ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
اتاق را مرتب میکنم
گوشه گوشه ی اتاق را ریختم بیرون
همه چیزهای اضافی را دسته بندی کردم
یک سری را میدم بیرون... شاید برای من اضافی باشن ... به درد یه کسی بخورن
یک سری را میریزم دور... چیه اینهمه چیز دور و بر خودم جمع کردم
یک سری را هم میزارم برای انباری... بمونن شاید روزگاری به درد بخورن
عوضش یه کاناپه میارم تو اتاقم و یک میز عسلی میزارم کنارش تا بیشتر بتونم روی کاغذها با مدادم چیز بنویسم
عاشق چیز نوشتنم
مداد رنگیهام را مرتب میکنم و میزارم کنار میز
پاستل ها را هم
ماژیک ها...
آبرنگ را میزارم برای مغز بادوم که عاشقشه
هرگوشه ای از مرتب میکنم به خودم میگم شاید ...
شاید امسال مهمون این اتاق بودی... شاید یه روزی را در گوشه ی دنج این اتاق خلوت کردیم
شاید یک شب را با هم اینجا صبح کردیم... تو دراز کشیدی روی تختم
من نشستم روی همین کاناپه
و بعد هی حرف زدیم و حرف زدیم و حرف زدیم
تجسم میکنم وسط حرف زدنها بلند میشی و میشنی لب تخت... بعدش هم شروع میکنی به راه رفتن
حرکاتت را میشناسم... حرف زدن با هیجانت... تکان دادن دستهات
نوع نگاهت... انتخاب کلماتت
چقدر آشنایی برای من... چقدر امنی
یهو به خودم میگم یه چیزایی را باید عوض کنم برای بودنت
مثلا ... ملافه های تخت را باید عوض کنم...
بالشت اضافه بزارم روی تخت
یه لحاف لایکوی خوشگل هم بخرم
یک برس اضافه بزارم روی میز آرایش
یک اسپری و عطر مردانه
یهو نگاهم عوض میشه ... چقدر همه چیز این اتاق تنها و دخترونه س ... هیچ نشانه ای از هیچ مردی اینجا نیست
چرا نشانه هایی برای بودنت اینجا ندارم؟
خیالبافی میکنم...
باز میشینم روی همون کاناپه تا تو حرف بزنی
وقتی حرف میزنی... من مست میشم
وقتی نگاهم میکنی
وقتی دستات را تکون میدی
وقتی دلایلت را میگی
دلم ضعف میره وقتی از لابلای کلماتت به درونت پی میبرم و میبینم چقدر آشنایی
چقدر امنی
چقدر صادقی
چه خیالبافی زیبایی
الهی به واقعیت تبدیلش کن
لذتی بردم از أین نگاه من برق امید داره
دنیا خیلی کوتاه و ارزوهای دور گاهی تو پیچ بعدی جاده زندگی با لطف خداوند در انتظارتون هستن
چقدر خوب و امیدوارانه گفتین
متشکرم
خیالبافی نکن عشقم 5
چرا؟
خیالبافی که خوبه
امیدوارم به زودی رویا به واقعیت تبدیل بشه و دیگه خیال پردازی نباشه
برات روزهای خوب و دو نفره آرزو میکنم عزیزم
عزیزمی
متشکرم
آپ نکردی انگار یه چیزی کمه ، بنویس .
چشم چشم مینویسم
وای چه خیالپردازی زیبا و رمانتیکی. الهی که سال 97 رویات به واقعیت تبدیل بشه
متشکرم
منم رمز
بهار خانم خیلی شلوغ و پرمشغله ای ها... این پست رمز نداره
دل و جانت که آماده ورود است
محیط را هم مهیای ورودش نما و به انتظار بنشین
جانمی شما
چقدر قشنگ بود....شاد باشی عزیزم..
کاش اینقدرفاصله و اما و اگر و این ماجراها نبود.....
متشکرم
همیناست که همه چیز را زیباتر کرده
سنگها در مسیر رودخانه باعث اون صدای زیبا میشن
میاد روزی که میگی توی این اتاق کلی عاشقانه داشتین
توکل برخدا
انشاله که اینطوری باشه
امیدوارم امسال رویاهات رنگ واقعیت بگیره تیلوجانم
ممنون عزیزدلم
ای جانم جانم. .. چقدر قشنگ. چه وصف دلنشینی. یه اتاق گرم و یه آغوش امن . یه حس شیرین که توش پر از زندگیه
چقدر خوب درکم کردی
ممنون
روبایی و عالی بود تیلو الهی همش برات واقعی بشه

متشکرم
تو غریبه نیستی
آشنایی ...
امیدوارم هرچه زودتر همه ی اینا به واقعیت تبدیل بشه.
فقط باید از ته دلت بخوای، خدا خیلی زود بهت میده!
متشکرم عزیزدلم
گاهی نمی شود که نمی شود


گاهی هزار دوره دعا بی استجابت است
گاهی نگفته قرعه بنام تو می شود ...
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود
گاهی بساط عیش خودش جور میشود
بساط عیش جور می شودم آرزوست برای توووووووووو
ای جونم... متشکرم بهار بانووووووووووو