روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزنوشته های گرم

سلام

صبحتون شیرین و  آرام

خوبین دوستای خوبم؟

منم خوبم شکر خدا

روزهای گرم را به آرامی و خنکی میگذرانم

زیر کولر همیشه روشن دفتر میشینم و آروم آروم طراحی میکنم

یه لیست بلند و بالا از کارهایی که باید تا آخر تیرماه انجام بدم تهیه کردم (کارهای دفترم) و هنوز حتی یکیش هم تیک نخورده

اما این طراحی ها برای من حکم نقاشی کشیدن را داره و خیلی خیلی دوستشون دارم


مامان بزرگ بهترن ، اما هنوز مرخص نشدن ... امروز دقیقا 15 روز از بستری شدنشون میگذره

دیروز للی پیشم بود - حرف زدیم- خندیدیم - درد دل کردیم

سوپرایزی که ازش حرف زدیم منتفی شد...فعلا خبری نیست

از قرار عاشقانه هم فعلا خبری نیست





پ ن 1 :  هر فصل زیبایی های خودش را داره.. مبادا زیبایی های تابستان را ندیده بگیریم

پ ن 2 : از تعریف و تمجید الکی بدم میاد

پ ن 3 : امروز باید یک کتاب تازه شروع کنم



نظرات 9 + ارسال نظر
اناهیتا یکشنبه 11 تیر 1396 ساعت 10:00 http://khaterateman1369.blogsky.com/

للی بهتره ؟ اخی ایشالا مامان بزرگ بهتر میشن . میشه کتابایی که میخونی رو معرفی کنی تیلو جان

للی خیلی خیلی بهتره ... اما عاقل نشده... دیگه به عاقل شدنش امید ندارم
ان شالله به دعای شما دوستای خوبم
من که هرکدوم از کتابهایی که میخونم یه توضیحی مینویسم
ولی چشم از این به بعد پست اختصاصی براشون میزارم

امیر یکشنبه 11 تیر 1396 ساعت 12:00

انشالله که مادر بزرگ بهتر و کاملا خوب بشن و در مورد گرما هم باید یه جوری باهاش کنار امد و با جنگ نرم به مقابله با اون پرداخت
در مورد تابستان این شعر کلاس سوم یا چهارم تو ذهن همه ما مانده است که نوشته بود
....
به تابستان که گرما رونماید درختم چتر خود را می گشاید
خنک می سازد آنجا را زسایه دل هر رهگذر را می رباید
عباس یمنی شریف
انشالله که سوپرایز هم به زودی حاصل بشه و از همه مهمتر قرارهای عاشقانه استمرار پیدا کنه و مضارع استمرای باشه تا اینکه ماضی نقلی
للی هم انشالله که راه درست را پیدا کنه و ....

متشکرم
این شعر انگار یه شکل دیگه ای بود
انشاله
انشاله
ماضی نقلی و اینا یادم نیست... فقط دلم قرار عاشقانه میخواد

صحرا یکشنبه 11 تیر 1396 ساعت 13:50

سورپریزی که بدونی میشه یا نمیشه که سورپریز نیس


من سوپرایز هامم غیرعادیه

شاذه یکشنبه 11 تیر 1396 ساعت 14:21 http://moon30.mihanblog.com

الهی خدا به همه ی مریضا شفا بده. خاله جان منم چهل و چند روز پیش جراحی کردن و فقط چند روزی خونه بودن متاسفانه....

الهی آمین
ای داد بیداد
چی شدن بعدش؟

طلوع ماه یکشنبه 11 تیر 1396 ساعت 23:12 http://mmnnpp.blog.ir

هنوز تا آخر تیر وقت زیاده.خورد خورد انجامشون میدی.تیک میخورن
سوپرایز به آقای دکتر مربوط میشد؟

نه بابا کجا خیلی وقته هست؟؟؟ انشالله که اینطوری باشه که شما میگی
بله به ایشون مربوط هست و انگار باز یه کورسوی امیدی پیدا شده

سعید دوشنبه 12 تیر 1396 ساعت 09:00 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو جان
خوبی؟
من هر سال از نیمه های تابستون منتظر پاییز بودم اما امسال تابستون نیومده دلم واسه پاییز تنگ شده
عاشقانه هات برقرار

سلام بر پسرعموجان خودم
ممنونم
واقعیتش اینه که باید هر روز را به بهترین شکل زندگی کرد
من یاد گرفتم هر روز میتونه زیبایی های خاص خودش را داشته باشه
چه منتظر باشیم چه نباشیم عمر میگذره

سارا دوشنبه 12 تیر 1396 ساعت 10:58 http://brightred.blogfa.com/

چه فروشنده سمجی !
یه چیز دیگه بردار شلواری جورابی شالی
گیر کردیا!

اره گیر داده ول کن هم نیست
اجه مثلا جورابی که من عینا خریدم دوهزارتومن را میداد پنج هزارتومن
شلوار هم نداشت کلا...

امیر دوشنبه 12 تیر 1396 ساعت 11:32

مضارع استمراری منظورم اینه که در آینده هم قرار و مدارهی عاشقانه ادامه پیدا کند و ماضی نقلی که گذشته است و نه اینکه در آینده ملاقات نباشه و بخای خاطرات گذشته را مرور کنی .


سختش نکنید دیگه
چیزای آسون بگین

شاذه دوشنبه 12 تیر 1396 ساعت 15:01 http://moon30.mihanblog.com

سلام عزیزم
دیروز مرخص شدن شکر خدا
مشکلشون سرطان معده بود. پنج ششم معده رو برداشتن. بعدشم چرک و دوباره جراحی و دوباره جراحی...
حالا امدن خونه. به امید خدا... ان شاءالله خدا رحم کنه و بعد از این بهتر بشن

سلام عزیزم
ان شالله خداوند همه مریضا را شفا بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد