomi.blogfa.com/

تیلو...
چی شده امروز صبح این آرزو رو کردی
خوبی دوستم؟
راستش من نمیدونم چجوری باید از این مشکل رها بشی
هرچند میدونم خودت همه تلاشت رو کردی

اصلا قصدم نگران کردن شما ها نبود و نیست
و نگران هم نباشید
تیلوتیلو خیلی قوی هست... محکمه ... فقط احساساتیه

امیر... یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 09:55 http://bacheh.blog.ir

تیلووو ..
من همش دارم فکر میکنم چکار کنم خوشحالت کنم ..
به یک نتیجه رسیدم ...
دعوت به عطاویج !!!

وااااااااااااااااااااااااااااای من عاشق اون غول های خوشمزه ام
خوشحال شدم
هورا شدم
برای ناهار دیگه؟
یه وقت نکته بهونه بیارین؟

امیر... یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 09:59 http://bacheh.blog.ir

نوچ !!!
بی بهونه !!!

هورا
هورا
خیلی ذوق کنم ممکنه اقای دکتر بفهمن یکی منو به همبرگرد خیلیییییییییییی بزرگ دعوت کرده... پس سکوت میکنم... وقتش شد خبرم کنید

فرساد یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 10:08

سلام تیلو جان
هر وقت دلت هوای چیزای بد مثل مردن کرد،‌یعنی یک جا از امیدوار بودن کم اوردی،‌ بارها هر آدمی این حس را خواهد داشت مهم اینه که این حس زودگذر و با مرور زمان و حتی یک اتفاق خوب کوچیک آدم می بینه نه بابا مردن چیه دنیا همون دنیای سابق خوب و بد زشت و زیبا و ... ما فقط مسافریم و دنیا ادامه داره

برای بهتر شدن حالت خواب هم خوبه پیشنهاد من یک چرت کوتاه بعد از نهار حتی سرکار هست.

ممنونم از پیشنهادت
خواب برای من هم همیشه مشکل گشا بوده
و جالب اینکه در این مواقع عجیب میتونم بخوابم

اذر یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 10:23 http://azar1394.blogfa.com

سلام
دور از جون
احساساتت رو بروز بده
همه شون رو هم خوباش وهم بداش
بزار راحت شی
ما هم این حال رو داریمگاهی
ازدندونپزشگی بیزارم

وای منم خیلی از دندونپزشکی میترسم
کاش دندونها اصلا خراب نمیشدن

خانومی یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 10:33 http://aghaee09khanoomi.blogfa.com/

تیلو دیگه بهونه نیار باید بری دندانپزشکی
مجبوری دخملم
خب کی خوشش میاد کلی وسیله بره تو حلقش
ولی چاره ای نیست باید تحمل کنی
هرچقدرم بگی بدم میاد بازم باید بری

خب میرم
چهارشنبه نوبت دارم
ولی از الان استرسش را دارم

لیلی یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 10:35

آخ گفتی احساساتی چقدر بدم میاد گاهی از خودم که احساساتیم یک کم قلبت سنگ باشع بد نیست یه جاهایی کمتر ضرر میکنی
ولی خب تیلو جان اینو میدونم که خوبی هیچ وقت گم نمیشه هیج وقت

والا
چی بگم

mahee یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 10:36

ایا کسی هست مرا نیز به عطاویچ ببرد؟؟


بعله
امیر آقا

خانومی یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 10:52 http://aghaee09khanoomi.blogfa.com/

استرس نداشته باش لطفا
آقا منم ببرین با خودتون خوو

تشریف بیارین
مجلس بی ریاست...

خانومی یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 11:08 http://aghaee09khanoomi.blogfa.com/

باید دکتر امیر دعوت کنن

همه دعوتین
نگران نباشین

دل آرام یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 11:20

خصوصی

آخه چرا؟
باید راهی باشه.

چون حرفی بدی توش نیست عمومی کردم
گریه نکن
همیشه راه حل هست
همیشه
باید خودمون بخوایم
اصلا نگران نکن خودت را

گلشن یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 11:21

خصوصی
علت اصلیش چیه?
از اود کردن بیماریت عصبی هستی یا از چیزی عصبی شدی و بیماریت اود کرده?
تو که قرار عاشقانه خوبی داشتی چرا عصبی شدی ?نگرانی?

خب اینا را خصوصی مینویسین من کجا باید جواب بدم؟
این بیماری همیشه هست
ولی عصبی که میشم شدت میگیره انگار
شایدم تلقینه
ولی الان با خودم درگیرم
قرار عاشقانه ام خوب بود ولی این روزها آقای دکتر خودش آرامش نداره ... کارش زیاد شده و این ناآرامی را به منم منتقل شده، هرچند همه تلاشش را میکنه ولی من حساسم

دل آرام یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 11:27

خصوصی
چرا درمانش نمی کنی؟
به خاطر همین موضوع با دکتر ازدواج نمی کنی؟
یکی از فامیلای ما داره (الان که خوندم فهمیدم) ریشش رو می کنه. ولی زندگی عادی داره. بچه داره. استرس شغلیش که زیاد میشه یه ناحیه ریشش رو می کنه.
اینطوری تو اذیت میشی دختر

اقا ببخشین که من خصوصی ها را هی علنی میکنم
چون واقعا کجا باید جواب بدم؟
راستش را بخواین یکی دو دفعه مراجعه کردم و در درمانش بسیار قرص های خواب آور و آرام بخش استفاده میشه که اصلا با اینا میانه ای ندارم
خب بعله منم زندگی عادی دارم
ولی اون آقا میتونه کلا ریشش را از ته بزنه و هیچی پیدا نباشه و وسوسه هم وجود نداشته باشه
ولی من که نمیتونم موهام را از ته بزنم
تازه برعکس من موهای خیلی بلندی هم دارم
آهان
نه این دلیل ازدواج نکردنم با آقای دکتر نیست

گلشن یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 11:34

دخملم خب وبمو که ازت نگرفتن اونجا جواب بده
همین دیگه گشنگی نکشیدی عاشقی یادت بره

خخخخ
حق با توست
گلشن هرجا تو باشی خنده و شادی هم هست
میدونستی؟

گلشن یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 11:49

یا خدا ! اینو دیگه از کجا درآوردی?! درواقع هرجا من باشم غررررغرررر هم عست
تازه نمیدونی امروز رفتم بانک چی کار کردم

برام تعریف کن
من که هرجا هستی انرژی را حس میکنم
و همینطور مهربونی را

گلشن یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 12:10

دارم مینویسم

گلشن یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 12:35

نوشتم

نخندیا

دخترشیرازی یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 12:49

نبینم غمتو خانم خانما...

عزیزمی

مینا یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 14:25

سلام.به قول دوستان تو که احساسات خوبتو خیلی خوب بروز میدی و مینویسی.بد هاشو هم بریز بیرون و راحت شو از دستشون...
خوش باشی همیشه مهربون خانوم

نفس1 یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 15:09 http://nafas1367.blogsky.com/

سلام عزیزم...این حال بد گذراست...میدونی دیگه...پس بهش یها نده...
میبوسمت

شاذه یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 20:18 http://moon30.blogsky.com

ای امان از دندون پزشکی! من که به دکترم هم میگم که چقدر دلم نمی خواد برم
پست قبلی رو خیلی دوست داشتم. همیشه لبریز از عشق باشی

گلشن یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 21:17

تیلو من خیلی فراموشکارم ذهنم خیلی درگیره و گرنه من امروز اون ساعت مشغول وبگردی بودم و هیچکس نبود و حوصله م سر رفت
مگه کسی میتونه از تو خسته شه?

اره چرا نتونه
حالا اینقدر فرصت داریم
یک عمر دوستی در پیش رو داریم

پریسان دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 02:04

خب یه نفر دیگه پیدا کردم
یه با احساس بی احساس
من دقیقا مثل تو هستم با این تفاوت که خودم رو داغون نمی کنم اخه دلیلی نداره وقتی هیچ انسانی لیاقت این همه احساس رو نداره حرص چی رو بخورم!
فقط گاهی به خدا می گم کاش کنی از احساسم می داد به این بی احساسا که کسی تو زندگیشون هست....

ای جانم تو
میدونی من برای کسی اینهمه احساسات خرج می کنم که حس میکنم ارزشش را داره

Meredith سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 20:46 http://san-antonio.blogsky.com

منم این موهای بدبختمو هر روز سشوار میزنم و بهش آسیب میزنم.هر کاری میکنم نزنم نمیشه واقعن !
چقدر این رفتارتون خوبه.چقدر خوبه نژاد پرست نباشیم و همه رو به خاطر انسانیت و به خاطر خوبی شون دوستشون داشته باشیم.
من که همیشه لبخند گنده ی گنده میزنم

من با سشوار میانه خاصی ندارم
هراز گاهی در حد خشک کردن موها برای عجله عجله رسیدن به کار و زندگی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد