روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

مهربانی با رنگ چای

سلام

بهارتون رنگی رنگی

دیروز بازم بارون داشتیم

امروز همه جا از طراوت و شادابی برق میزنه و چشمای آدم را قلب قلبی میکنه



دیروز وقتی رسیدم خونه مادرجان در حال پاک کردن جعفری بودند

یه عالمه جعفری

دیگه بعد از ناهار منم کمک کردم و شستیم و آماده شدن برای خشک شدن

ما همیشه کارایی مثل سبزی شستن و سبزی پاک کردن را توی باغچه انجام میدیم

اینطوری ریخت و پاش ها نمیاد توی خونه

برای همین دیروز که مادرجان داشتن این کار را توی خونه انجام میدادن، برامون سخت بود... به خصوص شستن!

خلاصه که فعلا گوشه گوشه های خونه پر از نعنا و جعفری هست که دارن خشک میشن!

از این حالا تا زمانی که داداش جان و همسرش بیان مادرجان هرچی بتونه براشون خشک و آماده میکنه که با خودشون ببرن



امروز از راه رسیدم و آقای نانوا یه چای خوشرنگ توی یه لیوان شیشه ای بزرگ برام آورد

دوتا قند هم گرفته بود دستش...

من قند نمیخورم ولی دست کسی را رد نمیکنم

مهربونیش و کارش زیبا و قشنگ بود!

همیشه گوشه ی تنور کتری و قوری داره و همیشه چای آماده...





پ ن 1: دیروز زنگ زدم به آرایشگاه برای موهای مغزبادوم که میخواست کوتاه کنه

ولی نوبت نداد و گفت زمان نداره

امروز ببینم میتونم یه نوبت براش بگیرم


پ ن 2: عکس بند عینک ها را براتون گذاشتم اینستاگرام

@tilotilomaniya1402


پ ن 3:  با نازلی عزیزم یه عالمه توی واتساپ حرف زدیم و هنوز کلی دلتنگشم


پ ن 4: باید یه عالمه سوال عربی تایپ کنم...

از حوصله م خارجه!


پ ن 5: دنیای مهره های رنگی، یه دنیای پر از خیال و انگیزه ست