ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
بازم سلام
شماها هم مثل من یک «من« درونی خبیث دارین؟
شیطان کوچکی که گاهی شاخ و شونه میکشه...
یه دفعه تو چشماتون برق میزنه و ....
این تیلوی خبیث گاه گاهی منو به کارهایی میکشه که تو هیچ قسمت از شخصیت من جا نمیشه
گاه گاهی این تیلوی خبیث منو به کارهایی وارد میکنه که فقط میتونم با لبخند بگم ... شیطنت کردم دیگه....
اگه من درونی خبیث دارین... چقدر باهاش همراه میشین؟
چقدر به حرفاش گوش میدین؟
چقدر باهاش راه میاین؟
چرا گاهی اینقدر این تیلوی خبیث دوست داشتنی میشه ؟
چرا گاهی من اینقدر دوست دارم که خبیث باشم؟
واقعا میخوام بدونم اونهایی که خوب و مهربون و دوست داشتنی هستند، گاهی اینطوری میشن؟
گاه گاهی مزه گناه را دوست دارند؟
من چهره ی تیلورو تو تمام حالتاش که برامون مینوشت تصور کردم تو قرار عاشقانه هاش
تو دفترش در حال کار
تو مهمونی داداش
تو خواب رفتناش وقتی با اقای دکتر صحبت میکرد
تو اون زیارت
برخوردش با اون مزاحمه
تو اتقش با اون سوکس
اما خبیث نه
بزار ببینم میتونم تصورت کنم...
سعی کن
خبیثم از همه خوشگلتره
خیلی خیلی چشمای تیلوی خبیث براقه
خدا منو ببخشه ولی من تیلوی خبیث را دوست دارم
بله .درون من هم هست.
گاهی باهاش همراه میشم ناخواسته.
ناخواسته که طوری نیست
من دانسته... خواسته... با میل و رغبت...
تازه گاهی خودم هم بهش درس میدم
ای داد
ای هوار
بزار ببینم میتونم
میتونی
کار نشد نداره
اونم برای شمو
با اون همه توانایی
ادامه قصه نمینویسی
چرا هر روز بعد از ناهار مینویسم
نمیشه
اما همش 1 چیز دیگه میاد تو تصوراتم بگم؟
حتما بگو
من تیلو توقرار عاشقانه هاشو خیلى دوس دارم حسم ازت اینه که باتمام عاشق بودنت باتمام طولانى بودن عشقت ,جسوربودنت توعشقت اما یه خجالت دوس داشتنى با اقاى دکتردارى پیشش انگار یه کودکى که نیاز به محبت داره که اون گوشه محبتت نه باپدرت نه بامادرت نه ابجى هات وداداشت پرنمیشه فقط دکتراگه میگى چشات تو خبیثى هم برق میزنه اونم دوس دارم خیییلى هم دوس دارم منم گاهى خبیث میشم بدجورم میشم مهربونم خیلى اما یهو بدجنس میشم
این شرم باعث زیباتر شدن رابطه ی ما شده
ولی موندم تو این شرم را چطوری دیدی؟
اخ اخ دوست دارم گاهی بدجنس بشم
انگار بعدش مهربونی بیشتر به دلم میچسبه
منن دارم یکیشو. ولی خیلی بهش رو نمیدم.
ولی خیلی خواستنیه هاااااااااااااا
دیگه دیگه
اوهوم
بله ملیه خبیث هم داریم
من از اینکه تیلوی خبیث اینهمه دوستای خبیث داره خوشحالم
سلام
من خباثتی در وجود تیلو نمی بینم و اگر هم باشد لازمه زندگی است .
همونطور که میدانید طلای 24 عیار بسیار نرم و نمی توان از آن استفاده کرد اذا کمی ناخالصی به آن اضافه می کنند تا بتوان از آن شکل های زیبا و دست بند و گوشواره و النگو و انگشتر ساخت درسته هر چه عیار طلا بیشتر باشد بهتر است اما نه 24 عیار . پس برای اینکه بتوان به زندگی شکل داد کمی ناخالصی نیز لازم است . در جامعه ای که گرگ در لباس میش فراوان است نمی توان صرفاً بره ماند پس باید کمی ترفند و ناخالصی را قاطی کرد
هورا که همه تیلوی خبیث را تشویق کردند
هورا
خب همه بخش خبثیث دارن
ازون خبیث خوبا
منم دارم اما غالب وقتی اون بخش خبیثم سربیرون میاره تا یه صفایی به روح و روانم بدم اون بخش معلم درونم زود پیداش میشه که : دختر زشته ! خجالت بکش . چی مشه . چی میگن . نکن . نساز
آی دلم میخواد یکبار اون بخش خبیث بزنه تو دهن این معلمه بگه شات آپ بابا شات آپ
و بره هرکاری میخواد بکنه حتی اگر تا اخر عمر بگه العفو العفو
آقا چقدر خوب گفتی
ولی بخش خبیث من یک کمی از بخش خبیث شما خبیث تره
چون بلده اون معلمه را بپیچونه
تازه با پررویی به چند تا العفو قناعت میکنه و میره پی کارش
خباثت اونم تو وجود تیلو خانوم؟؟؟
مگه میشه مگه داریم
نمیشه تصورش کرد توی قلب به این مهربونی جایی واسه خباثت باشه
شاید اسمش یه چیز دیگه س مثل کودک درون یا شیطنت
شایدم نامش چیز دیگه ای باشه
اما تیلو هم عین بقیه ی آدمها بدی های خودش را داره
شیطونی میکنه
گاه گاهی دخمل بدی میشه
حتی گاهی به چیزای خیلی بدی فکر هم میکنه و به جای اینکه خجالت بکشه و پشیمون بشه تازه لبخندای شیطانی هم به لبش میاد
خاک بر سر بخش خبیث من خیلی بی عرضه هست و اون بخش مهربونی لعنتی و دلسوزانه خیلی قویه ...
گاهی زیاد تلاش می کنم که خباثته رو بال و پر بدم اما خوشا چاهی که از خودش آب برآید
بهار خانوم
شمااصلا نداری
خبیثانه در تو راهی نداره
تلاش نکن
همش مهربونیه
همش خوبیه
الکی ژستش را هم نگیر