ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
بهترین بهترین من سلام
امروز و دیروز و هر روز از روزهای چند ماه قبل... یا شاید هر روز از روزهای چند سال قبل.. هر روز و هر روز دوستت داشته ام
یعنی خسته نمی شوم؟
از این دوست داشتن تکراری
از اینهمه حرفهای گفته شده و باز گفته شده و باز .....
یعنی کلافه نمیشوم اینهمه دوستت دارم؟
نمیخواهم فکری به حال این دل عاشق و اسیر بکنم؟
چرا اینمه عاشقانه دوستت دارم... چرا هر بار که میشکنم باز بند میزنم و باز عاشق میشوم... چرا هر بار که این طناب پاره میشود من باز به تو نزدیکتر گره میخورم.... ؟؟؟؟ چرا و هزاران چرای دیگر....
بهترین بهترین من
من مزرعه گندمم... نیاز به زرافشانی آفتاب مهرت دارم تا تبدیل به طلا شوم...
من یک زنم
یک زن منحصر به فرد
کسی شبیه هیچکس... و باید با نوشیدن مهر تو طلا شوم....
مزرعه شوم...
گندم شوم
جوانه بزنم
برویم
کجایی که من هوای خیانت به سرم میزند؟؟؟
کجایی که من هوای نامهربانی به سرم میزند؟؟؟
کجایی که داس بی مهری شاخه های نارس دلمان را نشانه میگیرد؟؟؟؟
من زنم
ایستاده سوی قبله ی وجود تو
محو تماشایت
سراپا خواهش
نیاز
دستهایی که چون تشنه ای در کویر تو را میخواند....
و تو....
نرنجان مرا
من عاشقم
با یک نگاه میرنجم
با یک اخم میمیرم
من مزرعه ی گندم دمی دیر و زود شدن طلای وجودم را تبدیل به خاکستر میکند....
چقدر حرف در من نهفته است
انگار دیگر یارای گفتنم نیست
انگار دارم دلسرد میشوم
انگار در درازای شبهای پاییزی دارم کم می آورم...
باید بیایی
باید باشی
باید فکری کنی....
پ ن 1 : جدی نگیرید... هورمونها در من در حال طغیانند و نانا هیچوقت این طغیان را نمیفهمه.....
امان از هورمونها
منم درگیر کرده
اه داغون میکنه آدم را
گاهی با شدت بیشتر
با یک اخم می میرم...
در این دوره ی طغیان هورمون ها تبدیل میشیم به شکننده ترین موجودات دنیا
واقعا همینطوریه ها
داغون کننده است
بعد جالب اینه که من از اون دسته آدمها هستم که دقیقا اینو توضیح میدم براش که آقا زمان این طغیان کمی مراقب تر - کمی مهربان تر - کمی ملایم تر از کنار من بگذر... بازم نمیشه که نمیشه