روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

مهمانی های زیاد

سلام

روزتون شیرین تر از هر روز

یا به قول آقای دکتر همیشه تون بخیر

خوب هستین؟


1- اینقدر پوست دستم خشک شده که واقعا از پیدا بودن دستام خجالت میکشم

البته که منم عین شما همه راهکارها را بلدم

و البته تر که الان تنبلی م میومده که در راستای مهربانی با دستام کاری انجام بدم


2 - یک ژل شستشوی صورت خریدم

بعدا متوجه شدم اسکراپ هم هست

عین وقتی که سفیداب به پوست بمالی ، ورق ورق چرک و آرایش از روی صورت آدم میریزد پایین

من که دوستش ندارم


3- پیاده رویهایم را ادامه میدهم و آقای دکتر را هم مجبور کرده ام که پیاده روی کند


4- یک ژاکت خوشگل برای مامان دست گرفته ام

عکس ژآکت مغز بادوم را بزارم ببنید

tm4a_photo_2017-12-03_09-28-26.jpg



5- فردا شب برای ادامه صحبت ها به خانه مطلوب آقا داداشمان میرویم

اصرار داشتند که برای شام برویم... اما ما قبول نکردیم


6- پس فردا شب عمه جانمان به مناسب عید ما را دعوت کرده اند

برای دختر کوچولوی همان عمه یک دست لباس خوشگل خریدم


7- بعدترش که عید است و خواهرها خانه ی ما هستند


8- بعدترترش هم مامانم یکی دیگر از عمه ها را با عهد و عیالشان دعوت کرده برای شام...

دقیقا خاله بازی...


9- این روزها در یک رخوت نگفتنی و یک خلسه ی شیرین روزگار میگذرانم


10- معلم مغز بادوم گفته بود چون ستاره هایش خیلی زیاد شده برایش جایزه بیاورید

من هم خرید یواشکی جایزه را به عهده گرفتم - یک بازی فکری خوشگل برایش خریدم

پدر با ذوق بی حد اعلام کرد که جایزه را خودش به مدرسه مغزبادوم خواهد برد...

نظرات 8 + ارسال نظر
هفت دقیقه یکشنبه 12 آذر 1396 ساعت 10:17 http://7min.blogsky.com

وااااییییی نففففففس چه خوب شده مبارکش باشه .
الان میگن خودتون جایزه بیارید ؟ چه بد ! ما قبلا یه ویترین جایزه داشتیم از اول سال تحصیلی براش جون میکندیم
اون پست "دنبه" خطاب به دوستم بود مسخرش نکردم ، لباس بدی رو انتخاب کرده بود قانع نمیشد سعی کردم قانعش کنم نپوشه

مرسی خوشگلم
بله میگن جایزه بیارین اما یواشکی... یعنی خاله مدرسه خودش خریده
نگفتم مسخره ش کردی
متوجه شدم که چیز مسخره ای نداشت
اما اینا که اینطوری فکر میکنن از نظر من گناه دارن....

شرایط منم دقیقا همینطوریه. امان از این مهمونی های زورکی


رفتنش زورکی هست
ولی وقتی میریم هم من دیگه نمیخوام برگردم
اینقدر که بهم خوش میگذره

الی یکشنبه 12 آذر 1396 ساعت 11:46 http://elhamsculptor.com

چه ناز و خوشکل شده لباس مغز بادوم
مبارکش باشه
دستت درد نکنه خاله مهربون خدا برا هم نگهتون داره

عزیزمی
چشمای زیبای شماست که خوشگل میبینه

صحرا یکشنبه 12 آذر 1396 ساعت 18:02

به به چه ترکیب رنگ شاد و زنده ای. دستت درد نکنه خاله جون
باز برعکس تو من دوست دارم اسکراپر داشته باشم شوینده ی صورتم چون صورتم چربه و زود دونه های سرسیاه میزنه اگه اسکراپ نکنم
یه مرطوب کننده این حرفا رو نداره گندم خانوم. یادم میاد بچگیام دستام خشک میشد تو مدرسه، قایمشون میکردم
جایزه یواشکی مامانم کلاس چهارم بودم برام کیف خریده بود اورده بود مدرسه واسه داداشم لگو

فدای شما
چشمای شماست که خوشگل میبینه
خب منم فعلا باهاش میسازم... مجبورم فعلا
اخ اخ که چقدر تنبلم به خدا
عزیزمی با این خاطرات قشنگت

شاذه دوشنبه 13 آذر 1396 ساعت 22:30 http://moon30.mihanblog.com

به به آفرین به همت خاله :)
کاش منم پیاده روی کنم. اول باید یه د3 بزنم. خیلی پا و کمرم درد می کنن. فعلاً راه رفتن برام مشکله.

آفرین به شما با این قلم زیبا و بینظیرت
انشاله که زودی خوب بشی و بلا ازت دور باشه

خاله ریزه سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 09:44

سلام تیلو تیلو
خوشبحالتون که مهمونی دارین :)
آفرین به مغز بادوم که این همه ستاره گرفته
دستای هنرمندی داری تیلو جان ژاکت خیلی خوشگله

سلام به روی ماهت
لطف داری به من

اناهیتا سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 09:55 http://khaterateman1369.blogsky.com/

اخی خیلی خوشگله . تیلو جان چه خوب که علاقه داری انقدر روزای تعطیل مهمون داشته باشید و مهمونی برید من حتما باید تو تعطیلات 1 روز خونه به کارام برسم و کتاب بخونم و فیلم ببینم خیلی حوصله مهمونیای شلوغ رو ندارم.

وای فداتون
مرسی
من مهمونی های شلوغ را خیلی دوست دارم
در کنارش تنهایی و خلوت را هم نیاز دارم

رسیدن سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 12:36

چه پر انرژی ای ول به تو . چقدر خوب لذت میبری از زندگی . تو تحسین برانگیزی همیشه به شادی

شما به من لطف دارین
من از شماها انرژی میگیرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد