روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

جرعه های آخر رمضان

سلام

روز و روزگارتون شیرین



روزهای آخر بهار ، اصلا شبیه بهار نیست

بیشتر انگار تابستونه

اصلا به این خرداد تب دار نمیشه گفت بهار... هرچند من عاشق تابستون هستم

کلا همه فصل ها را خیلی خیلی زیاد دوست دارم

هرفصلی به نوبه ی خودش

تابستون با اون رنگهای شاد خسته ... سبزهای خیلی پررنگ... و آفتابی که با تمام قدرت انرژیش را به زمین میفرسته

از این آخریهای بهار و رمضان لذت کافی را ببرید

من که عاشق دعای سحر و افطارم... عاشق اون حزن دعای ابوحمزه ... عاشق کلمه کلمه های جوشن... عاشق خط به خط و کلمه به کلمه قرآن خوندنها

عاشق سفره های افطار

عاشق سحرهایی که حالا در تنهایی به اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ... گوش میدم

عاشق این بی رمقی ای هستم که هردفعه بهش فکر میکنم لبخند میزنم و تسلیمم

خلاصه این روزها را همه جوره قدر بدونید


صبح اول وقت رفتم اداره پست و یه سری مدارک برای ترجمه (مربوط به کارهای داداش) فرستادم برای مترجم

بعد هم رفتم مانتوی جدیدم را از خشکشویی گرفتم

هنوز نرفتم اون کفش و شال را بخرم

دلم میخواد برای عید فطر این مانتو را با تیپ جدید بپوشم

اما نای خرید رفتن ندارم


پ ن 1: صدای خش دار خسته ش را که شنیدم ... انگار یهو همه آرامش دنیا گوشه ی دلم لونه کرد

نفهمیدم چی داشت میگفت... اما من دیشب خیلی خوب خوابیدم


پ ن 2:  کاردستی های مغزبادوم را نگاه میکنم و یاد شیطنتهای بچه گونه ش میفتم

یاد گونه های گل انداخته ش از آفتاب و دویدن

میدونم که بعدها خیلی دلم برای این روزها تنگ میشه


نظرات 5 + ارسال نظر
جین دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 15:20

منم دیشب خوب خوابیدم ولی وقتی بیدار شدم فهمیدم همش خواب بود. کسی نیس به خدا بگه هوایی کردن آدما خوبیت نداره؟

بابا همونم غنیمته...
خواب خوب و آرام هم ... حتی اگه خواب باشه به نظرم خوبه

آبی دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 18:42

سلام تیلو جان
عبادات تون مقبول درگاه حق باشه خوشحالم وبلاگ دارید امروز وارد وبلاگ تون شدم ماشاالله از سال 94 نوشتید و من با کلی پست نخونده مواجه شدم اما این قدر مرتب و منظم نوشتید تقریبا نصف پستها رو خوندم.
تیلو جان من عاشق ربنا استاد شجریان هنگام افطاریم صادقانه جامعه یه کمی از اون حال و هوای رمضانهای گذشته فاصله گرفت با این حال همه ی ما از دعاهای دلنشین ماه رمضان خاطرات خوبی داریم ربنا استاد شجریان خیلی از خاطرات رمضانی ها رو برام زنده میکنه .
مذهبی نیستم فقط خداپرستم عاشق جوشن کبیر با صدای خانم هایده خادم عزیز هستم یکبار صدای هایده خادم رو گوش کردم منقلب شدم حس خوبی بهم داد مومنان امثال هایده خادم بی نهایت برام قابل احترام هستند چون زلالی و خالصی یک مومن واقعی رو در چهره مهربان شون دارن .
تو فصل ها خدایی فقط بهار فوق العاده زیباست هوا متعدلی داره در همه زمینه ها یک تعادلی داراست تابستان هم قشنگیها خودشو داره فقط خیلی گرمه کسل کننده ست خوش به حالتون همه فصل ها رو دوست داری منم معتقدم همه فصل ها قشنگی خودشون دارن اما بهار انگار یه چیز دیگه ست یه طراوات و تعادل خاصی داره که تو فصل های دیگه نیست.

سلام به روی ماهتون
متشکرم
شما لطف دارین به من
ربنای استاد شجریان که بینظیره و واقعا روح آدم را سیراب میکنه
صدای این خانم را که میگین نشنیدم... اما جوشن با هرصدایی دلم را زیر و رو میکنه
در مورد فصل ها بی انصافی نکنیم... چطور میشه بگیم فقط بهار فوق العاده زیباست در حالی که در تابستان خرماها شیرین میشن و گندمها طلا.... چطور میشه عاشق پاییز و اون هوای بینظیر و انارهای ملسش نبود؟... زمستان که دیگه گفتن نداره ، با اون سوزی که دستها و دلها را به هم نزدیکتر و گرمتر میکنه....
خلاصه که هر روز زیبایی های خودش را داره... فقط باید چشمای ما زیبا بین باشن

از آشنایی باهات خوش حالم
به وبلاگم خوش آمدی

روشن دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 19:19 http://Roshann.blogsky.com

سلام تیلو جانم
ولی من انقدر دوست دارم برم اداره ی پست نامه پست کنم که حد نداده
اینجا هم هوا بسی گرمه ...
و منتظر تموم شدن ماه مبارک به علت حجم زیادی از درس های نخونده هستم

سلام به روی ماهت
امروز به این موضوع فکر کردم که یه نامه برای آقای دکتر بنویسم و به سبک قدیم برم اداره پست و پستش کنم
خیلی حس خوب داره... هم نوشتنش ، هم پست کردنش

جین دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 19:24

خوب نبود باور کن! باور کن !
ونطوری که از زمستون تعریف کردی دلم هوای زمستون کرد

باشه باور میکنم
گاهی خوشی هم بهمون نیومده ... راست میگی ... گاهی خواب خوب بد عادتمون میکنه دلمون یه صبح بهتر میخواد... اصلا هر چی تو بگی دوست جونم...

من همه فصلها را دوست دارم
و تازگی حس میکنم کاش فصلها بیشتر کش بیان... طولانی تر بشن... بیشتر بمونن

جین دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 22:43

هعی هعی صبرم نمیده خدا... که باهار بره زمستون بیاد!

میدونی گلشن جان... بهار و زمستون چه ما بخوایم چه نخوایم میاد و میره
کاش هر بهار و تابستون حرفی برای گفتن داشته باشیم
خاطره ای...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد