روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

دوستای خوبم

سلام

روزتون شاد و فرخنده


چند روزی بود که لکه های بارون روی شیشه ها ، حالم را یه طوری میکرد

دوباره صبح از راه رسیدم و دوتا از شش تا شیشه را تمیز کردم

دیدم مجبور نیستم تو یک روز خودم را بکشم که .... کم کم

بعدم یک لیوان آب میوه به خودم جایزه دادم



دیشب یکی از عزیزانم ، یک حقیقتی را مثل یک سیلی محکم زد تو گوشم

حقیقتی واضح که من چشم بهش بسته بودم

بغض کردم و سعی کردم منصف باشم

حق را بهش دادم و سکوت کردم و لبخند زدم

اما بغض لعنتی محکم گلوم را فشار میداد

خواستم با آقای دکتر حرف بزنم و بهتر بشم که ایشون جلسه بودن

این شد که یهو همه ابرای دنیا تو چشمام بارون شدن...

آقای دکتر آخر شب تمام تلاش خودشون را کردن که من خوب بشم.... حالم خیلی خراب بود

اما صبح که بیدار شدم خیلی بهتر بودم

جای سیلی محکمی که روی احساسم بود هنوزم درد میکنه ... اما دیگه میتونم باهاش کنار بیام





پ ن 1: عاشقانه ی آخر هفته م کنسل شده

اما سعی میکنم به روی خودم نیارم


پ ن 2: نازلی جانکم امروز آنچنان حالم را خوب کردی که فقط میتونم دعا کنم خداوند هزاران حال خوب بهت بده


پ ن 3: بهارخانوم یه خبر خوب بهم داده ... یه وعده دیدار... دلشادم


پ ن 4: چقدر از داشتن و بودن شما دوستای خوبم به خودم میبالم

نظرات 8 + ارسال نظر
رسیدن دوشنبه 28 خرداد 1397 ساعت 12:10

سلام تیله جانم خوبی . آفرین به ت که زود خودتو میسازی. نوش جونت اون جایزه گوارا. ایشالا عاشقانه های بعدی و هرچه زودتر

سلام به روی ماهت
والا مجبوریم... یاد گرفتم که دنیا همینه و میگذره... من نباید جا بمونم
متشکرم

عاطفه دوشنبه 28 خرداد 1397 ساعت 12:26

متاسفانه تیلو جان عزیزان من هر روز حقیقت های تلخ زندگیمو سیلی میزنن بهم و من فقط دنبال راه فرارم به جایی که کسی رو نشناسم.... هیچ لذتی از همنشینی و جمع نزدیکانم ندارم....

عاطفه جانکم
اگه ما حقایق را بپذیریم و باهاشون کنار بیایم و بدونیم حدودمون چقدر هست دیگه کسی نمیتونه حقیقتی را سیلی کنه و به گوشمون بکوبه
این خود ما هستیم که با کتمان حقیقت اجازه میدی حقیقت به جای نسیم بودن ، طوفان بشه

امیدوارم روابطت بهتر بشه و روزگارت زیباتر

رهآ دوشنبه 28 خرداد 1397 ساعت 12:37 http://rahayei.blogsky.com

میدونی وقتی ی شب از روزی که درد کشیدی و احساست ترک خورد بگذره .. وقتی ببینی صبح شده .. وقتی ببینی هنوز زندگی ادامه داره .. یا قشنگی های زندگی کم نیست ... اون وقت راحت تر با اون درد کنار میای ...

برات حال خووووب از خدا میخوام تیلوی عزیزم

رها جانکم من همیشه گفتم دردی که منو نکشه منو قوی تر میکنه...
پس وقتی صبح بیدار شدم یعنی یک تیلوی قوی تر متولد شده که آماده ست بازم زندگی کنه

نازلی دوشنبه 28 خرداد 1397 ساعت 12:51

گاهی حرفهای عزیزای آدم بدجور روح رو خراش میده . تجربه داشتم
من که کاری نکردم عزیزدلم . کاش واقعا کمکی از دستم برمیومد . امیدوارم هرچه زودتر آسمون زندگیتون آفتابی آفتابی بشه

عوض حرفای بعضی از عزیزادل مثل تو مرهم میشه رو دل آدم ...
الهی آمین

فرشته دوشنبه 28 خرداد 1397 ساعت 15:55

سلام تیلوی عزیز عیدت با تاخیر زیاد مبارک
منم شب بدی داشتم خبر ناگواری از یکی از اشنایان شنیدم و دلم به درد اومد اصلا نمیتونم درک کنم مصیبت پیش رو را ولی الان حالم بهتره شاید دارم عادت میکنم به این حجم عظیم درد که این دنیا رو احاطه کرده

سلام به روی ماهت
همه ایام زندگیت مبارک
راست میگی این دنیا حجم زیادی از درد را به ما تحمیل کرده
نمیدونم واقعا آسمون همه جا همین رنگه؟

روشن دوشنبه 28 خرداد 1397 ساعت 16:32 http://Roshann.blogsky.ir

بعضی وقتها حرفها و رفتارهای نزدیکان واقعا میتونه آدم رو بد حال کنه....
ولی همه ماها میتونیم با هر چی که تونسته بدحالمون کنه مبارزه کنیم و بشیم یه آدم محکم تر از دیروز ...
روزهات خوشرنگ و بهاری:)))

افرین
دقیقا حرف درستی زدی
همه ی زندگیت خوشرنگ و بهاری

لیلی دوشنبه 28 خرداد 1397 ساعت 16:37

گندم مهربان و زخم خورده من سلام
چنان دلم بدرد امد که انگار دوباره برام تکرار شدن سیلی خوردنهام از کسانی که هیچوقت فکر نمیکردم...
قوی باش و بال هایت را بگشا
زندگی ادامه دارد...

لیلی قصه های عاشقانه سلام
نه اینطوری نبود... زخم نخوردم
یه سیلی خوردم ... دردم اومد اما یاد گرفتم حقایق را نادیده نگیرم
لطفا خودت را ناراحت نکن
من معذرت میخوام اگه ناراحتتون کردم

بهار شیراز سه‌شنبه 29 خرداد 1397 ساعت 09:03

آبرویم را نریز ای دل
ای نخوره مست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد