روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

بی قرارتر از همیشه...

هر دو بی قراریم

انگار سالهاست همدیگه را ندیدیم

امروز از صبح سه برابر روزهای عادی به هم دیگه زنگ زدیم

حساس تر شدیم

زودرنج تر شدیم

دلتنگ تر شدیم

دنبال بهانه برای حرف زدن هستیم

هردو داریم تندتر و جدی تر کار میکنیم که زودتر به روز موعود برسیم

هر دو داریم پیگیرتر کارها را مرتب میکنیم که هیچ کاری برای روز موعود باقی نماند

هر دو داریم بی قراری میکنیم

وسط این همه بی قراری ، بهانه گیر و غرغرو هم میشیم

وسط این بی قراری ، زودرنج و نازک بین هم میشیم

اما وسط تمام بیقراریها چیزی هست شبیه هیچ چیز و هیچ وقت ... همان چیزی که سالهاست بوده و هست...





پ ن 1 :  بعضی از آدمها زود به زود شکل عوض میکنند... طوری که باورش خیلی خیلی سخت است

پ ن 2 : بعضی از آدمها باید زمان بگذرد تا چهره واقعی خودشان را نشان دهند

پ ن 3 : امروز به للی گفتم هیچ دوستی برایم مانند او نیست...

پ ن 4 : دانیا امروز پیش من بود، او ناخودآگاه مرا افسرده میکند، این را امروز بعد از نوشیدن دمنوش عصرانه و شکلات در دفترم فهمیدم...


نظرات 3 + ارسال نظر
سعید شنبه 21 مرداد 1396 ساعت 20:56 http://www.zowragh.blogfa.com

باز میلرزد دلم دستم
باز انگار در هوای دیگری هستم

7min شنبه 21 مرداد 1396 ساعت 22:11 http://7min.blogsky.com

سُک سُک پیدات کردم ! آدرس وبتو برای من نمیذاشتی از وب تراویس پیدات کردم
نمیدونم دوس نداشتی پیدات کنم یا یادت میرفت ولی خب در هر حال سُک سُک
در مورد دوستایی که حال ادم رو بد میکنن موافقم . باهاشون برخورد داشتم اونم زیاد

هورا
یکی اینطوری آدم را پیدا کنه خیلی کیف میده ها
نه واقعا یادم میرفته

گلشن یکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت 16:08

من حسودیم شد به للی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد