روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزهای معمولی بهاری

سلام

شنبه تون پر از انژی و شاد


پنجشنبه صبح زود خودم را رسوندم کلینیک دندانپزشکی

وای ... بنر نصب کرده بودن و جابجا شده بودن

منم بدون ماشین رفتم ... چون اصلا اونجا جای پارک نیست

این شد که سریع اسنپ گرفتم و خودم را رسوندم محل جدید کلینیک

وای.... فقط تا ساعت 8 نوبت برای معاینه دندان میدادن و من دیر رسیده بودم

هرچی باهاشون صحبت کردم قبول نکردن... گفتن نهایت میتونم تا ساعت 11 بشینیم اگه وقت کردن ...

نشستم روی صندلی های انتظار یه خانم مسن خیلی خوشرو کنارم بود

شروع کرد به حرف زدن که براش گفتم نوبت بهم نرسیده و نمیدونم چکار کنم

یک خانم از پشت سر بهم گفت که یک نوبت داره که میتونه بهم بده... گویا خانم بغل دستیش رفته و نوبتش را داده به این خانم

نوبت را گرفتم و سریع پذیرش شدم

بعدم مراحل معاینه و عکس دندان و ...

بعد هم یک مشاوره پزشکی برام تجویز کردن که رفتم و ...

خلاصه سه تا از دندونهام نیاز به بررسی تخصصی تری دارن و نیاز به ترمیم ریشه و ....

بهم نوبت دادن برای 24 اردیبهشت

خانم منشی بهم گفته اگه دوشنبه ها ساعت 1 بیای ممکنه بین مریض بتونم بفرستمت تا کارای دندونات سریع تر انجام بشه

حالا ببینم خدا چی میخواد

بعد از اونجا خواهر زنگ زد و ازم خواست برای خرید لباسهای بارداری باهاش برم بیرون

للی هم بهمون ملحق شد و بعد از خوردن بستنی ذغالی... رفتیم سمت خرید

من و للی تصمیم گرفتیم امسال کمتر خرید کنیم و بیشتر پول سیو کنیم

تازه من که کلی هم کارهای دندانپزشکی پیش رو دارم

بعد هم برگشتم خونه و بعد از استراحت بساط کیک را راه انداختم که جمعه توی باغچه کیک شکلاتی بخوریم


صبح جمعه هم کمی زودتر بیدار شدم و بساط لازانیا را جور کردم که عصرانه تو باغچه لازانیا بخوریم

روز آرومی تو باغچه داشتیم

سعی کردیم خوش بگذره

یه سری دلخوری ها با آقای دکتر داشتم که سعی کردم بیشتر سر خودم را به کتاب خوندن گرم کنم

تا ایشون بیان و حرف بزنیم و بهتر بشیم


امروز صبح هم مغز بادوم دلش درد میکرد و نیومد مدرسه

منم که صبح خیلی زود راه افتاده بودم یه پیاده روی حسابی کردم

هوا هم عالی



پ ن 1: صبح یه خانمی را دیدم که تو پیاده رو راه میرفت و با صدای بلند گریه میکرد

نه اونقدر قوی بودم و نه اونقدر شجاع که ازش بپرسم چی شده

اما خیلی براش دعا کردم


پ ن 2: تمام مسیر پیاده رویم پر از درخت توت هست و توتهای زیادی که روی زمین ریختن


پ ن 3: تازگی چند تا گلدون کوچولو دارم پرورش میدم و کلی بهم حس خوب دادن


پ ن 4:کنار هم زندگی کردن نیاز به مهارت داره... این مهارتها را یاد بگیریم


پ ن 5: زندگی خواهر آروم تر شده ... اما نمیدونم چرا من بهش خوش بین نیستم

خواهش میکنم هر موقع یادتون هست بهش دعا کنید

نظرات 11 + ارسال نظر
لیلی شنبه 8 اردیبهشت 1397 ساعت 11:01

روزت بخیر و شادی عزیزم
منم دندونم درده اونم دردی که براحتی چاره براش پیدا نمیشه
میشه بپرسم چرا بعضیاگندم صدات میکنن؟ اجازه میدی منم گندم صدات کنم؟ خیلی قشنگه این اسم

همه ایام زندگیت به شادی و شادکامی
اخ اخ ... امان از دندون درد... حالا خدا را شکر دندون من هنوز درد نداره
والا صحرا جون دوست قدیمیم دوست داشت منو گندم صدا کنه ... منم از این اسم خوشم میاد... خیلی به آدم حس خوبی میده

رافائل شنبه 8 اردیبهشت 1397 ساعت 11:08 http://raphaeletanha.blogsky.com

من همیشه خودت و خواهرت رو دعا میکنم‌. ببین خدا چقدر دوستت داره کارهای معاینه انجام شد.
تیلو من هروقت تصمیم میگیرم کمتر خرج کنم مغازه ها پر میشن از جنس های خوشگل!

ای جانم از بس مهربونی شما
شما هم همیشه تو دعاهای من هستی عزیزدلم... عروس خوشگل
اخ اخ ... جنس های خوشگلی که تازه قیمتشونم به نظرم خیلی خوبه

عاطفه شنبه 8 اردیبهشت 1397 ساعت 11:10

هر بار که از خواهرت میگی من دعاش میکنم از خدا خیرشو میخوام

عزیزدلمی
متشکرم
منم شما را دعا میکنم
الهی روزگارت شاد و سلامت باشه

الی شنبه 8 اردیبهشت 1397 ساعت 12:20 http://elhamsculptor.blogsky.com/

فرایند دندانپزشکی درداور و پرهزینست امیدوارم به خوبی بگذره

خوبی نداره
امیدوارم دیگه دوباره کاری و سه باره کاری نشه
هر بار میریم دندونپزشکی کلی ایراد از دندونپزشک قبلی میگیره و میگه کارش بد بوده و ... کاش درست کار کنه این یکی

تفکر مثبت شنبه 8 اردیبهشت 1397 ساعت 12:23 http://tafakoremosbat.blogsky.com

من هر بار میام وبلاگتون اسم اون بیماریه جلب توجه میکنه

شما بهش زیاد توجه نکن

بهار شیراز شنبه 8 اردیبهشت 1397 ساعت 12:31

خدا فرشته هاش رو سر راهت میزاره...
فرشته که به فرشته رسد خوشش آید

رسیدن شنبه 8 اردیبهشت 1397 ساعت 13:10

دندانپزشکی خیلی بد گرفتار بشی دیگه دراومدن ازش کار سختیه ولی خب واجبه دیگه . هزینه ها هم که نگووووو دیگه .
برای خواهرت درهمین حد هم خیلی خوشحال شدم. از خدا میخوام دم این اذان به آرامش برگردن و کنار هم قرار بگیرن.
مهارت کنار هم زندگی کردن رو خیلی خوب اومدی. باید یه چندتا واحد دانشگاهی طراحی کنن بدن به جوونا. خیلی مهمه این مهارت سازگاری و سازش

گیر دندونپزشکی که میفتی دیگه تمومی نداره
ممنونم
من به دعاهای خیر شما محتاجم
والا همه لازم داریم این مهارتها را

نل شنبه 8 اردیبهشت 1397 ساعت 15:30

روزت پر شور و نشاط عزیزم
دندونپزشکی فوق العاده بده..هم اذیت شدن هم هزینه‌هاش
امیدوارم دندونهات همیشه سالم باشه و دنیایی از غذاهای خوشمزه نوش جون کنی
خدایا شکرت...

روزگار تو هم پر از عشق عزیزدلم
من که انگار از دست دندانپزشکی خلاصی ندارم

خاله ریزه شنبه 8 اردیبهشت 1397 ساعت 16:03 http://yaddashte-yek-zan.blogfa.com/

سلام به تیلوی مهربون.
امیدوارم که همه روزهای زندگیت بهاری و دلنشین باشه.
لباس بارداری برای خواهر محترمون هم مبارک باشه .
به نظرت میشه به این راحتیها دست از خرید کردن برداشت و پول جمع کرد:)) کار سختیه برای خانوما :D

سلام به روی ماهت
ممنون
متشکرم
نمیشه... خیلی سخته

دندان پزشکی؟؟؟ حتی اسمش هم دردناکه
تازه رفتم خداروشکر و مشکلی نبود
دکترم گفت روزی سه بار نخ دندون استفاده کنم
البته به همه میگفت!!
از اون روز هر شب استفاده میکنم و خیلی حس خوبی دارم

خواهرت امیدوارم زندگیش بدون استرس باشه از این به بعد
منم متاسفانه خیلی آدم خوشبینی نیستم
ولی به معجزه اعتقاد دارم

به من که خیلی چیزای بدی گفت و گویا راه دشواری در پیش دارم
این قصه نخ دندون هم معلوم نیست چطوریه
به منم توصیه کرده و منم یکسالی هست که مرتب میزنم... اما یه عده ای هم میگن خیلی هم خوب نیست

امیدوارم زندگیت به بهترین شکل ممکن درست بشه و خوشبخت ترین بشی
معجزه نزدیکه... باید بهش باور داشته باشیم

اذر یکشنبه 9 اردیبهشت 1397 ساعت 10:59

سلام...ایام بکام....

سلام به روی ماهت
ممنونم
به همچنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد