ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
آبان ماهتون عاشقانه
میدونید که من متولد آبان هستم
پدرجانم وقتی که من دنیا اومدم یه درخت خرمالو کاشته بود وسط باغچه خونه مادربزرگ (خانواده مادری)
گفته بود این درخت نماد تولد دخترکوچولوی منه
سالها این درخت وسط اون باغچه بزرگ دلبری میکرد
یادمه که سالهای آخر عمر مادربزرگ ... اون موقعی که دیگه نه میتونست حرف بزنه ... نه قدرت تکون خوردن داشت
با ایما و اشاره به همه میفهموند که خرمالوها را تا جایی که میشه از درخت نچینن.. دوست داشت از زیبایی این تابلوی قشنگ لذت ببره
سالها بعد پدرجانم توی باغچه خودمون هم یه درخت خرمالو کاشت
به همه هم میگفت که این درخت به خاطر تولد دخترمه
الان که مینویسم دونه دونه اشکام سر میخوره پایین
درخت خرمالوی باغچه هم عین یه تابلوی نقاشی دلبری میکنه
سال آخر... روزهای آخری که من نمیفهمیدم بی تکرار هستند و دیگه بر نمیگردن
پدرجانم بهم گفت که بیا دور و بر درخت خرمالو نردبان درست کنیم چون خیلی قد کشیده و دیگه نمتونی به سادگی میوه هاش را بچینی...
حالا ... اون درخت خرمالو... هست... پدر نیست...
اینا همه یادآوری های آبان هست
یادآوریهایی که درسته اشکم را در میاره ... ولی بازم باعث میشه من آبان را دوست داشته باشم و یادم بیاد که پدرم این ماه را دوست داشته
به خاطر دختری که خداوند بهش داده
دوستایی که همیشه همراهم هستند یادشون هست که پیامک پدرجانم را پست کردم توی اینستا
پیامکی که پدرم خدا را شکر کرده بود به خاطر داشتن من...
و من ... و من ... و من ...
بدون وجود نازنین پدرم... هنوز خودم را پیدا نکردم
هنوز گاهی قدم میزنم و لابلای هیاهوی زندگی دنبال خودم میگردم
زندگی را زندگی میکنم
قدر لحظه ها را میدونم
آدمهای اطرافم را دوست دارم
برای زندگی شور دارم
ولی یه چیزی سرجاش نیست... یه چیزی این وسطها کم هست...
بگذریم
قرار بود شروع آبان را یه طور دیگه یادآوری کنم ...
یادم نیست آخرین پست چی نوشتم و از کجاها نوشتن
ولی میدونم که مهرماهم را با تولد مادرجان تموم کردم و خیلی پایان خوبی بود
توی این روزها به خودم جایزه های خوبی دادم
روزهام را با تلاش و پر انرژی گذروندم
دارم برنامه های تازه ای برای خودم مینویسم ..
هرچند توی این جغرافیا و این روزهای سخت برنامه ریزی کردن کار آسونی نیست ولی من انگیزه هام را از دست نمیدم و تلاشم را میکنم
توی آبان سه تا تولد داریم که برای من مهم هست
و البته چند تا تولد که فقط باید تبریک بگم
عمه م داره میره مکه!
عموجانم هنوز باهام سرسنگین هست
دخترخاله نوبت کاشت ابرو گرفته .. دلم میخواد همراهش برم و همراهیش کنم
و هزارتا کار دیگه... هزارتاکاری که منو به زندگی گره میزنه
هوا اونقدر خنک شده که صبح بعد از دوش صبحگاهی حسابی با سشوار خودم را خشک کردم و گرمای سشوار برام دلچسب بود
بعدش هم یکی از کتهای لی که ضخیم تر هست را از کمد درآوردم و با یه بلوز پاییزی پوشیدمش
و این یعنی یه آدم گرمایی هم یواش یواش داره سردش میشه
یه آزمایش کلی دادم و باید جوابش را بگیرم و ببرم دکتر
یه کمی دیر شده ... از وقتی شروع کردم به خوردن قرص های فشار حالم خیلی بهتره
نمیدونم ربطی داره یا تلقین میکنم ... انگار خیلی آروم تر شدم
قرار بود هرسه ماه آزمایش بدم و همه چی را چک کنم
با اینهمه رعایت چربی خونم هم بالا بود دفعه قبلی... حالا باید اینبار ببینم چطوریه
هفته بعدی جواب آزمایش را میبرم پیش دکترم ...
مادرجان هم آزمایش دادند...
برای دندونم هم هفته بعدی باید برم
بخیه ها را بکشن و قالب بگیرن... چقدر این پروسه ایمپلنت طولانیه...
بیشتر از 6 ماه شد که دارم بدون دندان 5 بالا سمت راست زندگی میکنم
لبخندم را اینطوری دوست ندارم ...
و ...
و ...
و ...
زندگی ادامه داره
همینطور ساده
همینقدر دم دستی
و البته همینقدر با شکوه ...
پ ن : شیرین جانم
نمیدونم این پست را میخونی یا نه
ولی کامنتهات را خیلی خیلی دوست داشتم
شاید باورت نشه ... بیشتر از 5 شش بار خوندمشون
شاید یه پست طولانی و بلند و بالا بنویسم ...
میخوام بدونی که نظراتت یکی از تاثیرگذارترین حرفهای زندگیم بوده و هست ...
ااا منم آبانیم
آبانیا خیلی گلند، خیلی ماهند، کلا خیلی 
وای بله.. خیلی خیلی ... اصلا یه وضی...
تولدتون پیشاپیش مبارک آبان ماهی جان
الهی همیشه دلت شاد و لبت خندون باشه
خداوند تک تک آرزوها و خواسته های قشنگت را برآورده کنه
سلام
تولدتون حدودا سه هفته زودتر مبارک
آخرش نفهمیدید مشکل عموجان چیه؟ شاید چون با پسرعمو قهر کردین ناراحتن
سلام جناب دکتر




اینهمه دقت عجیبه ها... افرین
هی هم گوشزد میکنید که بیخود نیست دکتر شدین... باز من یادم میره
اینهمه هوش و زکاوت و حافظه ... هزارآفرین داره
احتمالا سرهمون قضیه ماشین هست
پسرعمو دیگه هیچوقت باهام آشتی نکرد
راستی میدونستید من در واقعیت پسرعمو ندارم ... همیشه توی فامیل به شوخی میگم اگه پسرعمو داشتم حتما زنش میشدم حتی اگه منو نمیخواست
روح پدرت شاد. جایگزینی برای پدر و مادر نیست. ما هم باید درخت های خرمالو بکاریم.
روح همه عزیزانی که از کنارمون رفتند شاد باشه
واقعا همینطوریه...
عزیزدلم... پس آبان ماهی ها پرچمشون اینجا بالاست؟
تیلو جان عزیزم

یاد پدر جان گرامی باد.
چه روح لطیفی داشتند.
عزیزم
پدرها توی سینه هاشون قلبی ارزشمندتر از طلا و درخشان تر از الماس دارند
خدا عزیزانتون را حفظ کنه
سلام
عزیز آبان ماهی پیشاپیش تولدتون مبارک
چقدر حرفاتون غم داشت روح پدرتون شاد خدا حافظ عزیزانتون باشه ان شاءلله
سلام سیمین جانم
متشکرم
توی دلم یه غم بزرگ ته نشین شده ... غم نبودن پدر...
تیلو جان روح پدر عزیزتون شاد. همینکه اینقدر از شما راضی بودن الان باید خوشحال باشین
عزیزمی لیلای نازنین
امیدوارم همینطوری باشه... امیدوارم ازم راضی باشن... امیدوارم دختر لایقی باشم
تیلو جان

شیرین جانم
بودنت در کنار من نعمت هست
هنوز هر روز در ذهنم پست مینویسم که به خاطر حرفای خوبت پست کنم و هنوز نشده ...
کنارم بمون
تولدت مبارک عزیزم
خوش و تندرست باشی همیشه تیلو جونم
عزیزمی نازنین

قشنگی پشت قشنگی
خدا رحمت کنه پدرجان رو...
خدا عزیزانتون را حفظ کنه
سلام .قبلا هم خونده بودم بازم از خوندن جریان تولدتون حس خوبی گرفتم خدا پدرتون رو بیامرزه .تیلو جان متاسفانه من با اینکه در فامیل و دوست و آشنا از فضایل اخلاقیم تعریف میشه
ولی اصلا رابطه حسنه ای با مادرم ندارم انگار دو فرد کاملا متضاد به معنای واقعی کلمه هستیم که مجبوری در کنار همیم مت مجردم با اینکه تلاش میکنم و واقعا دوست دارم هم رضایتشونو جلب کنم هم همراه و کمکشون باشم ولی این واقعا سخته برام انگار هیچ نقطه مشترکی نداریم و این یه خلا شده در وجودم و همیشه با خودم میگم اگه دختردار شدم خیلی صمیمی باشم و هواشو داشته باشم خلاصه خدا طول عمر بده به مادرتون و برای هم حفظتون کنه .
سلام دوست جان
پس مشخصه که مدتهاست در کنارم هستی ... ممنون
میدونی اینکه نتونستید رابطه خیلی نزدیک و عاشقانه ای با مادرتون داشته باشید دلیل نمیشه که فضایل اخلاقیتون زیر سوال بره... این یه رابطه دو طرفه ست ... درسته که روتین ماجرا این هست که عشق مادر و فرزندی همیشه روی همه چیز را میپوشاند.. اما در جهان به تعداد آدمها دنیاهای مختلف وجود داره
تو دختر خوبی هستی که اینطوری فکر میکنی...مامانتم مامان خوبیه که دختری مثل تو تربیت کرده ... ولی دنیاهاتون با هم متفاوته... فقط همین
اخی روحشون شاد عزیزم، تولدت مبارک و پرتکرار

فدای محبت شما
خدا عزیزانتون را براتون سلامت و شاد نگه داره
تولدت مباررررررک باشه آبان ماهی
آخی خدارحمتشون کنه
منن مثل تو پدرم از دست دادم میفهمم حسهات رو...
چقدر درخت خرمالو حرکت قشنگی بود
عزیزمی... متشکرم
خدا پدرتون را رحمت کنه ... انشاله خداوند به دلت صبوری بده
اره ... خیلی خوب بود
سلام تیلو جان، فکر میکنم در این مدت ۳ یا ۴بار ، خودجوش یا در جوابت برات پیغام خصوصی گذاشتهم و هیچوقت نتونستم بفهمم بهت رسیده یا نه.
سلام عزیزدلم
والا برات پست جداگانه هم نوشتم و جواب ندادی
بیا و برام شماره بزار
ما دوستای نزدیکی بودیم ... نباید اینهمه از هم دور بشیم
همیشه از وقتی بچه بودم تا همین الان دلم گروی این رسم کاشت درخت به مناسبت تولد بچه ست. یعنی میدونی هر کاری که شروعش با تولد بچه و به نیتش باشه رو دوست دارم این رو بیشتر.
بابای من مرد عاشقی بود... کارهایی از این دست زیاد انجام دادن... حیف این مَرد!!!!
با سلام
انشالله روح پدرت شاد باشد و همنشین جدش در روضه رضوان
دوست ندارم بگیین پدر نیست بقول سعدی نرده ان است که نامش به نکویی نبرند
قبلا در علوم دوران راهنمایی می خواندیم که ماده و مولکول از بین نمی روند بلکه از حالتی به حالت دیگر درمی ایند
حالا هم پدر در ظاهر نیست ولی یادش و خاطرش و مهر و محبتش تا ابد در قلب فرزندان و خانواده هست
و همینطور پیشاپیش تولدت مبارک
سلام دوست خوبم
خدا پدربزرگوار شما را هم رحمت کنه و بیامرزه
من بگم یا نگم... پدر نیست...جای خالیش منو آتیش میزنه
ممنون بابت تبریک تولد
میدونید چی یادم اومد؟
پسرعمو به خاطر اینکه تولدم را تبریک گفته بودن و جواب دلخواهی نگرفته بودند یکساله که دیگه همراه ما نیستند!!!!
سلام،تولدتون مبارک
تولدهای بزرگسالی مثل بچگی نیست،بااینکه خیلی پرمایه تره،ولی مثل شمارش معکوس میمونه،یادآوری اینکه وقت خیلی کمه،بجنب
متشکرم از تبریکتون
بله ... بعد از چهل دیگه شمارش معکوس شروع شده