روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

بحران ریزگردها

باید حتما دچار یه مشکلی بشیم تا بقیه را درک کنیم

البته اینطور نبود که وقتی حرف از ریزگردهای خوزستان و هوای بد میشه من بیخیال باشم

وقتی تلویزیون نشون میداد... یا وقتی تو صفحه های مجازی میدیدم...

اما ... غصه خوردن از راه دور کجا و درک واقعی مطلب کجا....

دو روز پیش قرار شد کولر را راه بندازیم

آقای سرویس کار یه کمی ناز کردن و سر نوبت دادن و اومدن کمی چونه زدن

پشت بام دفتر من راه پله نداره

نیاز به یه نردبان بلند هست ... و سرویس کار باز هم وقت اومدن همین را بهانه کردن

این شد که تصمیم گرفتیم بدون سرویس کولر را روشن کنیم

دوساعتی آب کولر را باز کردیم و گذاشتیم کمی پوشالها آب بخورن

اما به محض روشن شدن ... یه ابر عظیم از گرد و خاک از کولر خارج شد و روی همه وسایل نشست....

با حالی نزار مجبور شدم کل دفتر را دوباره گردگیری کنم

حالا واقعیت این هست که خیلی سرسری... جاهای دم دست و جلوی چشم را بیشتر

چشمتون روز بد نبینه... روز بعد هم کولر را روشن کردیم باز کلی گرد و غبار با خودش آورد داخل....

و من به زور دوباره مجبور به گردگیری شدم

فکر کردم دیگه تمام شده... اما جالبه امروز هم دوباره همون اتفاق افتاده ....

و من دیگه حال گردگیری ندارم...

همه جا پر از گرد و غباره....

صدای تیلو را از وسط گرد و خاکها میشنوید....




پ ن 1: بعد از کلی سرسنگینی امروز بیشتر از دو سه ساعت با هم حرف زدیم... اما نمیدونم چرابازم برای هم قیافه میگیریم

پ ن 2: خواهرم خیلی بی اعصاب بود 

پ ن 3: امروز یکی دوساعتی را با مغزبادوم شیطون و پرانرژی گذروندم.. اومده بود دفتر

نظرات 4 + ارسال نظر
هفت مین سه‌شنبه 8 خرداد 1397 ساعت 19:01

عامو فنشو باید میرفتی میشستی .


چطوری برم خووووووووووووووووووووووووو..... راه پله نداریم

رافائل سه‌شنبه 8 خرداد 1397 ساعت 22:17 http://raphaeletanha.blogsky.com

باید پوشالهارو باز میکردی و داخل کولر رو آب میگرفتی تا خاکها خارج بشن. الان هم تا این کار رو نکنی همچنان خاک میاد. یه پارچه خیس کن جلوی دریچه ی کولر ببند طوری که کل دریچه رو بپوشونه. بعد کولر رو روشن کن تا گرد و خاکها رو پارچه جذب کنه.

به این میگن خانم خونه دار... دقیق و کامل
ممنون

رسیدن چهارشنبه 9 خرداد 1397 ساعت 10:08

ما روزی که آسمون رو صاف ببینیم بسی تعجب میکنیم. نفس مان مثل وجود تن مان پر از خاکه تیله جون

تو که وجودت از طلاس... الماسی

اناهیتا جمعه 11 خرداد 1397 ساعت 14:35 http://khaterateman1369.blogsky.com/

وای چرا انقدر زیاد . من میخوام کولر رو بار اول روشن کنم یه دستمال بزرگ نم دار میکنم شاهین رو چارپایه دم کانال کولر وایمیسته میگیره جلوش کانال و چند دقیقه روشن میزارم همه گردو خاکا میچسبه به پارجه

شما که هزار ماشاله کدبانویی ... ما هم تو خونه از این کارها میکنیم... اما سقف دفتر یه کمی از حد معمول منازل بلندتره و دریچه های کولر روی سقف هست... برای همین نمیتونستم کاری انجام بدم و تن دادم به گرد و خاک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد