ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
خردادماه با اینکه زیاد شکل بهار نیست اما هنوز میشه از باقیمانده بهار لذت برد
امیدوارم روزگارتون از عسل هم شیرین تر باشه
روز دوشنبه یک خردادماه بعد از نماز صبح راهی سفر شدیم
رفتیم سمت کویر نزدیک یک روز و نیم را میان شن زارها وماسه های گرم گذروندیم و از خنکای بینهایت شب های کویر لذت بردیم
آسمان پر از ستاره ی شب ها و خوردن کشک و ماست محلی حال خاص خودش را داره
بعد هم برای سوم خرداد خودمون را به هتلی که در مشهد رزرو کرده بودیم رسوندیم
هممون دوش گرفتیم و استراحت کوتاهی کردیم و خودمون را به حرم رسوندیم ... به به ...جای همتون خالی....
هتل اصلا اون چیزی نبود که در سایت مربوطه نشان داده بود... و اصلا امکانات و عکسها با واقعیت مطابقت نداشت
و بدتر از اون وقتی بود که به رستوران رفتیم و با غذای خیلی بد مواجه شدیم
یک روز که گذشت دیدیم که تحمل این هتل سخت هست
این شد که بابای مغز بادوم زنگ زد محل کارش و یه هتل که با محل کارش قرارداد داشته باشه و چندتایی هم ستاره های طلایی خوشرنگ داشته باشه برامون یافت
خلاصه که بعد از گذشت روز دوم هتل اول را ترک کردیم
هتل دوم خوب بود
خوشگل و دوست داشتنی بود
جای هممون خوب بود
غذاش عالی بود
با حرم سه دقیقه فاصله داشت
و با توجه به تجربه هتل اول ما را راضی کرد
من زیارت را دوست دارم...حال معنویش را دوست دارم... عبادت کردن بی دغدغه ی روزمرگی را دوست دارم
خلاصه که عالی بود
واقعا همتون را یاد کردم
برای تمام دوستای وبلاگیم نماز به نیابت خوندم
تا جایی که حافظه ام اجازه داد تک تک تون را نام بردم و از خداوند خواستم بهترین ها را نصیب تون کنه
یکی از نقاط عطف سفرم دیدن یکی از دوستای وبلاگیم بود... که یک پست جداگانه براش خواهم نوشت
طبق معمول همه سفرها سوغاتی خریدیم... خرید کردیم... خندیدیم
اما به خاطر اینکه بابا اذیت نشن زیاد این ور و اونور نرفتیم و بیشترین تمرکز را گذاشتیم روی زیارت
بعد هم تصمیم گرفتیم سفر را یکی دو روز طولانی تر کنیم و یه کویر گردی دیگه انجام بدیم
باورش سخت بود... جایی وسط کویر ... وسط کوه های شنی... یک سد شنی درست کرده بودن و با جمع کردن آب باران... یک بهشت کوچه وسط دل کویر درست کرده بودن... خنکای آب و هرم کویر در کنار هم.. تجربه قشنگی بود
شب های کویر را خیلی دوست دارم
صبح بیدار شدن با صدای پرنده ها
با درخت های خرما عکس گرفتم
گندمی که هنوز کامل نرسیده بود خوردم و بی نهایت خوشمزه بود
رفتیم جایی که کشک و ماست درست میکردن
از پنیرهای تازه ی محلی و کره های گوسفندی تازه خوردیم
خلاصه که سفر خوبی بود
حرف برای گفتن خیلی زیاد دارم
اما سرصبر براتون تعریف میکنم
پ ن 1 : مرسی که سراغم را گرفتید
پ ن 2 : به یادتون بودم
پ ن 3 : با مغزبادوم تا حالا سفر نرفته بودم
وای تیلو جونم خیلی جات خالی بود اصلا اشکم دراومد اونجا که گفتی رفتی حرم خدا قسمت هممون کنه من عاشق مشهدم . همیشه به سفر و گردش
عزیزم انشاله خیلی زود قسمتت بشه که بری
رسیدن بخیر عزیزم. خدا را شکر که سفر خوبی داشتید و به سلامتی برگشتید. ممنون که یادمان بودی دعامون کردی.
ممنون عزیزم
معلومه که یادتون میکنم ، شماها قسمتی از زندگی من هستید
سلام دختر عمو جان
رسیدن به خیر
تازه اومدم برات بنویسم که بیادتم و منتظرم برگردی که دیدم اومدی
خوشحالم که بهت خوش گذشته
امیدوارم منو از دعا فراموش نکرده باشی
سلام پسر عموی عزیزم
ممنون
مگه میشه آدم پسرعموش را فراموش کنه
من خراسانیم و خداروشکر زیاد قسمت میشه میریم حرم
انشالله زیارت هاتون قبول باشه و دوباره پابوسی امام رضا نصیبتون بشه
از سفرت زیاد بنویس منتظریم عزیزم
خوش به سعادت شما
کاش یادتون بمونه و در زیارتهاتون ما را هم یاد کنید
چشم مینویسم
بهار را همه با فروردین می شناسند اما باید گفت که بهار نود و سه روز داره و خرداد حتی شب آخرش که کوتاه ترین شب می باشد.
اما من می گویم خزان هم می تواند بهار باشد بهترین بهار را برایت آرزو می کنم چرا که خودت بهاری هستی
بهار نود و سه روز داره ... اما به نظر من خردادش زیاد شکل بهار نیست... همه روزهای دلتون بهاری
زیارتت قبول تیلو. انشالا دعاهات مستجاب بشن..همین که ادم چشمش به گنبد طلایی میفته یه دنیا ارامش نصیبش میشه.
همیشه به سفر و خوشی باشی انشالا
مرسی ماهی جان
واقعا همینطوریه
آرامشی داره این زیارتها که تا مدتها در دل آدم جا خوش میکنه
به به!خوش آمدی باتو.زیارت قبول
متشکرم عزیزدلم
زیارت قبول تیلو جان.
شکرخدا که خوش گذشته بهتون.
ممنون
عالی بود به لطف پروردگار
همیشه به سفر عزیزم
زیارتت هم قبول
انشاله که به زودی قسمت همه ی دوستام بشه
ممنونم
سلام
به به زیارت قبول
من هر وقت از سفر بر می گردم احساس می کنم چقدر دلم برای روزمره ها و کارم تنگ شده
سهراب قشنک میگه:
من و تو می دانیم
زندگی یک سفر است
زندگی جاده و راهی است به آن سوی خیال
زندگی تصویری است که به آئینه دل می بینی
زندگی رویایی است که تو نادیده به آن می نگری
زندگی یک نفس است که تو با میل به جانت بکشی
سلام به روی ماهتون
متشکرم
اره انگار روزمرگیها در این زمانها مزه ی خوبی به آدم میدن
ممنون از شعر
زیارتت قبول گلم.
اگه یاد منم کردی دمت گرم.روزگارت همیشه خوش و بهاری باشه ایشالا.
زیارت شما هم قبول
اتفاقا به طور خاصی شما در ذهنم بودین
و حتی با دوستی که ملاقات کردم در موردت حرف زدم
متشکرم
سلام
به به... خوش به سیر و گشت... زیارت قبول
ممنون که به یادم بودی عزیزم
سلام عزیزم
مگه میشه به یاد شما نبود
قسمتی از داستانت را خوندم و دلم پر میزنه زودی برم بقیه اش را بخونم
تیلوجان ماهی وبلاگشو بسته؟
خدا نکنه
فقط رمزی کرده... نبسته