روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

نامه شماره 14

بهترین بهترین من

امروز به روزهای رفته فکر کردم و به اینکه چه کسی می‌داند که چه روزهایی مانده‌اند؟؟

گاهی فکرمیکنم چه خوب است که گاه گاه عشقم را می‌سنجم، محک میزنم و گاهی صیقلش می‌دهم... چه خوب است که هنوز برای عشق ورزیدن به تو هزاران دلیل وجود دارد و چه خوب است که هنوز وقتی خوب نگاه می‌کنم بی‌هیچ دلیل و واسطه‌ای عاشقت هستم...

چه خوب است که هنوز با تمام شوق می‌گویم دوستت دارم

چه خوب است که هنوز صبح که بیدار میشوم مشتاق و بی‌قرار شنیدن صدایت هستم

چه خوب است که هنوز عطر تنت را دوست دارم

چه خوب است که هنوز برایت دلبری می کنم

چه خوب است که هنوز دلبری‌هایم را دوست داری

چه خوب است که هنوز....

چه خوب است که هنوز در من جاری هستی....

خداوند سبحان را سپاس برای این همه نعمت!!!

نامه شماره 13

سلام به تو که بهترین منی

سلام به تو که عزیزترینی

سلام به تو که باز تونستی بال و پرشکسته‌ام رو درمان کنی

سلام به تو که آسمون طوفانی دلم رو باز آفتابی کردی

امروز باز با عشق تو به جای اینکه روی زمین راه برم توی آسمون پرواز میکنم

امروز دوباره با عشق تو وقتی چشمام رو باز کردم رنگین کمان آرزوها بالای سرم بود

امروز دوباره با یاد و خاطره زیبای عشقت همه ی دنیا برام یه رنگ دیگه بود

وقتی بیدار شدم پامو روی ابرها گذاشتم و بوسه‌ی گرم خورشید رو روی گونه‌هام  احساسم حس کردم

امروز دوباره دلم پر از عشق قشنگ و خوش رنگت بود

فهمیدم اصلا عشقت بیرنگ نشده

فهمیدم هنوزم هر روز بیشتر از دیروز دوستت دارم

فهمیدم هنوزم خورشید روزامی

ماه شبامی

رنگین کمان احساسمی

تبلور وجودمی

سبزینه گیاه جوان عشقمی

هنوزم با تو قد میکشم

چقدر قشنگه از تو گفتن از تو نوشتن و با تو بودن و از تو لبریز بودن

دوستت دارم



توضیح نوشت کوچولو: من قبلا یه وبلاگ دیگه ای داشتم توی بلاگفا که بعد از انهدام بلاگفا دیگه نمیتونم با رمز و پس ورد واردش بشم... دارم نامه های اونجا را یکی یکی اینجا کپی میکنم....

نامه شماره 12

بهترین بهترین من

خیلی خوشحالم که هر روز که گذشت این نهال کوچک، در وجودمان بیشتر ریشه دواند و هر روز که گذشت عمیق و عمیق‌تر شد!!! برای تولد هر برگ گریه کردیم ، خندیدیم، قهر کردیم ، آشتی کردیم و ... اما با هر برگی که بر شاخه عشق افزوده شد قد کشیدیم و به هم نزدیک و نزدیک‌تر شدیم.

امروز خوشحالم که تو رو دارم ... و ممنونم از حضرت حق ... ممنون که هدیه‌ای چون تو نصیبم شد...

امروز وقتی به گذشته فکر می‌کنم، نمای زیبای جاده‌ای را می بینم که با هم پا به پا تا اینجا از آن عبور کردیم و چیزی جز خاطرات خوب از آن  نداریم....

امروز وقتی برای تو می‌نویسم ، ایمان دارم که تو تکه‌ای از وجودم هستی  و می‌دانم در درون تو جای من امن است !!!

بهترین بهترین من!!!

ممنونم از خدای تو !

ممنون بابت همه چیز!

چیزهایی که به من  دادی!

چیزهایی که از من  گرفتی!  

و چیزهایی که در درونم کاشتی!



ممنونم که هنوز عاشقی را یادم می دهی.....

نامه شماره 11

بهترین بهترین من سلام

امروز و دیروز و هر روز از روزهای چند ماه قبل... یا شاید هر روز از روزهای چند سال قبل.. هر روز و هر روز دوستت داشته ام

یعنی خسته نمی شوم؟

از این دوست داشتن تکراری

از اینهمه حرفهای گفته شده و باز گفته شده و باز .....

یعنی کلافه نمیشوم اینهمه دوستت دارم؟

نمیخواهم فکری به حال این دل عاشق و اسیر بکنم؟

چرا اینمه عاشقانه دوستت دارم... چرا هر بار که میشکنم باز بند میزنم و باز عاشق میشوم... چرا هر بار که این طناب پاره میشود من باز به تو نزدیکتر گره میخورم.... ؟؟؟؟ چرا و هزاران چرای دیگر....

بهترین بهترین من

من مزرعه گندمم... نیاز به زرافشانی آفتاب مهرت دارم تا تبدیل به طلا شوم...

من یک زنم

یک زن منحصر به فرد

کسی شبیه هیچکس... و باید با نوشیدن مهر تو طلا شوم....

مزرعه شوم...

گندم شوم

جوانه بزنم

برویم

کجایی که من هوای خیانت به سرم میزند؟؟؟

کجایی که من هوای نامهربانی به سرم میزند؟؟؟

کجایی که داس بی مهری شاخه های نارس دلمان را نشانه میگیرد؟؟؟؟

من زنم

ایستاده سوی قبله ی وجود تو

محو تماشایت

سراپا خواهش

نیاز

دستهایی که چون تشنه ای در کویر تو را میخواند....

و تو....

نرنجان مرا

من عاشقم

با یک نگاه میرنجم

با یک اخم میمیرم

من مزرعه ی گندم دمی دیر و زود شدن طلای وجودم را تبدیل به خاکستر میکند....



چقدر حرف در من نهفته است

انگار دیگر یارای گفتنم نیست

انگار دارم دلسرد میشوم

انگار در درازای شبهای پاییزی دارم کم می آورم...

باید بیایی

باید باشی

باید فکری کنی....


پ ن 1 : جدی نگیرید... هورمونها در من در حال طغیانند و نانا هیچوقت این طغیان را نمیفهمه.....

نامه شماره 10 - لطفا شما این نامه را نخونید




پ ن 1 : چاووشی داره میخونه : 

رفیقم کجایی ؟ دقیقا کجایی ؟ کجایی تو بی من ؟ تو بی من کجایی؟

یه دنیا غریبم ، کجایی عزیزم؟ نگو دل بریدی خدای نکرده...... بیا زخم هام را یه جوری رفو کن

پ ن 2 :  دردهای روحم چکیده میان شانه هام و دست و شانه هام درد میکنه

پ ن 3 : من روحیه ی خودم را خوب میشناسم، باید عاشق باشم تا بتونم زندگی کنم

پ ن 4 : دردی که منو نکشه حتما منو قوی تر میکنه....



ادامه مطلب ...

نامه شماره 9

سلام بهترین بهترین من

دیروز لحظه هایم را عسل کردی، وقتی فاصله و خستگی و بیماری را نادیده گرفتی و کیلومترها به خاطر من راه طی کردی....

عزیزترینم

کام وجودم را شیرین کردی وقتی که با آن لحن دلنشینت گفتی به فلانی گفته ام : « کنار عشقم بوده ام ....» 

چقدر ساده میشود کنار تو لبخند زد

چقدر ساده میشود با تو خوشبخت بود

چقدر آسان است از تو حرف زدن

چقدر لذت بخش است رقص دستهایم میان دستهای تو

چقدر دوست دارم ملودی خاص آوایت را

چقدر دوست دارم حالت انگشتهایت را

چقدر دوست دارم  نگاهت را

چقدر دوست دارم طرز تفکری را که مرا به خودم و تو را به من پیوند زده است

جقدر دوستت دارم

و چقدر از خداوند سپاسگزارم برای این عشق

چقدر آرامش در پس این دوست داشتن های ساده نهفته است

نفسهای امروزم را عمیق تر کشیدم که یادم نرود زندگی هنوز برایم جذابیت دارد

بیشتر به اطرافم نگاه کردم که فرصتهایم از دست نرود

و عاشق تر شدم چون تو هستی

چون خداوندی هست که فرصتهای ناب به دستم بدهد تا با موسیقی نفسهایت پای بکوبم و دست افشان به استقبال نفسهایت بیایم....

دوستت دارم

نازنین من

قلبم آرام و آسوده میتپد ....

نامه شماره 8

بهترین بهترین من سلام

کنار تو که هستم زن بودن برایم آسان می شود

در پناه تو ، در میان بازوان مردانه ات ، زن بودن ساده ترین کار دنیاست

وقتی که غرق بوسه هایت میشوم ، وقتی که از عطر تنم حرف میزنی ، وقتی که در مردمک چشمانم خودت را تماشا میکنی....

اما وقتی که نیستی ....

زن بودن سخت ترین کار جهان است

وقتی از من دوری و تمام زن های عالم را طلب میکنی ، برای منِ حسود ، زن بودن سخت میشود

وقتی که از من دوری و دلم بی قراری میکند، زن بودن سخت میشود

وقتی که هرنگاهی به خودش اجازه میدهد بر روی صورتم بلغزد ، و تو نیستی که با نگاهت از صورتم حفاظت کنی، نیستی که انگشتر نشانه را میان انگشتم بفشارم ، زن بودن سخت میشود....

بهترین بهترین من

وقتی کسی میان خنده و حرفهایش ، بی پروا، مرا طلب میکند ، بر خودم می لرزم و میفهم زن بودن سخت است

بیا

بیا و همیشه کنارم باش

بیا و نشانه هایت را روی انگشت و چشمهای مردم جا بده

بیا و نگذار زن بودن برایم سخت شود

بیا و در میان جهان آغوشت مرا به سهل ترین کار دنیا دعوت کن ....

بهترین بهترین من

دور بودن از تو سخت است و زن بودن این دوری را سخت تر میکند....

نامه شماره 7

عزیزترینم سلام

مهربانم انگار روزهای سخت پایان ندارند ، اما من یاد گرفته ام سنگ زیرین آسیا باشم...

یاد گرفتم در روزهای سخت به خودم آسان بگیرم

روزهای سخت ، برایم بی معنا شد از وقتی که تو آمدی .... یادم هست چه روزهای سختی را با کمک هم گذرانده ایم

یادم هست چه عزیزانی از دست دادیم

یادم هست چه روزهایی به اجبار دورتر از هم گذراندیم

یادم هست چقدر روزهای بی پولی داشته ایم

یادم هست ....

اما ترجیح میدهم یادم بماند در سختی ها چقدر کنارم مانده ای

یادم بماند در روزهای نامهربان چقدر مهربان بوده ای

یادم بماند تمام پنجشنبه های سختم را کنار تو به آسانی گذرانده ام

یادم بماند مرا به خداوند نزدیک تر کرده ای

یادم بماند کنار تو با میوه های کاج آشتی کردم

یادم بماند کنار تو عاشق عاشقانه هایمان شدم

یادم بماند زندگی کردن را یادم دادی

یادم بماند لبخند زدن را یادم دادی

یادم بماند پس انداز کردن را یادم دادی

یادم بماند حجاب را به خاطر تو دوست تر دارم

من نه تنها سالها بلکه روزها و ساعتها و حتی لحظه لحظه های بسیاری را کنار تو زندگی کرده ام

زندگی آموخته ام

زندگی هدیه داده ام

زندگی هدیه گرفته ام

من شاید در منطق صحیح زندگی، برای کنار تو بودن ، خیلی چیزها را نادیده گرفته ام

اما در منطق عاشقانه ی خودم ، برای کنار تو بودن زنده ام .....

نامه شماره 6

سلام عزیزترینم

باز پنجشنبه

باز دلتنگیهایی که با بیتابی به قلبم هجوم آورده اند

پاییز را دوست دارم

با اینکه با تو در بهار آشنا شدم

اما خوب یادم هست که در روزهای پاییزی عاشق هم شدیم

در روزهای پاییزی قدم های دلدادگی را برداشتیم

در روزهای پاییزی نگاهت دلم را لرزوند

در روزهای پاییزی دستهامون گره خورد

در روزهای پاییزی اولین های زیادی را تجربه کردیم

در روزهای پاییزی کنارت قدم زدم

پاییز مثل بهار و تابستان و زمستان با تو پر از خاطره است

وقتی به خاطراتم نگاه میکنم لبریز شده اند از تو

از اسمت

از ذکرت

از تمام چیزهایی که در جانم یادگاری هستند

و تمام لحظه هایی که در سینه ام جاویدان می مانند

عزیزترینم

سالها گذشت و عشق به من ثابت کرد که هیچ چیزی نمیتونه مانع عشق ورزیدن بشه

سالها گذشت و ما عاشق تر شدیم

سالها گذشت و از لابلای تمام غصه ها فقط شیرینی عشق موند

سالها گذشته

سالهایی که شاید آروم آروم ما را به میانسالی پیوند میده اما چیزی میان من و تو همیشه جوان و برومند خواهد ماند و آن عشق است...

امیدوارم سالهای بیشتری بگذره و عاشق تر بشیم

امیدوارم پاییزهای بیشتری بیاد و باز اولینهای زیادی را کنارت تجربه کنم

عشق تو برای من همیشه تازه است

همیشه نو

همیشه گرم

و برای همین میخوام بازم عاشق بمونم

چندین ماهه که نامهربون شدم - چندین ماهه که به رفتن هزاران بار فکر کرده ام - اما تنها چیزی که از تو دیده ام عشق ورزیدن و دیگر هیچ.....

و من از خدا میخوام کنارت عاشق بمونم....

نامه شماره 5

سلام

بهترین بهترین من

امروز دورترین فاصله از دیدار بعدی هست

قرار شده نیمه پر را ببینم

پس ...

امروز هنوز بوی وجود نازنینت در مشامم هست

امروز هنوز طعم بودنت در کامم شیرینه

و امروز هنوز عطر بودنت را حس میکنم

بعد از بازی نگاه و لبخند

بعد از حرف زدنهای بسیار

بعد از اثبات هزارمین بار دوست داشتن، امروز صبح دلتنگ ترم

دلتنگ بودنت

بودن دائمت

بودن نزدیکت

اما نیستی و من راضیم به رضای خدا

به هرچیزی که رقم بخوره

به هرچیزی که از طرف پروردگار مقدر بشه

توی هدیه ی خدای منی

هدیه ای که خداوند برای من فرستاده و من به این هدیه مقدس عاشقم....

عاشقانه دوستت دارم حتی اگه در دورترین فاصله از دیدار بعدی باشم....

عاشقانه دوستت دارم ، حتی اگه هزاران روز دیگر ممنوع باشیم...

دوستت دارم حتی اگه بهم بگی داری پیر میشی...

حتی اگه بخندی و چروک های دور چشمم را بشماری...

دوستت دارم ...

همه چیز کنار تو طعم دیگری دارد....


پ ن 1 : اولین هایی که دیروز تجربه کردیم ، اونقدر عزیز هستند که غصه های ترسناک را از یادم ببرند؟

پ ن 2 : همیشه کنار تو اولین های بسیاری را میشه تجربه کرد

پ ن 3 : اشکهات برام مقدسند... کاش این غصه از دلت بره

نامه شماره 4

سلام بهترین بهترین من

صبح من زیباست چون تو را دارم

چون عشقت در قبلم مثل یک آتشفشان فعال و روشنه  و هر لحظه فوران میکنه

عشق تو منو گرم میکنه

عشقت منو به حرکت در میاره

و عشق توست که لحظه های زندگی را برام قابل تحمل میکنه

از عشق توست که عاشق میوه های کاجم

از عشق توست که یاد گرفتم از رنگها لذت ببرم

از عشق توست که عاشق بوهای تازه ام

از عشق توست که به دستهای مردم خیره میشم و دنبال انگشتهای تو میگردم

از عشق توست که نورها منو به وجد میاره

و از عشق توست که دلم طلوع را میخواد

نازنینم

عشقت به من زندگی یاد داده

عشقت به من انگیزه زندگی داده

عشقت برام مقدسه ، چون قداست و پاکی را از عشقت یاد گرفتم

من با عشق تو قدم به قدم به خدا نزدیک تر شدم

من با عشق تو راه آسمان را یاد گرفتم

من با عشق تو آنقدر آموخته ام که حالا دلم میخواد یه جوانه کوچک کنارم باشه که بتونم بهش عشق بیاموزم

من با عشقت زنده ام

امروزم را بعد از نام و یاد خدا با عشق تو شروع کردم

و الان از هر روز عاشق ترم

از هر روز بیشتر دوستت دارم

تمام یاخته های تنم تو را صدا میزنه

و اینقدر پر از شور و حرارتم که میتونم مثل یک خورشید به لحظه هات بتابم

دوستت دارم

دوستت دارم

دوستت دارم


نامه شماره 3

بهترین بهترین من

وقتی به عصرهای پنجشنبه ای که کنارم هستی فکر میکنم

احساس میکنم روزهایی که نیستی چیزی در من کم است

چیزی در من می شکند و یا چیزی در من گم می شود

انگار حرفها روی انگشتهایم بی تابی میکنند برای نوشته شدن

انگار در دلم چیزی شبیه نیستی جان میگیرد

دلم که تنگ میشود بی تاب می شوم

دلم که تنگ میشود لیوان چای سرد میشود و من بی توجه زل زده ام به لحظه های تنهایی

بهترین بهترین من

کاش عاشقت نمی شدم

کاش عاشقم نمی شدی

کاش آن روزهایی که برای داشتنم حقیقتها را نادیده می گرفتی ، فکر این روزهای سخت را می کردی

روزهایم سخت شده

صنوبرهای عاشقیمان قد کشیده و تا آسمان رفته ....

پنجشنبه های بی تو ، مرا بی قرار می کند

و امروز بی قرارم

بی قرار تر از هر پنجشنبه ای که نبوده ای

چیزی در دلم شکسته است

چیزی شبیه طعم تلخ خیانت


روزهای عاشقی آفتابی و روشن است

روزهای عاشقی آبی و ملایم است

روزهای عاشقی چیزی شبیه اوایل بهار و اوایل پاییز است

روزهای عاشق مزه گسی دارد

روزهای عاشقی....

و من در کنار تو هزاران روز است که عاشقی میکنم

میخواهم در کنارت عاشقی کنم و پیر شوم

و عاشقی کنم و بمیرم


پ ن 1 : حسرت مادر شدن عاشقی را سخت تر می کند

پ ن 2 : چیزی در من هست که در هیچ زن عاشقی نیست

پ ن 3 : زن ها همه شبیه هم هستند .... کاش مردها این را نفهمند....

نامه شماره 2

سلام
شماره ی روزهای نبودت از شماره روزهای تحمل من بیشتر شده
شماره روزهای بی توجهیت از شماره روزهای طاقتم فراتر رفته
اونقدر خودم را شخصیتم را و طاقتم را به چالش کشیدم که الان حتی به اصل خلقتم هم شک کردم
اونقدر با خودم کلنجار رفتم که درونم غوغایی نگفتنی داره بیداد میکنه
دیگه الان خوب میدونم که هستند دیگرانی که از من مهم تر و عزیزنرند (البته حق با توست من سر این موضوع با تو بحثی ندارم) اما من مشکلم اینه که فهمیدم هیچ جایگاهی ندارم ... هیچی .... روزهای زیادی اومدند و رفتند و تو هیچ تلاشی برای من نکردی....
از گرفتاری و غصه هات نگو . من اگه از غصه ها و گرفتاریهات بیخبر بودم اینهمه وقت نمیتونستم دوام بیارم
اما .....
غصه ها از مقدار طاقت دلم بیشتر شده....
من هیچی برای تو نیستم؟
بعد از گذشت هشت سال؟؟؟
من الان این وسط چی هستم؟
من حرفهایی که در جواب این حرفها خواهی داد را میدونم
اما من بریدم
شکستم
تو حتی ندیدی
نشنیدی
نه غصه هام را دیدی
نه بی خوابی هام را

زندگی بهم سخت شده .... دیگه کمک نمیخوام ...

دیگه توجه نمیخوام

دلم مردن میخواد

دلم رها شدن از بند این عشق را میخواد

نمیتونم رها شم مگر اینکه بمیرم

رهایی از تو برای من یعنی مرگ

کاش شجاعت داشتم.... کاش خدا را نمیدیدم.... کاش....


پ ن 1 : باز مثل همیشه با چند تا جمله آروم شدم

پ ن 2 : من بخاطر عاشق بودن از خداوند سپاسگزارم

پ ن 3 : همیشه به سادگی دلم را به دست میاری... چرا میزاری به مرز جنون برسم


بعدا نوشت: حال من خوب است و میدانم که میدانی....

نامه شماره 1

سلام عزیزترینم

هیچ عنوانی برایت مناسب تر از عزیزترینم نیست

سلام  هدیه ی زیبای خداوند

عصر پنجشنبه ها بدون تو ، یعنی دلتنگی ، یعنی اشکهای بی صدا ، یعنی لحظه های کش دار بی انتها...

چقدر ساده کنارت بودن زیباست و دوری از تو سخت

چقدر ساده عاشقت بودن برایم ناگزیر است و دوری از تو غیر ممکن

گرفتاریهایت فاصله را بیشتر کرده ، اما همیشه فاصله در ذهن عاشقم بی معناست تا وقتی که هستی - تاوقتی که عاشقم و تا وقتی که عاشقی

عزیزترینم

نوشتن از تو برای تو سخت است ، چون تو در واژه ها نمی گنجی

اما نوشتن از تو برای تو ، برای من لذت بخش است چون تو شیرین ترین لذت دنیای منی

هرجا و هرگوشه ای قلمی پیدا کنم می نویسم که دوستت دارم

و این تنها جمله ایست که با گذشت سالها میان من و تو تکرارش از تکراری شدنش کاسته است...

دوستت دارم و ایمان دارم که دوستم داری

عاشقت هستم و میدانم که عاشقم هستی

ولی امروز یادت رفته است که عصرهای پنجشنبه ی بی تو ، لحظه های عذاب من است

یادت رفته است که در گوشم زمزمه کنی

سعی میکنم این روزهای سخت را برایت سخت تر نکنم و کنار تو تحمل میکنم

و باز می گویم دوستت دارم

تصمیم جدید

با خوندن وبلاگ تبسم جان دوست عزیزم به این ایده رسیدم

میخوام شروع کنم و برای عشق نامه بنویسم

هر وقت به نامه هزار و یکم برسم این وبلاگ را بهش هدیه میکنم

توضیح بیشتر این میشه که عشق من زیاد به نوشته های من اهمیت نمیده

من از وقتی عاشقش شدم ، دفترهای زیادی دارم که روزانه براش نوشتم

روزانه

عاشقانه

و .....

اون میدونه که مینویسم ولی هرگز از من نخواسته که نوشته های من را بخونه

قبلا هم داخل بلاگفا ، وبلاگ نویسی میکردم و یک وبلاگ عاشقانه براش داشتم که آدرسش را بهش داده بودم

ولی اون هرگز پیگیر عاشقانه های من نبوده و نیست

ولی من میخوام وقتی به نامه هزار و یکم رسیدم این وبلاگ را بهش هدیه بدم...

: )