روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

بیاین حرف بزنیم با هم

چرا هیچکدومتون با من از خودتون حرف نمیزنین؟

چرا برام تعریف نمیکنید روزگارتون چطوری میگذره؟

خوشین... نا خوشین... بی تفاوتین؟

چرا این روزها همه در یک دلهره و اضطرابن؟

شما هم مثل من از جنگ میترسین؟

حالا که داره بهار به آخر میرسه نباید از خودمون بپرسیم ما در این بهار چه کار خاصی انجام دادیم؟

چه خاطره خاصی از بهار 97 برای خودمون به یادگار نگه داشتیم؟

روزهاتون تند تند میگذرن تا کش اومدن و سپری نمیشن؟

دلتون چی میخواد؟

چی باید داشته باشین تا روزهاتون زیباتر بشه؟

بیاین حرف بزنیم

نظرات 24 + ارسال نظر
امیر دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 19:53

با سلام
روزگارم بد نیست ، نه اینکه خیلی هم خوب است اما عادت کرده ام گله نداشته باشم . روزگار بدون وقفه می گذرد و تا چشم بعدهم بزنی بهتر بهار و تابستان و پاییز و زمستان گذشته است . انتظار بهار را می کشیم .وقتی بهار خانم از راه رسید می بینیم هیچ فرقی با آذر و بهمن ندارد . روزهای کشدار تابستان همانند روزهای بارانی و برفی زمستان میاید و می گذرد یلدا و مهرگان و تیرداد و مرداد هیچ تکفیری با هم ندارند. فقط نگاه می کنی می بینی سالها گذشته و ما هیچ تغییری در وجودمان رخ نداده است از لحاظ ظاهری تغییرات محسوس داشته ایم اما کودک درونمان بکر و دست نخورده مانده و می گویند شده ای سی سالها. چهل ساله و ....
کاش تغییرات ظاهری ما در درون ما انجام میشد و کودک درونمان بالغ میشد.

سلام به روی ماهتون
زنده بودن کودک درون نعمتی است که نصیب همه نمیشه
کودکانه و شاد ... کودکانه و مهربان و صادق....

انتخاب هایم مرا به اینجا رساند دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 20:18

الان فقط ی مسافرت فرانسه و چند شب اقامت تو پاریس حال من و خوب میکنه
دلم زندگی تو ی برج بلند میخواد با منظره های زیبای اول صبح
طلوع و غروب خورشید
کاکتوس هام پشت پنجره آفتاب بگیرن
دوش های اول صبحی وقتی همه شهر خواب هستن
کنار پنجره نشستن و قهوه خوردن
تمیز کردن خونه و نظم دادن
اینا حال من و خوب میکنه تیلو


تیلو اخبار گوش نده بعد ی مدت اصلا یادت میره کجا زندگی می کنی

در مورد اون موضوع این چه حرفیه عزیزم راحت باش تو دوست من هستی

منم مسافرت دلم میخواد
یک مسافرت بی نهایت آرام و دلپذیر و زیبا

اخبار را هم که گوش ندی ... این روزها اخبار لحظه به لحظه تو گوشه گوشه شهر جاری هستنش و خودش را به گوشت میرسونه
ممنون سپیده جان

رهآ دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 20:22 http://rahayei.blogsky.com

میدونی تیلو من خدا رو شکر میکنم که بهار امسالم، به تلخی و سیاهی و سختی بهار سال قبل نبود.

از اینکه تونستم تو این بهاری که گذشت، خودم قوی تر و محکم تر و صبور تر کنم خوشحالم و شکر.

روزا تند میگذره .. خیلی تند .. این یعنی زندگی با همه خوشی ها و ناخوشی ها، جریان داره ...

آفرین که خوب بلدی شکرگزار لحظه هات باشی
این خوبه که بتونیم نکته های مثبت را ببنیم
خدا را شکر که همه چیز در جریانه...

آبی دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 21:06

تیلو جان من اگر بخوام از خودم برات حرف بزنم نسبت به روزگار بی تفاوتم اینکه گفتی چرا همه دلهره و اضطراب دارن از اونجایی که دنیا محل آسایش نیست همیشه آدمها در زندگی درگیر مشکلات خودشون بودند الان به خاطر کمرنگ شدن محبتها گرایش به مادیات اونم نوع افراطی و به هر حال خودت که میدونی سیستم اقتصادی مملکت درست نیست بیکاری زیاد شده کلا توقعات جوونها هم بالا رفته خلاصه همه چی دست به دست هم داده تا الان شاهد دلهره ها و اضطرابهای بیشتری از دیگران در جامعه باشیم متاسفانه فراگیر هم شده .
کی از جنگ نمیترسه ؟!معلومه همه میترسند ما که باید خیلی عجیب تر بترسیم چون کشورمون هشت سال درگیر جنگی بود که خدایی بهترین جوونهای مملکت مون تو اون جنگ از دست رفتند کشور خیلی عقب افتاد خیلی از خانواده ها آسیب دیدن عواقب جنگ فراتر از ترسیدن هاست چند نوع زخم عمیق و آسیبهایی وارد میکنه که سالیان سال خوب نمیشه .
خاطره خاص که نمیشه گفت بهار 97 هم سپری شد من فقط تعطیلات بهار 97 دو مسافرت رفتم خوب بود همین تعطیلات خردادی 5 روز بابلسر بودم خدایی چه قدر بهار بابلسر با تهران فرق داره روزهایی که بابلسر بودم روزها انگار تند تند میگذشت کلا دلم خواست سه ماه تابستون هم بابلسر باشم اما نمیشه همسرم کارش تهرانه
خب سلامتی و آرامش و صدااااااااقت باشه روزها طبیعتا زیباتر میشن راستش تیلو جان من ایرانم رو دوست دارم اما اعتراف میکنم بعضی از رفتارهای مردم کاری میکنه که حس کنم روزهای زیبا کمتری داشته باشم کلا تو این مملکت کمی سخته آرامش به معنای حقیقی داشته باشیم آدمها نقاب به چهره دارن اکثرا خود واقعی شون نیستند محبت نکنی یه جور جواب میدن محبت کنی باز همون جور جواب میدن ببین تیلو جان اینطوری خیلی زندگی برای آدم سخت میشه یکی از دلایل مهم همین دلهره ها و اضطرابهای همه مردم همینه با آدمهای پیرامونشون رفیق و همراه نیستند من عاشق صداااقت هستم وقتی صداقت ببینم لذت می برم اینکه یکی خود واقعی شو نشون میده ذوق میکنم و روزم قشنگ میشه من همیشه از اینکه یکی دائم نقش بازی میکنه و خودش نیست تعجب میکنم که این چه جور آدمیه خسته نمیشه از اینهمه بازیگری. ما ملت خوبی هستیم خیلی محاسن و پیشینه خوبی داریم اما این تعارفی بودنها خیلی اذیتم میکنه . با این حال خدا رو شکر روزگارم خوب میگذره هر چند هنوز کاملا با رفتن مادرم کنار نیامدم اما راهی جزء تسلیم نیست دقیقا دلم میخواد بی خیال باشم.
تیلو جان من پایه هستم همیشه باهات حرف بزنم به خدا .
دلیل ش هم اینه که از نوشتن هیچگااااااااااه خسته نمیشم .
کلا کامنت نویس خستگی ناپذیری ام

خسته نباشی کامنت نویس آبی خوشرنگ
امیدوارم همیشه روزگارت شاد و پر آرامش باشه
حرفای خوبی زدی.. خدا مادرتون را رحمت کنه...
ما آماده شنیدن حرفاتون هستیم

روشن دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 21:41 http://Roshann.blogsky.com

حرف که بسیار تیلو جان
وضع زندگی ما کنکوری ها هم که مشخصه .تابستون بهار پاییز زمستون رد میشن بدون این که ماها ازشون لذت ببریم
مهمونی نمیریم بیرون و گردش هم خیلی کم.خلاصه یک سال از زندگی مون اونم تو سن قشنگ ۱۸ که از بچگی اکثرا سن خاص میدونیمش به فنا میره...
راستش این بهار هیچ کار خاصی نکردم هیچ خاطره ی خاصی انجام به جا نذاشتم تازه اردیبهشت که ماه تولدمه مجبورشدم دل بکنم و این دل کندن سختی داشت که دارم از پسش برمیام.این روزها چشام به تاریخ کی ۸ام میاد تا بعدش برچسب دو ساله ی کنکوری بودن و بسپارم دست باد...
هرچند بی انصاف نباید بود و زندگی با هدف بزرگ که اونم رسیدن به رشته ی خوبه شیرینی های خاص خودش رو داره.
خلاصه که دلم میخواد بخوابم و وقتی بیدار شدم ۹ تیر باشه و راحت شده باشم از استرس و دغدغه و همه چی...
زیاد حرف زدم ببخش

میدونی همه این دوره را پشت سرگذاشتیم و خوب میفهمیم چی میگی
اما بعدها متوجه میشی این دوران هم شیرینی ها و خاطرات خودش را داره
وقتی به هدفت برسی یک نفس راحت میکشی
امیدوارم از پسش بر بیای و بهترین ها در انتظارت باشه

امیر دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 22:28

با سلام
روزهایم تند تند می گذرد شاید برادرتان نشود اما ایام تعطیلات نوروز با استرس سپری شد چون یکی از نزدیکان با بیماری خاصی که داشت ادامه و روند تشخیص بیماری را به بعد از تعطیلات گذاشتیم که اگر بیماری خطرناک بود ایام تعطیلات بقیه را خراب نکرده باشیم و بعد از تعطیلات خدا را شکر بیماری خیلی خطرناک نبود ولی خیلی راحتی هم نبود و نیست و برا این کار دو ماه تمام کورتن استفاده نمود با عوارضی بیش از حد تصور و ... الان هم درگیر مداوا و دوا و دکتر هستیم و ساییدگی زانو شب و روز درد زیادی را برایش به همراه دارد و دکتر می گوید باید مراقب باشیم بیشتر نشود ولی قابل درمان نیست مگر اینکه کشکک زانو عوض شود که آن هم رنگ و فنگ فراوان و هزینه بالاتری دارد ولی راضی هستیم به رضای خدا و ....

سلام به روی ماهتون
بیماری نزدیکان خیلی سخته و آدم را از پا در میاره
بیشتر از خوده بیمارن اطرافیان بیمار رنج میبرن
الهی بیماری و رنج از شما و عزیزانتون... از همه دوستان و عزیزانشون دور باشه

محسن از دنیای دوست داشتنی دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 23:20

اولین جمله پستت چه حس خوبی داشت.
یجا نوشته بود برای اینکه بترکی تنها کاری که کافیه انجام بدی اینه که حرف نزنی! به عنوان یه نفر در استانه ترکیدن میگم که درست گفته.
من عاشقققق جنگم! واقعن دوس دارم زودتر شروع بشه.از این طرف به قضیه نگاه کن که وقتی حکومت مرکزی از بین بره و جنگ داخلی شروع بشه قانون بکش تا کشته نشی رسمن حاکم میشه و تکلیف همه معلوم میشه.شما عاشق و معشوقا تکلیفتون معلومه دست همو میگیرین میرین اروپا پناهنده میشین ما کینه ایای هم همینجا میمونیم همدیگرو میکشیم و اب میریزیم رو اتیش نفرتمون.
روزگارمون خوش نیس.بدیم.بی تفاوتیم.جواب کوتاه به سوالات اینا هستن •_•
من هیچ کاری نمیکنم.تو خونه افتادم.میتونم برم بیرون و باید هم برم ولی نمیرم.یه طوری میخابم که خرسای قطبی تعجب میکنن!به این فکر میکنم که اگر خونه نداشتیم و اجاره نشین بودیم اگر درامد پدر و مادرم نبود و من نمیتونستم اینجا بیفتم و مفت بخورم و بخابم چی میشد؟
کتاب خاطرات یه سرباز روس توی محاصره لنینگراد رو میخوندم یه حرف جالب ترسناکی زده بود.گفته بود قبل از 1941 ما فکر میکردیم فقیر هستیم و زندگی سختی داریم ولی وقتی جنگ شروع شد و آلمانیا اومدن فهمیدیم که فقر و زندگی سخت یعنی چی!
میبینی، زندگی همیشه برای سخت تر شدن جا داره!
و در پایان چی باید داشته باشبم تا زندگیمون زیباتر بشه؟ پارسال ایموقه ها جوابم حتمن پول بود.الان جوابم فقط یه اسمه :(

واو
واقعا حرف زدن میتونه حال آدم را عوض کنه
خدا نکنه که جنگ بشه... اینایی که گفتی در قالب کلمات... جنگ خیلی نامرده
میبینی هر بهار که برسه تعریف و انتظارمون از زندگی تغییر میکنه... پس بهتره کاری کنیم که این تغییرات در همون راستایی باشه که ما میخوایم

لیلی دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 23:34

گندم عزیزم شبت بخیر
منهم مثل تو از جنگ میترسم
از شرایط بد اقتصادی و تحریم میترسم
واقعا داریم ب کجا میرسیم
سکه دومیلیون و پانصدتومن....
زندگی داره تو این مملکت خیلی سخت میشه
من نگران خودم نیستم کسانی مثل من ی اب باریکه دارن نگران اون مردمی هستم که مریض بدحال دارن و عزیزشون بخاطر نرسیدن یا گرونی دارو جلوشون جون مسده
نگران پدرو مادری هستم ک شرمنده نگاه پر حسرت بچه هاشونن
نگران اینده بچه هامم
نگران این مرزو بوم که داره حیف میشه
نگران جوونا و اینده شون
نگران اوضاع نابسامان....
این روزها خیلی نگرانم بیش از تصورت

همه ی روزگارت به خیر و خوشی
منم از آینده ای که در انتظارمونه بیمناکم
تازگی فکر آینده ی نامعلوم خیلی عذابم میده

آواره سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 00:18 http://avare.blog.ir

کاش دونه دونه تاپیک میدادین. این حجم سوال جواب دادنش سخته یکمی

راست میگی
تازه همش هم قابلیت کلی حرف زدن داره

س سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 00:37

خاطره من از بهار 97 تلخه, خیلی تلخ
درست تو نیمه بهار 97 هم جدایی از همسرم رقم خورد
امیدوارم تلخیش روز به روز کمتر بشه برام

آخ عزیزدلم
چقدر بد
اما به این فکر کن که این حتما بهترین کاری بوده که میتونستی انجام بدی
حتما چاره ی دیگه ای نبوده
باید به خودت کمک کنی و این زخم را آرام آرام درمان کنی

ریحانه سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 04:00

هیچ جنگی قرار نیست بشه تیلو جان. اینا همش مسخره بازی بین خودشون هست. این خط این نشون. اینا دستاشون تو یه کاسه هست (ایران و آمریکا و اسراییل).

هر وقت هر کدوم دچار مشکل میشن اون یکی تنش ایجاد میکنه. ولی زندگی مردم ایران همیشه همین بوده ...

انشاالله ۴ تاشون بمیرن بلکه ۴ نفر دلسوز بیان جاشون!

انشاله که هیچ اتفاق بدی نیفته
بهر حال با این وضعیت اقتصادی چشم انداز آینده خیلی روشن نیست
امیدوارم که خداوند به بهترین نحو همه چیز را درست کنه

هفت مین سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 04:13

خیلی خوابم میاد عامو

خخخخ حال نداشتی جواب بدی؟

رافائل سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 07:30 http://raphaeletanha.blogsky.com

از اوضاع من که خبر داری!
اونقدر سرم شلوغه که نگو و نپرس!
من از جنگ هم میترسم و هم بیزارم.
اینجا بهارش خنک بود. حتی تا الان. گرمای زیادی نداشتیم و خداروشکر بارون خوب بود.

به به ... اوضاع عروس خانم که مشخصه
الهی همیشه به شادی باشی عزیزدلم
چقدر خوبه بهار خنک و دلپذیر ... ما ده روزی هست وارد روزهای خیلی گرم شدیم

اذر سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 10:20

فعلا از بحث با ینفر میام و اعصابم خرده .
خدا مرگ بده مسئولینو ...به خصوص مجلسیا .ترفندشون همینه. که ما مردم بیوفتیم به جون هم ..والا اینهمه که واسه دشمن مهربونن با مردم مهربون نیستن ...
تا اینجا روزها معمولی بوده و درگیریا ی خودشو داشته ..


واقعا که ...
انشاله بقیه روزهای سال بهتر باشه

الی سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 10:41 http://elhamsculptor.blogsky.com/

نمیتونم تیلو
نمیتونم
مدتهاست که نمیشه
فکر کنم تو وبلاگمم مشخصه
از چرت و پرت مینوسم از حواشی از زن همسایه
اما از چیزایی که باید نه نمیتونم
حوادثی که سال 95 برام پیش اومد و تا هنوزم پس لرزه هاش میاد لالم کرده
کاش میتونستم

تو قوی تر از این حرفایی
نمیخوای نه که نتونی
تو هرکاری را بخوای میتونی انجام بدی
بالاخره باید از یه سری مسائل گذشت... چاره ای نیست
زندگی ادامه داره

الی سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 11:04 http://elhamsculptor.blogsky.com/

گذشتم
خیلی وقته

گذشتن کار ساده ای نیست الی جان
برات کلی آرزوهای خوب خوب میکنم

فرساد سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 12:48

سلام
خیلی جالب بود، حرف نزنیم می ترکیم
اول یک نصفه صفحه گله نوشتم و بعد همه را پاک کردم
در مورد اخبار یک توصیه دارم به خودم: هست پشت پرده بازی های پنهان غم مخور

اوضاعم اینطوره سرزنش خودم، سکوت در مقابل عزیزان، ناامیدی و دعوا با خودم، بی حوصلگی، در نهایت فوران در تنهایی و بخشیدن دیگران و دوباره سعی در امیدوار شدن

یار قدیمی هم تلاش بی وقفه ای در نابود کردن خودش داره!

سلام به شما دوست خوبم
چقدرخوشحالم که دوباره اومدین اینجا
مدتی بود بهم سر نمیزدین
سکوت زیادی هم خوب نیست ... مراقب یار قدیمی باشین

آبی سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 13:34

وقت تون بخیر
آهان حالا متوجه شدم درباره جنگ حرف زدید به خاطر اخبارها و تهدیدات کشورهای خارجی بود فکر کردم کلی گفتید از جنگ میترسید .
تیلو جان اینکه تازگی نداره همیشه آمریکا و اسرائیل تهدید کردند اصلا نگران نباش من که دیگه عادت کردم تا اخبار حرف جنگ میزنه برام شبیه یک شوخی ست .
ببین عزیزم از چه جنگی باید ترسید ؟!من جنگی در لایه های جامعه می بینم که فراتر از موشکهای اسرائیل ست اتفاقاتی که دست کمی از جنگ واقعی نداره فقر (اقتصاد بیمار جامعه فقر ایجاد میکنه)بیکاری جوانان که دهها عواقب پشت سر خودش داره و فساد که بهتره بازش نکنم همه مون میدونیم حالا همین سه تا رو نگه داریم بماند که چند مورد دیگه هم هست همین سه مورد کافیه تا جنگ خانمان سوزی در جامعه بوجود بیاد جنگی که موشک و تانگ توش نیست اما کشور رو مثل جنگ متزلزل و ویران میکنه من صادقانه از این نوع جنگ بیشتر می ترسم جنگ تدریجی و نرم که داره خود داخل کشور بوجود میاد .
اتفاقاتی که داره رخ میده کسی هم جلوشو نمیگیره تهدید بنیان خانواده و تهدید آسیهایی که به روح و روان جوانها وارد میشه و نبود شرایط مالی که آبروشان حفظ باشه رو تهدیدات جامعه ست نارضایتی که در بطن جامعه ست ربطی به تهدیدات جنگی اسرائیل و آمریکا نداره تحریم فقط مسبب این شرایط نیست خود کشور ایراداتی داره اختلاس خودش از صدتا تحریم بدتره الان طوری شد که فقط گرون میشه اما درآمدی برای خانواده های ایجاد نمیشه درآمد و گرانی با هم ناهماهنگ ن این نارضایتی ها و افسردگی ها مردم هست که جامعه رو بیمار و مثل جنگ زده ها میکنه آینده ایران روشن نیست کشوری که آمار طلاق ..اعتیاد..بیکاری ..فساد بالا باشه به نظر شما باید از جنگ ترسید ؟!!این خودش یک جنگ داخلیه درسته امنیت داریم نباید نادیده گرفته بشه اما اینقدر شاهد تغییرات نامطلوب بودیم که دیگه لازم نیست فقط بخاطر امنیت از جنگ وحشت زده بشیم .من شخصا از اینهمه اتفاقات ناخوشایند ناراحتم

همه اوقات شما هم بخیر و شادی
من کلی عرض کردم
مسلما که منم بیرون از این وبلاگ برای خودم دیدگاههایی از نظر اجتماعی سیاسی و اقتصادی دارم ولی اینجا صرفا از روزانه هام مینویسم
ولی من بهرحال از جنگ میترسم
درباره آسیبهای اجتماعی هم که واقعا نمیشه بیخیال بود و به قول شما جنگ واقعی همین ها هستند

پرنده گولو سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 15:29

سلام
امسال وقتی دیدم هنوز نمیتونم مستقل بشم تصمیم گرفتم حداقل اردیبهشت رو به بطالت نگذره
هشت تا سفر کوچولو رفتم و طبیعت رو حسابی دیدم
غیر از این فقط ترس از وضع کشور هست و هیچ

سلام به روی ماهت
چه کار خوبی کردی
هشت تا سفر ؟؟؟ هورایی بخدا ... آفرین به این پشتکارت
ترس از این وضعیت انگار همه را به دلهره انداخته

الی سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 20:41 http://elhamsculptor.blogsky.com

ممنون عزیزم بابت آرزوهای خوبت
تو همیشه کوه انرژی هستی
عزیزمی

من از شماها انرژی میگیرم عزیزدلم

نل سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 21:18

یعنی بیشتر از اونهایی که نوشتم حرف بزنم؟
منم حرف بزنم که تو میگی:بسه دیه بابا...

بله بازم حرف بزن
چه اشکالی داره
نمیگیم ... بیا حرف بزن

رسیدن سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 23:20

من از جنگ بیزارم و خیلی ازش میترسم . ترجیح میدم بمیرم و جنگ نبینم . آوارگی نکشم . عزیزام جلو چشمم کشته نشن .
حال این روزام بازم قاطی و خراب شده . نسبت به گذشته ثبات حسی کمتری دارم . از هوای ابری ابری ترم و بارونی . هرلحظه رعد و برق میزنم و بارون چشمام شرشر وجودم رو خیس میکنه .
الان بد نیستم .

منم به شدت از جنگ میترسم
عزیزدلمی... همون یه وقتایی حال دلمون بی ثبات میشه و شکننده
اما تو دختر قوی ای هستی ... بلدی چطوری حال دلت را بهتر کنی

دخترشیرازی چهارشنبه 23 خرداد 1397 ساعت 10:01

تیلوی عزیز گفتنی زیاده اما نمیدونم چرا دیگه دستم به کیبورد نمیره بنویسم
انگاری از این دنیاهم زده شدیم
دیگه میلی نیست روزانه نویسی کنم
احتمالشو میدم به خاطر اون جریانی باشه که باهم صحبت کردیم(یادت میاد؟)
زندگیامون حرف برای گفتن زیاد داره اما خودمون توانشو نداریم من که دیگه جونی ندارم
خستگی روزگار کل وجودمو گرفته
کرختم کرده
بی حوصلم کرده
اما
اما
اما
کنار همه این تلخی ها دلخوشیام زیاده
خانوادم و دوستام که باعث میشن بگم
خدایا همینم شکرت

سلام به روی ماهت
یادت باشه همه مثل هم نیستن
خیلی وقته ازت بیخبرم
دلم میخواد باهات حرف بزنم
امیدوارم در کنار آقای عشق همیشه شاد و خوشبخت باشی

x شنبه 26 خرداد 1397 ساعت 05:45 http://malakiti.blogfa.com

از احوالات که تو وب هامون میگیم :)
روزای گرمی بود , خیلی گرم
من اگر بتونم نظم بدم به درس خوندنم, ارامشم بیشتر میشه و به طبع خوشحال تر میشم .... معنی خوشحالی از یه سنی به یعد واسه ی ادم فرق داره , دیگه معنای قهقهه زدن نیست خوشحالی , از یه سنی به بعد ادم همین که ارامش داشته باشه یعنی خوشحاله !
اگر بتونم با برنامه تر بشم عالی میشه

انشاله که هرروز از احوالات بهتر و بهترتون بنویسید
راست میگی معنی شادی در دوران مختلف فرق میکنه
امیدوارم به همه برنامه های خوبت برسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد