روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

قرار عاشقانه قبل از سفر

سلام

صبحتون پر از الطاف پروردگار


روز یکشنبه با توجه به اینکه تصمیم ناگهانی سفر گرفته بودیم و قرارها برای روز جمعه بود، مجبور شدیم دسته جمعی بریم باغچه و غوره ها را بابا بچینن و من و مامان و مامان مغزبادوم غوره ها را دانه کنیم و بشوریم تا آماده آب گیری بشه ...

یک پروسه وقت گیر و خسته کننده..و تا پاسی از شب درگیر این قصه بودیم

دوشنبه قرار بر این شد که یک قرار عاشقانه داشته باشیم

فکر کنم تو این ده سال هیچوقت دوشنبه قرار عاشقانه نداشتیم

آقای دکتر به شدت شلوغ بودن و به سختی برنامه هاشون را جابجا کردند

منم از صبح باید دوتا بانک و دندانپزشکی و مقداری خرید را انجام میدادم...

و البته مقداری غوره هم از باغچه چیده بودیم که باید به دست چند نفر از دوستان میرسید

صبح زود بیدار شدم و دوش گرفتم و راه افتادم ... اول غوره ها را به دست صاحبانش رسوندم

بعد هم پیش به سوی دندانپزشکی... زود رسیده بودم و بهم گفتم نیم ساعتی وقت داری

گفتم بزار برم یه کار بانکی انجام بدم و برگردم... اما بانک بهم دور بود و بهتر بود همونجا منتظر میماندم

کارهای دندانپزشکی و همونطوری که گفتم پروسه کشیدن دندان یک ساعتی ازم وقت گرفت

بعدش هم با یک پانسمان در دهان و صورتی بی حس اومدم بیرون

اول رفتم به سمت میوه فروشی و مقداری میوه ی رنگارنگ برای قرار عاشقانه خریدم

این فصل میوه هاش مثل نقاشی و رویا هستند... اول چشم آدم لذت میبره

بعد هم رفتم داروخانه و داروهایی که دکتر برای دندانم نوشته بود گرفتم...

البته قصدم خوردن داروها نبود و میخواستم مسکن و چرک خشک کن را برای داداش ببرم

بعد هم چون نزدیک اون آموزشگاهی بودم که امتحان عمه را داده بودم ، رفتم و سوال کردم ببینم مدرکشون اومده یا نه؟...

بعد هم اومدم دفتر و میوه ها را تو یخچال جا دادم و رفتم بانک... نوبت گرفتم و رفتم چند تا خرید انجام دادم و برگشتم

به محض اینکه نوبتم شد... آقای دکتر زنگ زدند که اومدن و منتظرم هستند... دیگه کارم زیاد طول نمیکشید... یک ربعی معطل شدن و پیش به سوی قرار عاشقانه

البته با گونه ای برآمده و پانسمانی در دهان


آقای دکتر از گرما کلافه بودن

منم دندانم بهرحال کشیده شده بود

هردو کمی بی حوصله بودیم ... رفتیم و ناهار را خوردیم ... البته من که اصلا غذا سفارش ندادم و فقط یک آبمیوه خوردم

بعد از ناهار هم یک جای خوش آب و هوا سراغ داشتیم ... وقتی خنک شدیم ، شروع کردیم به حرف و حرف و حرف...

آقای دکتر میخواستن یک کلیپ از تو گوشی به من نشان بدهند که به طور ناگهانی رسیدیم به آهنگ «امین بانی» به اسم «چه کردی» ... فکر کنم بیشترتون این آهنگ را شنیدید... نمیدونم چی شد که یهو خودم را در حالی دیدم که سرم روی شانه ی آقای دکتر هست و دارم به پهنای صورت اشک میریزم...

و ایشون هم بی صدا اشکشون روی سر من میچکید....

خیلی زودتر از همیشه قرار عاشقانه را تمام کردیم ...

آقای دکتر برام بستنی سوهان خریدن و منو راهی خونه کردن

یک قرار عاشقانه ی جمع و جور و پر از احساسات...




پ ن 1: من اگه به جای آقای دکتر بودم و روز قرار عاشقانه ایشون دندان عقل میکشیدن به شدت شاکی میشدم

اما ایشون خیلی خیلی هوامو داشتن.... تازه دلسوزی هم برام میکردن


پ ن 2: با هرکسی میشه خندید... اما با هرکسی نمیشه اینطوری اشک ریخت


پ ن 3: بعد از آن روز خیلی از آهنگهای بانی را دانلود کردم... اما هیچکدام دیگه اون حس را نداشت


نظرات 11 + ارسال نظر
هدی یکشنبه 14 مرداد 1397 ساعت 09:23

سلام تیلویی جونم خوبی انشالله این فراق ودوری تمام بشه و به وصل برسه الهی امین

ممنون دوست خوبم
متشکرم از دعای خوبت... من عاشقانه های قشنگ از خداوند میخوام و عاقبت بخیری
خیلی دنبال وصال نیستم

هدی یکشنبه 14 مرداد 1397 ساعت 11:26

بنظر من این هست که عشق با وصال شاخ و برگ و ریشه میگیره انشالله خوشبخت بشی و اینکه پدر ومادرت از شادیت و خوشبختیت شادبشن حق اونها که هست عزیزمی دوست خودمی

عزیزمی
راست میگی به خدا
پدر و مادرها اینطوری همش نگرانن... دلم میسوزه از اینکه همیشه نگرانی را تو چشماشون میبینم

رسیدن یکشنبه 14 مرداد 1397 ساعت 11:52

سلام تیله جان خوبی عزیزم؟ بهتری؟ ایشالا روبه راه باشی .
راست گفتی چه جمله زیبایی . با هرکس میشه خندید ولی هر شونه ای تاب اشکای آدم رو نداره
خدا را شکر که دوره دلتنگی هات و دوری ت موقت بود . همیشه کنار هم بمونید الهی

سلام به روی ماهت
من الانم دلتنگم... این عاشقانه قبل از سفر بود
برات آرزوهای قشنگ قشنگ دارم دختر هنرمند و رویایی

هی اخبار مختلف میشنوم که از این هفته جنوب کشور بارونی هست و هوا تعدیل میشه ، هی یادت میفتم... محاله چیزی از جنوب کشور بشنوم و یادت نیفتم

نل یکشنبه 14 مرداد 1397 ساعت 12:56

عاشقونه‌ات پابرجا و محکم
چه خوب که برای همین و میتپه قلبتون


ممنون
والا تازگی عین این ابرای بهار هیچ حالمون معلوم نیست
یه دقیقه قربون صدقه ... یه دقیقه دعوای خونین

مردیت گری یکشنبه 14 مرداد 1397 ساعت 13:32 http://gbm2021.blogsky.com

آخی چقدر قشنگ :) دندونت بهتره؟

فدات بشم عزیزم
دندون که ماله اون روز بود
این ماجرا ماله قبل سفر هست
اصلا اینقدر خوب کشیده بود که هیچی حس نکردم

رسیدن یکشنبه 14 مرداد 1397 ساعت 15:36

مرسی که همیشه یادم میکنی . مرسی که حتی تو سفر اونقدر به یادم بودی عزیزم


حق دارم
تو دختر تاثیر گذاری هستی

Reyhane R یکشنبه 14 مرداد 1397 ساعت 16:10

الهی
عاشقانه هاتون مستدام
بابت کامنت خوبت هم ممنون تیلوی مهربون.

فدات
الهی شما هم همیشه عاشق و شاد باشید

غیب داشتی حالا باید جبران کنی و پست های ننوشته رو بنویسی
چرا گریه کردی تیلو
آخه در قرار عاشقانه که نباید گریه کرد
خدا نکنه دلت گرفته باشه دوستم

اره ... دارم یکی یکی هرچی یادم میاد را مینویسم
ممنون که تحملم میکنین
واقعا در قرار عاشقانه نباید گریه کرد... اما انگار یهو همه دلتنگیها و دوریها اومد جلوی چشمام...
اون آهنگ را شنیدی؟
یه سوز عجیبی داره

رابعه دوشنبه 15 مرداد 1397 ساعت 09:06

سلام دقیقا با هرکسی میشه خندید اما گریه نه .عشقتون پایدار روزگارتون بر وفق مراد.

متشکرم

P دوشنبه 15 مرداد 1397 ساعت 23:31

یعنی ما با عنوان خواننده ای که بالای 70درصد وبتو میخونع

نباید بفهمیم که داستان چیه؟؟
شما دختر مومنی هستی بعد سر میزاری رو شونه نامحرم یا
10ساله باهاش دوستی.بعد میگی وصال
مهم نیست.یعنی به ازدواجم اعتقاد نداری
تو حرفات یکم تناقض هست.آخر کسی که اهل روزه و نمازه
خیلی،بحث نامحرم و یا دوستی براش مهمه
ازت عذر میخایم جسارت کردم.ولی چون بعظی وقتا حرفات تاثیر عمیقی روم داره این ماجرا رو درک نمیکنم

من از شما به عنوان خواننده ای که 70 درصد وب منو میخونین متشکرم که ریز بین و حساس هستین...
حس کردم میفهمین داستان چیه
من خودم را مومن نمیدونم ... اما همونطوری که میدونی نماز و روزه را تا حد امکان انجام میدم و به حجاب و محرم و نامحرم معتقدم ... پس حتما بعد از اینهمه سال درکی از محرم و نامحرم دارم و با توجه به اینکه مطلقه هستم همون ماههای ابتدای دوستی در حدی که بتونم جایی مثل رستوران و کافی شاپ دست آقای دکتر را بگیرم یا در شرایطی مثل شرایط این قرار عاشقانه که نیاز به اشک ریختن روی شانه ی ایشون دارم بتونم بهشون تکیه کنم به ایشون محرم هستم
به ازدواج اعتقاد دارم و مطمئن هستم بهترین راه حل برای بسیاری از مشکلات هست
اگه خودم ازدواج نمیکنم حتما دارای شرایط خاص هستم و حتما دلیل هایی برای خودم دارم
جسارت نبود این سوالت از نظر من... اتفاقا سوال به جایی بود اگه واقعا ذهنت را مشغول کرده
ولی حس میکردم خواننده هام تا این حد روی من شناخت داشته باشن
من خجالت نمیکشم از اینکه به آقای دکتر محرم شدم ... حالا حتی اگه یواشکی یا هرطور دیگه... چون من نمیتونستم به خاطر نگاه و قضاوت دیگران دچار گناه بشم... من با آقای دکتر خلوت یا خونه یا جای دیگه ی مشترکی ندارم، اما وقتی توی رستوران یا کافی شاپ یا جاهای عمومی دیگه هستم ممکنه دستشون را بگیرم...

روشن سه‌شنبه 16 مرداد 1397 ساعت 16:02 http://roshann.blogsky.com

ایشالا عاشقانه هات مستدام تیلو جانم
آهنگ رو دانلود کردم حق با توعه غم عجیبی داره ...

عزیزدلم
برای یک عاشقانه ی همیشگی و پر رنگ و شور آرزو میکنم
اره غمش آدم را میکشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد