روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

عقب ماندگی

من خیلی عقبم

از خیلی چیزهایی که باید الان باشه و نیست عقب ماندم

از یه عالمه کتاب که باید خونده باشم و نخوندم

از یه عالمه کارهای هنری که باید یاد میگرفتم

از یه عالمه مهربونی که باید انجام میدادم

از یه عالمه کار خوب

یه عالمه لحظه های ناب که ترسیدم و پا پس کشیدم و عقب موندم

از یه عالمه شعر که باید حفظ میکردم

از یه عالمه قدم... قدم هایی که باید میزدم و نزدم

از دیدنی های زیادی که چشمهام را ازشون محروم کردم

از جاهایی که نرفتم

از نقاشی که یاد نگرفتم

ازآشپزی

از جادو با رنگها ... و صداها... بوها...

من خیلی از دنیایی که باید الان توش باشم عقبم

دستهام عقب موندن از نوازش کردن کودکی که میتونستم مادرش باشم

پاهام عقب موندن از رفتن و رسیدنهایی که میتونست حال دلم را خیلی خیلی بهتر کنه

چشم هام عقب موندن از دیدنی هایی که میتونستم ببینم و یاد بگیرم و بیاموزم

امروز به یک تیلوی سی و هفت سال و نیمه بدهکارم...

امروز دقیقا روزی هست که سی و هفت سالگیم به نیمه رسیده... و من وقتی نگاه میکنم میبینم خیلی عقب هستم

از لیست کتابهایی که هیچوقت به آخر نمیرسه... و همیشه کلی کتاب هست که من نخوندم

از سازی که کنار انباری داره خاک میخوره و من یاد نگرفتمش

از علامتی که یه جایی وسط قرآنم گذاشتم و باید هر روز بره جلوتر اما چند وقته تکون نخورده

از پولهایی که باید برای خوشحالی دیگران خرج کنم و همینطوری توی اون شیشه ی خوشرنگ ، کنار کمدم هست

از کلمات هم حتی جا موندم... کلماتی که باید هر شب برای آقای دکتر مینوشتم و چون ایشون بهشون علاقمند نبود، ننوشتم

و الان حس میکنم به خودم... به دلم... به دستام... به چشمام ... به پاهام... به کل تیلو بدهکارم

کاش نیمه ی دیگه سی و هفت سالگی را قشنگ تر ادامه بدم...

فعال تر

مهربون تر

بیناتر

شنواتر

داناتر

عاقل تر

دوست تر....

باید گاه گاهی دست خودم را بگیرم و خودم را ببرم به جاهای زیادی که تو شهر خودم هست و من ندیدمشون

باید بیشتر به فکر خاطره های تیلو باشم

به فکر روزهایی برنمیگردن

نظرات 9 + ارسال نظر
رسیدن دوشنبه 24 اردیبهشت 1397 ساعت 19:49

عزیزم منم از خیلی چیزا عقب موندم . مخصوصا داشتن یه بچه و مادری کردن براش . بقیه ش بماند .
اما تو هنوز فرصت داری برای رسیدن به نصف بیشتر این موارد . مثل نقاشی و موسیقی.
از مهربونی هم اصلا عقب نموندی این یکی رو دیگه مطمئنم.
از فردا لیست آسون ترین کارهای عقب مونده ت رو جلو چشم رنگی رنگی بنویس و شروع کن بکی یکی انجامش بده .
میتونی عزیزم میتونی خاطره های بیشتری برای تیلو بسازی .

ممنونم از اعتماد به نفسی که بهم میدی
این اطمینان دادن ها میتونه انرژی خوبی به آدم بده

الی دوشنبه 24 اردیبهشت 1397 ساعت 22:19 http://elhamsculptor.blogsky.com

هییییی
اینو که هممون به خودمون بدهکاریم
کلن جوونی و زندگی به خودمون بدهکاریم

اره ... زندگی ای که خیلی خیلی ارزشمنده و ما کمتر قدرش را دونستیم

رهآ دوشنبه 24 اردیبهشت 1397 ساعت 23:37 http://rahayei.blogsky.com

تیلو من روزای اول که می خوندمت، فکر میکردم ی دختر بیست ساله هستی.

منم خیلیییی به خودم بدهکارم. از همه مهمترش ی حال خوب به خودم بدهکارم.
انگار این پست برای من نوشتی! :)

ولی میدونی؟! هیچوقت برای تازه تر شدن دیر نیست ...

چقدر خوشحالم اگه افکار و شادی ها و انرژیهام حس بیست سالگی داشته باشه
دقیقا منم معتقدم هیچوقت دیر نیست... تا وقتی که صبح چشم باز میکنیم و فرصتی دوباره برای زندگی داریم... باید نو بشیم تازه بشیم

بهار شیراز سه‌شنبه 25 اردیبهشت 1397 ساعت 09:25

تو هر چیزی به قول خودت عقب باشی، تو کلاس عاشقی و پراکندن بذر عشق و محبت نامبر وان هستی

بهار جان واقعیت این هست که شماها بهم لطف دارین
وگرنه تو عشق و عاشقی هم تنبل هستم

امیر سه‌شنبه 25 اردیبهشت 1397 ساعت 09:55

با سلام قران می فرماید ان الانسان لفی خسر :انسانها همواره در خسران و زیان می باشند مگر انان که ایمان اوردند و عمل صالح انجام میدهند . خدا را شکر که شما از اینان اوردندگان هستید و به اندازه کافی هم عمل صالح انجام میدهید و از همه مهمتر در زندگی صادق هستید. سعدی گفته عمر برف است و افتاب تموز /اندکی مانده و خواجه غره هنوز.
به هر حال اینکه متوجه شده اید که عقب هستید نصف مشکل را حل کرده اید . تشخیص درد مشکل تر از درمان است . هیچ کس به انجام همه کارها نمی رسد و شما نسبت به خیلی هاجلو هستید و نباید از این بابت خودتان را اذیت و سرزنش کنید چون همه مواردی که ذکر کرده اید نسبی می باشد نه مطلق . موفقرباشید و سرافراز

سلام به شما دوست عزیز
درست فرمودین... ما همیشه در خسران هستیم
از تعریفاتون متشکرم... اما منم عین بقیه هستم
امیدوارم روزگارمون رو به پیشرفت باشه

رسیدن سه‌شنبه 25 اردیبهشت 1397 ساعت 11:48


سلام تیله جووونم خوبی عزیزم. خیلی از اون کامنت پر مهرت ممنونم عزیزم. خودت قشنگی که همه چیز رو قشنگ میبینی.
من خیلی ازین اسم تیله خوشم میاد .
اسم دخترت با اسم من یکی بشه که باعث افتخاره عزیزم.
بابت اون مورد خاص هم برای اینکه معذب نشی دیگه اصرار نمیکنم . اما ته دلم همیشه میمونه اون حس ....

سلام دوست جونم
عزیزدلمی شما
تیله هم خیلی خیلی از شما خوشش میاد
عزیزمی شما
من حس میکنم بزرگترین هدیه را ازت دریافت کردم و اینکه همیشه شرمنده محبتت هستم

حس های دهه سی
ده سی دهه سختی هست
خیلی ها به این دهه میگن قبل از پختگی
خیلی چیزها از دست دادیم اما اگه خیلی چیزها به دست آورده باشیم
این وسط باز هم ما برنده هستیم
چون کلا گذر عمر میگره و گیرنده!!

راست میگی دارم در کوره ی روزگار پخته میشم

نل سه‌شنبه 25 اردیبهشت 1397 ساعت 12:08

هرچی جلو میریم.بازم عقب مونده ایم
ایشالله زندگیت پر از شادی و راحتی و سلامتی و بینظیری باشه عزیزم


ممنونم دوست خوبم

soly سه‌شنبه 25 اردیبهشت 1397 ساعت 23:03

مشکی یه جورایی دلمردگی میاره بنظرم. اونم به تدریج . رنگای شاد باعث میشه روحیات هم مثبت باشه .

دقیقا
مشکی انگار حال آدم را یه طوری میکنه
شاد که میپوشی خودت هم شاد میشی و ناخودآگاه لبخند میزنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد