روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

ثبت نام کلاس اولی

سلام

ظهرتون بخیر


صبح ها بیدار شدن برام خیلی سخته

امروز بخصوص که سحر بیدار شده بودم و دوش گرفته بودم و بعدش سحری و بعدترش مراسم دعا و قرآن و جز خوانی و ...

خیلی خوابم میومد

به زور بیدار شدم

همون موقع بابا زنگ زدن رفته بودن دفتر خانه ... ساعت 8 صبح

یه سری حرف و صحبت و مذاکره و ... قرار شد تا نیم ساعت دیگه خبر بدم بهشون

بعد سریع آماده شدم.... که دیدم مامان دارن زنگ میزنن

گفتن یه کم زودتر بیا که بابا نیستن و منو برسونی خونه مامان بزرگ ... امروز شیفتشون بود

هنوز تلفن مامان را قطع نکرده بودم که مامان مغز بادوم زنگ زد گفت بیا بریم برای ثبت نام مغزبادوم


یه نگاهی تو آینه کردم ... ای خدا... کمکم کن... انرژی بهم بده

روزه ها واقعا توانی برام نگذاشته

مدارک را برای بابا جور کردم و رسوندم دستش

مامان را سوار کردم و رفتم دنبال مغزبادوم و خواهر

مامان را رسوندیم و رفتیم مدرسه ... دبستان

چقدر دوست دارم مدرسه را ...

مدرسه ها جدیدا برای ثبت نام خیلی اطوارهای مخصوص دارن.. این مدرسه هم با اطوار مخصوصش نمیخواست مغزبادوم را ثبت نام کنه... اما چون از مشتری های من بود و تمام سال با من کار داره ، آشنایی دادم و حاضر شدن به ثبت نام.. برای همینم با خواهر رفتم

خلاصه که مراسم ثبت نام انجام شدن و برگشتیم دفتر

به طور ناگهانی مغزبادوم دوست پیش دبستانیش را تو کوچه دید و ....

چشمتون روز بد نبینه ... نیم ساعت نیست که با زور فرستادمشون رفتن

هلاکم کردن

نظرات 6 + ارسال نظر
لیلی یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 13:59

گندم طلایی زیبا سلام
حالا که انرژی نداری من از کی انرژی بگیرم پس؟
گندم جان میخواستم در مورد بحثی که بعضی وقتا تو وبلاگت راه میافته نطرمو بگم البته با اجازه همگی
فرهنگ هرکشوری ریشه در هزاران سال قبل و هنجارها و ارزش ها و ... داره
دیروز ی جایی خوندم که مادر انجلینا جولی وقتی انجلینا۱۴ ساله بود برای جلوگیری از بیرون رفتن های شبانه و احتمال خطر اعتیاد و... اجازه داد دخترش شبها دوست پسرش رو بیاره تو اتاقش که اتاق کناری خودش بود
هرکدوم از ما که این مطلب رو میخونیم ممکنه تعجب کنیم چندشمون بشه یا صدتا فحش هم نثار مادرش کنیم
اما واقعیت اینه که فرهنگ اونا با فرهنگ ما فرق داره اون زن اعتیاد رو عامل بدبختی دخترش میدونه نه رفع نیاز اولیه اش رو
اینو گفتم که بگم بحث ازدواج هم تو کشور ما دقیقا مثل همینه
ما معتقدیم فرزندانمون باید ازدواج کنن که البته فکر خوبیه اما اغلب اگه دیر شد اگه شرایط فراهم نبود میریم سراغ دریچه بهر قیمتی ازدواج کردن
الان ازدواج بکنه خداکریمه بعدا هرچی پیش اومد لااقل عنوان مجردی رو یدک نکشه
نمیدونم واقعا چرا ما بدون اطلاع از جزییات زندگی شما دوتا فکر میکنیم که باید حتما ازدواج کنین تا خوشبخت بشین و حتما این ازدواج منتهی ب بچه دار شدن هم بشه
خب انکار نمیکنم هردوی اینا اگه شرایط جور باشه عالیه ولی میتونین بدون ازدواج هم خوشبخت و راضی باشید ضمن اینکه اکثرا افراد بعد از ازدواج بدلایل مختلف دیگه اون شور و شوق رو ندارن کلا خاصیت عشق اینه تو فراق زیباتره
همه اینارو گفتم ک بگم من واقعا میفهممت لازم نیس حتما ازدواج کنین و هی نگران گذشت زمان و از دست دادن فرصت بود
زندگی اکنون جریان داره الان عاشق همین ک لذت وافر میبرید چی از این بهتر؟

سلام لیلی قصه های عاشقانه
من فقط میتونم تمام قد بایستم و به افتخارت دست بزنم ... (البته نمیدونم افتخارت دقیقا کجاته )

اصلا جانا سخن از زبان ما میگویی
خیلی خوب بیان کردی
ممنون

لیلی یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 15:10


پس هنوز انرژی داری

وقتی تیلو باشی همیشه یه مقدار انرژی را داری

امیر یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 16:36

ازدواج در ایران و فرهنگ اسلام و ایران به نوعی جهت تامین آتیه زوجین می باشد هر فرد در طول زندگی نیاز به شریک داره تا هم از لحاظ روحی و روانی و هم از نظر جسمی و جنسی یکدیگر را کامل نمایند گاهی این نیازها شدت بیشتری دارد و اگر تامین نشه موجب هدر رفتن و تباه شدن فرد می شود و گاهی هم شدت آن آنقدر نیست که خسارات و زبان آنچنانی به بار آورد و گاهی هم شخص با زیرکی و ترفندی خاصی می تواند با ابراز عشق و داشتن دوست این نقیصه را جبران کند ولی این روش ریسک و خطراتی دارد که گاهی می تواند ضررش بیشتر از نفع آن باشد مثلا سواستفاده از این دوستی و یا جا زدن و عدم همراهی کامل می تواند ضرر زیادی به دوست مقابلش دارد وارد کند و یا اینکه همزمان چندین دوست داشته باشد و به نوعی از همه سواستفاده نماید. و گاها شده از اعتماد شخص سواستفادهدنموده و اقدام به اخاذی مادی و مالی نماید. و خلاصه اینکه دوست نیمه راه باشد. که درصد ریسک دوست گرفتن خیلی بیشتر از شریک زندگی و ازدواج است. البته نوع و سبک زندگی در افراد و جوامع و فرهنگ های مختلف شیوه های متفاوتی نسبت به هم دارد. و یک نوع سبک زندگی نمی تواند به عنوان معیار برای همه سبک های زندگی و فرهنگ های مختلف ارائه شود ولی چیزی که میان همه فرهنگ ها و جوامع مشترک و رکن اساسی و اصلی وجود دارد این است که افراد نسبت به هم صادق باشند و رعایت انصاف را داشته باشند و دروغ بیشترین ضربه را به دوستی و زندگی وارد می کند

خیلی خیلی عذر میخوام... اما خسته نشدیم از اینهمه شعار
همیشه باید همه چیز کپی برابر اصل باشه؟ نمیشه دو نفر آدم عاقل و بالغ خودشون مسیری متفاوت با چیزی که ما فکر میکنیم درسته برای زندگیشون انتخاب کنند؟
نه که من صرفا دارم راه را درست میرم... نه ... اما گاهی بد نیست فکر کنیم شاید هم طرف مقابل داره راه را درست میره

لیلی یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 17:09

اقای امیر عزیز
چیزی که شما میگین در صورت وجود شرایط لازم کاملا عالیه ولی بسی کلیشه ای
همانطور ک عرض کردم اینها زاییده فرهنگ ما یا همون سالها القا بما توسط حک کردن نسل اندر نسل در مغز ماست
زن و مرد مکمل همند و همانطور ک گفتید لازمه اعتماد و ارامش بینشان باشد اما اگر دونفر این اعتماد و ارامش را دارند ولی شرایط ازدواج را ندارند باید حتما ازدواج کنند؟ مگر امار بالای فاجعه امیز طلاق را در کشور ما نمیبینید ؟؟ همش بخاطر اینه که اولین ایتم ب نظر ما همون ازدواجه و بقیه ایتم ها بنظرمون چندان اهمیتی ندارند همون طرز تفکر هرانکس که نان داد دندان دهد
پس تکلیف بقیه شرایط چی میشه

اوهوم
درسته که روند و مسیر ساده همون هست ... اما الزاما اون مسیر کلی همه ی آدمها نیست

رهگذر یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 19:06

مدرسه غیرانتفایی بود واینقدر اطوار درمیاورد؟

نه غیرانتفاعی نبود
من به شخصه برای تحصیل زیاد با غیرانتفاعی ها رابطه ی خوبی ندارم
هرچند اگه پول باشه و دغدغه ی پول کلا حذف بشه شاید بهشون فکر کنم

امیر یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 23:32

با سلام
حرف شما دوستان متین ولی خلاف جهت رودخانه شما کردن اولا بسیار سخت و سنگین است و ثانیا تبعات زیادی به دنبال دارد. در جامعه ای که قانون و فرهنگ معیارهایی را برای امری بیان داشته که از نظر عقلی و اجتماعی پسندیده و نیکو است چرا باید اونا را نادیده بگیریم و خلاف آن را عمل کنیم که نه وجهه قانونی دارد و نه فرهنگ و اجتماع ما آن را قبول دارد و نه خیر و صلاح ما در آن است.
فرض را بر این بگذاریم که فرمایشات شما صحیح است و دو نفر که همدیگر را دوست دارند با هم زندگی مشترک را شروع کردند بدون خواندن صیغه محرمیت و غیر شرعی و بعد از چند ماه به دلایلی یکی از آنان از ادامه زندگی مشترک خواست انصراف دهد ولی طرف مقابلش این موضوع را دوست نداشت تکلیف این شخص چه می شود؟ وقتی چند صباحی در آغوش هم بودند و لذات کافی و وافی را از هم بردند و به وصال رسیدند و عطش و آتش جسمی آنان فروکش کرد و دیگر آن عشق آتشین تبدیل شد به یک زندگی کسالت آور که وجهه قانونی هم ندارد تکلیف شخصی که مایل به ادامه زندگی است چه می شود به استناد کدام ماده و تبصره و بر اساس کدام منطق همسر متمرد را وادار به ادامه زندگی می نمایند و اگر در این بین فرزند یا فرزندانی هم بوجود آمده باشد تکلیف آنان چه می شود نه شناسنامه ای دارند برای تحصیل و نه جامعه آنان را به رسمیت می شناسد و آنان را تنگ آور و ولد زنا می خوانند در صورتیکه آنان هیچ گناهی ندارند. آیا شما به این گونه تبعات این زندگی ها فک کرده اید. آنچه را شما در آینه می بینید پیران در خشت خام می بینند.

سلام به روی ماهتون
قضیه را زیاد پیچیده و شرعی و برچسب دار نکنید
من اصلا منظورم این نبود که دو نفر زندگی مشترک شروع کنند بدون صیغه محرمیت
من کلا گفتم همه چیز لزوما در یک رابطه نباید به ازدواج ختم بشه
شما دیگه خیلی زیادی پیش رفتید ... شاید حرفای شما در جایگاه خودش درست باشه و در جای درست اگه گفته بشه قابل تامل باشه ... ولی قضیه ی ما اصلا این شکلی نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد