ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سلام
روزگارتون خوش
اندازه خوندن یه پست به هیچی جز حال خوب و بهار و هوای خوب و برگ و گل و درخت و شیرینی فکر نکنید
زندگی میتونه همین لحظه های دلچسب باشه
دیروز که داشتم میرفتم خونه چند تا نون سنگک خریدم و رفتم
انصافا آقای فروشنده نانوایی نکات بهداشتی را خیلی خوب رعایت میکرد، احتمالا بازم میرم ازش نون میخرم
مدتها بود نان سنگک نخریده و نخورده بودیم و برای همین شد کلی سوژه و عکس گرفتم و گذاشتم توی گروه و پایه کلی خنده شد
خانواده ی ما همه مون حتی داداش و زن داداش که اونور دنیا هستند ، به شدت داریم نکات ایمنی را رعایت میکنیم و سعی مون این هست که قطع کننده این زنجیره باشیم
اول به خاطر خودمون و بعد به خاطر تمام آدمهایی که خواسته و ناخواسته درگیر این ماجرا هستند، اول کادر پزشکی و بعدش تمام آدمهایی که این روزها زندگیشون به خاطر حضور این ویروس سخت و سخت تر شده ...
خلاصه که نان سنگک ها شد سوژه ی یک ساعت چت و خنده و شوخی
بعدش هم آرایشگر پدرجان پیام دادند
آرایشگر پدرجان از وضعیت سلامتی ایشون خبر دارند
و قبل از عید جویای حال پدرجان شدند ، و پدرهم به آقای آرایشگر گفتند که به خاطر مسائل ایمنی فعلا آرایشگاه نرفتند
آقای آرایشگر هم به پدرجان توصیه کردند که فعلا هم اصلا به آرایشگاه نرن
خلاصه دیروز آقای آرایشگر پیام دادند به پدرجان و گفتند با توجه به حال شما، میتونم بهتون یه نوبت بدم و توی حیاط خونمون موهای شما را کوتاه کنم
ما هم از این کار آقای آرایشگر استقبال کردیم
پدرجان موهای فردارند و سه ماهی بود آرایشگاه نرفته بودند و حسابی موهاشون بلند و فرفری شده بود
این شد که قبل از رفتن به آرایشگاه مجبورشون کردم لباس رسمی بپوشن و چند تا عکس خوشگل ازشون گرفتم
و این عکسها توی گروه خانوادگی شد سوژه بعدی برای کلی حرف و خنده و قربون صدقه
زمان رفت و برگشت پدرجان نزدیک 20 دقیقه بیشتر نشد
پ ن 1: همچنان با مادرجان در حال بافتن چل تکه هستیم
پ ن 2: آقای دکتر یکی دو روز حالت آلرژی داشتند و من خیلی نگران بودم ولی خدا را شکر رفع شد
پ ن 3: آقای مشتری با تعجب از من میپرسه : همش با ماسک و دستکش هستید؟؟؟؟
و من به این فکر میکنم که آیا من دارم کار اشتباهی میکنم یا اون که نه ماسک زده و نه دستکش داره...
سلام عزیزم
سنگک داغ تنوری...نوش جونت.
سنگک خیلی مهمه تو زندگی ....منم دوماهه نخوردم!!
امید بخدا که روزای خوب توی راه هستند و یه همین زودی میرسیم بهشون.
سلام نازنینم
اره والا خیلی مهمه
ولی اونقدر باید موارد ایمنی رعایت کنی که فقط مایه شوخی و خنده بود
منم مدتیه سنگک بربری هوس میکنم اما فعلا نمیخریم. نوش جان.
خدا پدر و مادرت حفظ کنه .
تو جامعه ما مردم نادرست جوری رفتار میکنند که تو به درستی خودت شک کنی . تو این اوضاع استفاده از ماسک و دستکش یه چیز عادیه نه مایه سوال و تعجب
اخیش
منم سنگک را خریدم حالا هر بار میخوایم بخوریم داغش میکنیم از اول
کارهای سخت
الهی خداوند شما و عزیزانتون را در پناه خودش نگه داره
اره میبینی همینطوری شده
نون سنگک اصلا تو خونه ما طرفداری نداره سالی یک بار هم بزور می خریم البته سنکگک های الان اصلا دیگه سبوس ندارن بیشتر اسممشو یدک می کشن
اینجا که سنگک خوبی داره و ما هم تو خونمون طرفدار داره
جاتون خالی خیلی هم بهمون چسبید
با سلام
قبلا تو مسیر رفتن سرکار یه نانوایی سنگکی بود که صبح اول وقت کارمندان می گرفتند و یک سوپر مارکت نیز کنارش بود که پنیر یا پنیر خامه حلوایی چیزی می گرفتند . شاطر همدانی بود از اوایل اسفند رفته و هنوز هم برنگشته و از ان موقع تا حالا نون سنگک را فقط دست کسی اگه دیده باشم نون هم که میگیریم چند دقیقه رو شعله گاز میگیذیم و انقدر خشک میشه که لثه برانون نزاشته قبلا دستکش یک بار مصرف بسته ای ۵ تومن بود دیروز خریدم بسته ای ۲۰ تومن ضد عفونی کننده افروز ۳۰ تومن الکل نیم لیتر ۳۰ تومن ماسک الکی دونه ای ۵ تومن
اخه مرذن از کجا باید بیارن واقعا سخت هست برای خیلی ها . دیروز شنیدم عده ای نون قزضی میگرند یعنی حتی پل نان را هم ندارند و بعد انتظار ماسک و ژل و ... را داریم
سلام به شما دوست خوبم
ما هم مدتهاست داریم با نخریدن نان کنار میایم
هرچند هرازگاهی میخریم و به قول شما با دوباره داغ کردنش حسابی از مزه میفته
اما فعلا شرایط اینطوریه و چاره ای نیست
در ضمن درسته که شاید همه نتونن به طور مداوم ماسک و دستکش تهیه کنند
ولی به گفته خود وزیر بهداشت میتونن از این ماسکهای پارچه ای که زیاد هم گران نیست تهیه کنند و با شستشو ازش بارها و بارها استفاده کنند
حتی میتونن توی خونه خودشون تهیه کنند
درسته که شاید خرید وسایل ضدعفونی برای همه ساده نباشه اما زدن یه ماسک دیگه حداقل ماجراست
برای سلامتی پدرجان خیلی خوشحالم
الحمدلله رب العالمین
دست رو دلم نذار دختر عمو
نمی دونم به کدوم یکی باید تذکر بدم
به همسایه روبه رو که دقیقا سر ظهر شروع و سروصدا و تعمیر ماشینش میکنه
از همسایه پشتی با سروصدای سگش
از همسایه پایینی که هرررررررررر سروصدایی که بگی دارن اینا و بچه هاشون
از همسایه کناری که دقیقا سر ظهر یه صدای کوبیدن از خونشون میاد و گاهی تا نصف شب ادامه داره
دلم خونه از این همسایه ها خوووون
قدر این آرامشی که تو خونه س بدون
اوه اوه چه خبره
باید خونتون را عوض کنید
روزگارت خوش تیلوی قشنگم