روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روز بعد از تعطیل

سلام

روزتون بخیر

تعطیلات آروم و بی سر و صدا

عوضش یه بافتنی تازه برای مغز بادوم شروع کردم ...

تا از مشهد برگرده تمامش میکنم...

خیلی بهم حس خوب میده بافتنی

انگار میشه با بافتن کامواها یه عالمه هم رویا بافت و من این حس را دوست دارم



نمیدونم من زود رنج شدم یا دوستام تازگی منو زیاد میرنجونن

بهر حال تازگی از دست دوستام شاکی هستم


آقای مزاحم بهم زنگ زد

- سلام و احوال پرسی خیلی ساده و رسمی

بعدش گفت : میشه باهاتون کمی صحبت کنم

گفتم: نه ... عذر میخوام و خدانگهدار...

به همین سادگی

در عرض سی ثانبه



مستر هورس هم دیروز بهم زنگ زد

گفت که فقط خواسته از حالم بپرسه

منم خیلی رسمی باهاش حال و احوال کردم و تمام

دقیقا شد 47 ثانیه

گاهی تمام روز را میگذرونیم و یک ثانیه ش را هم حس نمیکنیم

گاهی تحمل آدمها در حد چند ثانیه هم سنگین و غیرقابل تحمل میشه


چقدر خوبه حس قشنگ دوست داشتن و دوست داشته شدن

با آقای دکتر دیشب دقیقا سه ساعت و چهل و پنج دقیقه حرف زدیم و هنوز پر از حرف بودیم....



پ ن 1: خواهر اینجا بود ... خوب بود

پ ن 2: مغز بادوم بهم زنگ زد و گفت اصلا دلش تنگ نشده



نظرات 7 + ارسال نظر
mahee سه‌شنبه 7 آذر 1396 ساعت 13:34

به نظرم ادمها تا وقتی حرفی برای گفتن دارن ینی خوبن ولی وقتی سکوت میکنن و نمیگن و دنبال حرف میگردن ینی یه جای رابطه دچار نقص شده.
ای جااانم مغزبادوم :)))))...عین جوجه منه که..خدا حفظش کنه

رابطه ها با همین حرفها و درددلها زنده و پایدار میشه
ای جونم به اون جوجه ی شما

هفت دقیقه سه‌شنبه 7 آذر 1396 ساعت 13:36 http://7min.blogsky.com

عزییییزمممممم مغز بادوم بدجنس نفس صادقانه میحرفه
اگه مزاحمه چرا بلاکش نمیکنی
ایشالا که همیشه خواهرتون خوب باشن .
مغز بادوم

عزیزمی شما... اره یه ذره هم ملاحظه نکرد
اسمش آقای مزاحم هست
خیلی قبل تر کلی باهاش ماجرا داشتیم
متشکرم

ریحانه سه‌شنبه 7 آذر 1396 ساعت 14:43

پ ن ۲ : :)))))))) خیلی نامرده :))))))

اناهیتا سه‌شنبه 7 آذر 1396 ساعت 14:47 http://khaterateman1369.blogsky.com/

اخی دنیای بچه ها چقدر زلاله

واقعا حرف ندارن

ز مثل زندگی سه‌شنبه 7 آذر 1396 ساعت 16:20

مغز بادوم قژعا دلش تنگ شده از شیطونی میگه نشده :)))
چقدر خوب اونا رو دک کردی که دیگه مزاحم نشن
اخ جووون بافتنی


اخ جون عشق تیلو و آقای دکتر

ای جان به شما
ای جان به مهربونیاتون

Nahid سه‌شنبه 7 آذر 1396 ساعت 21:40 http://rooznegareman.blogsky.com

واقعاً بعضیا رو یه لحظه هم نمیشه تحمل کرد چه برسه که بخوای باهاشون صحبتم بکنی.
خوشحالم که خواهر خوبه.
مواظب مچ های نازنینت باش حین اینکه تند و تند رویا می بافی

گاهی خودمون هم نمیفهمیم جوانی و توانایی کم کم ، کم میشه... تازگی وقتی زیاد بافتنی میکنم دستام درد میگیره

صحرا چهارشنبه 8 آذر 1396 ساعت 00:17

یادم به خودم افتاد زمانی که عاشق بودم دیگه حرفها و نگاههای و کارای باقی علاقه مندان به چشمم نمیومد حتی یه ذره به قول تو مزاحمی بیش نبودند

و گاه چقدر نامهربانانه ، مهربانی دیگران را نادیده میگیریم
دیگرانی که شاید واقعا مهربان باشند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد