روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

زرد ، کرمی ، نارنجی

سلام

روزتون پر از حس های خوب


صبح بیدار میشم

یه نگاهی توی کمدم میندازم... انگار یه حس درونی منو به همنوایی با پاییز دعوت میکنه

یک مانتوی حاشیه دار بر میداره... رنگهای حاشیه پایین مانتو و آستیم زنگ و کرم و نارنجی هستند

یک شلوار کرم و یک شال لیمویی بر میدارم

یه نگاه به آینه میندازم

بی رمق به خودم لبخند میزنم

دوش میگیرم

سرحال ترم

باید یه کمی رنگی رنگی پوشید... کفش و کیف صورتی را برمیدارم و صبحونه را با مربای به تازه ی مامان شروع میکنم

باید روی برگها قدم زد

حالا که شهرداری تصمیم گرفته بزاره اصفهانی ها توی چهارباغ روی برگها قدم بزنن... نباید این فرصت را از دست بدم

باید روی برگهای زرد و نارنجی و قهوه ای راه برم و صدای خش خش را یکبار دیگه تجربه کنم

همونجا دلم برای آقای دکتر تنگ میشه و بهش زنگ میزنم

دلم برای صدای خش دار خوابالودش ضعف میره... قربون صدقه ش میرم و میام که یک روز تازه را با حس های تازه تر شروع کنم



پ ن 1: مشکلات گوشم همچنان پا برجاست

پ ن 2: مشکلات خواهرم همچنان پا برجاست

پ ن 3 : مشکلات جدیدتر هم اضافه شدن

پ ن 4 : خدای بزرگی دارم که از همه ی مشکلات بزرگتره... این روزها ذکر آرامبخشم «یا فتاح» هست... به امید گشایش

نظرات 13 + ارسال نظر
اناهیتا یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 09:44 http://khaterateman1369.blogsky.com/

من چند روزه که بی حس هرچی دم دستمه میپوشم اصلا هم خوشم نمیاد از این کارم
خدا بزرگه تیلوی عزیزم

منم چند روز همینطوری بودم
امروز دیگه بر این رخوت غلبه کردم
چیه سر هم بندی لباس میپوشیم

هفت دقیقه یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 09:58 http://7min.blogsky.com

تیلو اگه میشد مجازی با ادیومتر گوشتو معاینه کنم یه لحظم وقتو تلف نمیکردم.
بیا شرح حال گوشتو بده ببینم چقدر حاده که نمیذاره تیلوی ما به کاراش برسه.
اخ اخ ینی اون صدای خواب الود اول صبح قربون صدقه رفتن هم داره
باز خوش به حالت میتونی قربون صدقه بری من اصلا نمیتونم

الان میام اونور برات شرح حال مینویسم
کلی هم ازت متشکرم
آخ آخ اره... من که قربون صدقه میرم فراوووووووووون
یعنی یک کلمه حرف میزنم شش تا قربون صدقه میرم
گاهی خودم حالم بهم میخوره دیگه

هفت دقیقه یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 10:51 http://7min.blogsky.com

با این شرح حال دادنت تیلو
دچار کاهش شنوایی شدی ؟
احساس سنگینی و پری توی گوشت میکنی ؟
این توده ای که گفتی روی بناگوشت ایجاد شده اصلا ادرسش سر راست نبود ادرس سر راست تر بده .
صدای پوپ یا تیک هم میشنوی ؟
به پاییز الرژی نداری ؟ ضربه بهش وارد نشده ؟
عدم تعادل و یا سرگیجه هم داری ؟

الی یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 11:03 http://elhamsculptor.com

منم عاشق رنگهام
و قدم زدن روی برگها

هردوش عالیه

هفت دقیقه یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 11:32 http://7min.blogsky.com

تیلوجان برو دکتر ، این وضع ادیومتریک میخواد شاید مشکل از شیپور استاش باشه و یا اوتیت سروزی باشه .
این وضع که گفتی پیش روندس و باید حتما حتما بری دکنر پشت گوش ننداز .
بیست دقیقه بیشتر طول نمیکشه یه نیتروگلیسرین گرمی چیزی میریزه توی گوشت و گاهی اوقات هم کورت میکنه اوکی میشه .
شاید احتیاج به شستشو داری و یا شاید کورتیکواستروئید و حتی شاید vt طبق تشخیص برات تجویز کنه .

فعلا به تجویز دوست جان دست به دامان عنبر النساء شدم

هفت دقیقه یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 12:04 http://7min.blogsky.com

اگر با ادامس جویدن و مانور والسالوا بهتر شه همون اوتیت میانی سروزیه
تیلو بیا برو دکتر تا شرایطت حاد نشده .

این مانوره که گفتی را باید از داروخانه بخرم؟


کاش اون کامنت را خصوصی نزاشته بودی تا یه عالمه همه با هم بخندیم

سلام یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 14:39

تیلو چه قدر دلتنگتم
امیدوارم مشکلاتت حل بشه

دلتنگی که گریه نداره عزیزدلم
بیا اینجا با هم حرف بزنیم

هفت دقیقه یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 16:36 http://7min.blogsky.com

تیلو هدف تخلیه ی سینوس ها نیس ، هدف اینه که ببینی با مانور والسالوا یا همون فین شدید و عمیق خودمون گوشت بهتر میشه یا نه .
پس انجامش بده ببین احساس کیپ شدگی گوشت بهتر میشه ؟!

نه بهتر نمیشه
همونطوریه

هفت دقیقه یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 16:40 http://7min.blogsky.com

تو رو باید ترسوند تا بری دکتر . بیا برو تیلو یهو دیدی مشکل شیپور استاش و گوش داخلیه اونوقت میخوای چیکار کنی ؟! دیگه برای همیشه صدای اقای دکتر رو از ته چاه میشنوی اونم تازه اگه برای عمل دیر نشده باشه .


همه اینها را آقای دکتر خودمون هم برام گفتن
تازه ایشون شدید تر هم گفتن... اما کو گوش شنوا

هفت دقیقه یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 17:10 http://7min.blogsky.com

وای تیلو دلم میخواد بیام بزنمت با کتک ببرمت دکتر
بیا برو دیگه . نیم ساعتم وقت نمیخواد برو همونجا تشخیص بده و یه شستشوی ساده روی هم نیم ساعت
متخصص گوش و حلق و بینی هم نمیخواد که ، یه پزشک که حوزه ی مطالعش روی گوش باشه کافیه .

گوشم را همینطوری شستشو بده؟ بدون اون دنگ و فنگ سه روز قطره بریز و از این حرفا؟؟؟؟؟
اگه اینقدر ساده س شاید بتونم بهش فکر کنم

هفت دقیقه یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 17:12

فعلا با هم دعوامون شده ترجیه میدم کوفتش بشم تا نوش جونش
تو هم دوست جان ترین دوست جان مجازی ای هستی که میشه لمست کرد

صحرا یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 17:33

یه دکتر رفتن مگه چقدر وقت میبره؟ واسه بیرون بردن مغز بادوم اگه وقت هست واسه دکتر رفتن خودتم حتما وقت هست

وقت دارم این روزها
اما دکتر رفتن...
چه همه را نگران کردم الکی...

رسیدن یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 22:21

سه تا پست جدید رو خوندم .
خوبی عزیزم.
زندگی ت پر از رنگهای خوشکل.
تولد آجی مبارک باشه.
خیلی راه رفتن رو برگای پاییزی لذت بخش ما که هنوز تو تابستان گرم جا موندیم و خبری از پاییز نیس . ولی شیراز حس راه رفتن رو برگ رد تجربه کردم خیلی لذت بخش بود.
پایدار و تندرست باشی عشقولانه هات پر رنگ تر ....

چقدر تو خوب و پر انرژی هستی
زندگی را باید از تو یاد بگیریم
آفرین که هرطور شده لذت میبری از لحظه های زندگی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد