روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

هفته ی عاشقانه ی من آغاز شد....

سلام

روزتون بخیر

هوای اینجا کاملا ابری... منتظر باران...

روزهای تعطیل را گذروندیم... خوب و بد توامان...


بازم فیلم دیدم


ژاکت مغزبادوم را تمام کردم

یه عالمه هم با هم نقاشی کشیدیم و تست و معما حل کردیم

همش خونه ی ما بود


یه عالمه لباسهام را منظم کردم

کلی لباس را برای شستشو به ماشین لباس شویی سپردم

طبق وسواس همیشگیم کلی هم لباس با دست شستم


با آقای دکتر یه دعوای جانانه کردیم و بعدش یک آشتی کنان جانانه تر....

هردومون این را فهمیدیم و یاد گرفتیم که وقتی دلتنگ میشیم ، راه بیانش را بلد نیستیم و الکی هر روز دعوا میکنیم


براتون روز بینظیری آرزو میکنم

نظرات 4 + ارسال نظر
هفت دقیقه شنبه 20 آبان 1396 ساعت 11:32 http://7min.blogsky.com

اصلا وقتی میگی با اقای دکتر دعوامون شد خندم میگیره کم اذیت کن من فکر کردم به دیدار یار رفتی وب رو آپ تکردی

جدی هم دعواهای ما خنده داره... اما من حرررررص میخورما
نه بابا... دیدار کجا بود...
تعطیلات وب منم تعطیله... به تعطیلات رسمی ربط داره...

سلام شنبه 20 آبان 1396 ساعت 15:03

تیلو جونم هر وقت تونستی یه ندا بده...یه کم حرف بزنیم با هم

هر وقت میتونی و وقت داری بهم بگو تا باهات تنظیم بشم

صحرا شنبه 20 آبان 1396 ساعت 16:44 http://sahra95.blogsky.com

منم یه سری لباسامو با دست میشورم خیلی خسته کننده است

نمیدونم این دیگه چه وسواس مسخره ای هست...

هفت دقیقه شنبه 20 آبان 1396 ساعت 16:54 http://7min.blogsky.com

اصلا نمیدونی تیلو چقدر رفتارشون منزجر کننده بود

عزیزمی.... حرص نخور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد