ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام
من بعدازظهر رفتم دوش گرفتم و سرحال و سرخوش آماده شدم و رفتم دفتر
داشتم تند تند به کارهام میرسیدم که یهو چشمم شروع کرد به آب اومدن
نزدیک ساعت شش و نیم
فکرکردم چیزی رفته تو چشمم
پاشدم که تو آینه نگاهی بندازم
که آبریزش بینی هم آغاز شد
هنوز فکر میکردم چیزی تو چشمم رفته و آبریزش هم ماله همونه
اما
ای دل غافل
از همون ساعت به شدت در حال عطسه و سرفه و آبریزش و تهوع هستم
نانا هم که کلا مفقودالاثر بود
خب یه همچین موقعی باید باشه و تجویز فوری بکنه
اماااااااااا
خلاصه که تا حدی بد حال شدم که مامان و بابا میخواستن منو به اورژانس برسونن
اما من قبول نکردم
آدم ، عشقش دکتر باشه، بعد پاشه بره دکتر؟؟؟؟؟
الان با تجویزای دوساعت اخیر تا حالا ، روبراه شدم
و انکار حس میکنم زنده میمونم
:
اما همچنان عرق و تب و لرز ادامه داره......
آخی
چقدر اذیت شدی....
آره ولی گذشت
سرما خوردگی همینه دیگه