روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

شنبه ای از جنس آب

سلام

شنبه تون خنک و گوارا

چقدر هوا گرم و سنگین شده

اما من به همین هوای گرم و سنگین هم سلام و صبح بخیر میگم



دیروز از صبح ساعت 7 با مغزبادوم رفتیم پارک

دویدیم

خندیدیم

راه رفتیم

قدم زدیم

حرف زدیم

بعدش هم اومدیم خونه

حمام کردیم

نقاشی کردیم

بستنی خوردیم

خلاصه گرما که نباید مانع لذت بردن ما از زندگی بشه

(حالا هرچند غصه ها پا برجا ایستادن و به ما لبخند میزنند و هرچی هم ما سعی کنیم اصلا برطرف نمیشن...)



راستی کتاب بلندیهای بادگیر که داشتم میخوندمش تمام شد

اولش یادتونه گفتم اینهمه که ازش تعریف شنیدم به نظرم قشنگ نیومده

و خیلی کند و سخت خوندنش را آغاز کرده بودم

باید بگم عالی بود...از یک سوم ش  که گذشت واقعا دوستش داشتم

با علاقه تمام خوندم و تمامش کردم

بعدشم دارم سریال وار برای آقای دکتر تعریفش میکنم

میگن: شنیدن داستان از دهن شما بیشتر مزه میده



پ ن 1 :  هندونه را میشه به موسیقی این روزها تشبیه کرد

پ ن 2 : شاید همین یکی دو روزه یک سوپرایزه غیرمنتظره در انتظارم باشه...

پ ن 3 : گوشی و تبلتم خیلی داغونه، باید یه فکری بکنم


نظرات 6 + ارسال نظر
رسیدن شنبه 10 تیر 1396 ساعت 12:05

حال خوشت موند گار تیلو جان مهربون و خوش اخلاق.

ممنونم مهربون بانو
برای شما هم حال خوب آرزومندم ... برای همه ی دوستام

سعید شنبه 10 تیر 1396 ساعت 12:15 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموی گل
خوبی؟ بهتری؟ خب خدا رو شکر
بلندی های بادگیر نوشته ی امیلی برونته
یه بار سعی کردم بخونمش اما هر کاری کردم نتونستم با جریان داستانش ارتباط برقرار کنم
کلا من با داستان های خارجی دیر و سخت ارتباط برقرار می کنم
پس قشنگه

سلام پسرعموجان
خوبم
قشنگ بود... منم اولش را خیلی سخت پیش رفتم ... اما از یه جایی به بعد عالی میشه

امیر شنبه 10 تیر 1396 ساعت 13:15

با سلام
خب هم گرم میشه ، سرد میشه ، ولرم میشه ؛ سنگین و سبک میشه ، صاف میشه ، ابری میشه، بارونی میشه و .... همه اینها را باید با اشتیاق پذیرا شد اگه ابری باشه و گفتی دلم میگیره، صاف باشه و گفتی افتابش پوستمو می سوزونه ، سرد باشه و گفتی سرما می خورم و .... هیچ لذتی نمی بری پس با اشتیاق و با نگاهی متفاوت باید به آن نگاه کرد.
در مورد خواندن کتاب برای دکتر باید بگم حتی اگه کتاب و داساتنش هم زیبا نباشه صدای عاشق و کلام اون بهترین موسیقی و هارمونی گوش نواز است .
چقدر قشنگه با صدای عشق و مشتاقانه برا عشق ات بخونی ...
و اون سراپا همه گوش باشه و گذشت زمان را حس نکنی و فارغ از دنیا و مافی هایش باشی ....
گفتین هندونه را میشه به موسیقی این روزا تشبیه کرد...
هندونه هم اب زیاد داره و منظورتونه اینه که موسیقی ما هم بند تنبونی شده ؟ و یا اینکه چون تو این گرما هندونه ها شیرین و خوشمزه هستند و لذت میبره ادم از خوردنشون و موسیقی هم شیرین و گوش نواز و لذت بخش هست؟ و یا اینکه سر هر کوچه وانت هندونه فروش هست و تو هر کوچه میوه فروشی های زیادی هست و همه هم هندونه دارند و بطور کلی هندونه زیاد هست موسیقی هم شده عین هندونه و هر راننده وانتی شده نوازنده و خواننده و هر کلامی را به عنوان موسیقی به خورد مردم میدهند و یا ....

سلام
دیگه حال نداشتم بقیه قصه را براشون تعریف کنم

Meredith شنبه 10 تیر 1396 ساعت 15:25

خوش ب حالت.منم دلم کتاب میخاد اما فرصتش نیست

میفهمم
تازه همیشه وقتی فرصت نیست آدم بیشتر دلش کتاب میخواد

شاذه یکشنبه 11 تیر 1396 ساعت 14:18 http://moon30.mihanblog.com

کتاب بلندیهای بادگیر رو سالها پیش خوندم. شاید بیست و پنج سال پیش! اینقدر برای اون سن و سالم خسته کننده بود که دیگه نخوندم. کتابهایی که دوست داشتم بارها دوره شدن. مثل دزیره و برباد رفته... کتابهای گردونه تاریخ وووو.... یادش بخیر...

منم تعریف این کتاب را خیلی شنیده بودم ولی نمیدونم چرا خوندنش را تا حالا به تاخیر انداخته بودم
منم دزیره و ناقوسها برای که به صدا در می آیند و سینوهه و ... یه عالمه کتابهای خوب را دوبار و سه بار خوندم

سارا یکشنبه 11 تیر 1396 ساعت 16:40 http://brightred.blogfa.com/

سلام
وب زیبایی داری
من عاشق تابستونم زیر باد کولر بشینم بستنی یخی بخورم و کتاب بخونم
نمیدونم چرا تازگیا حس کتاب ندارم

سلام
ممنونم از نگاه زیبا بین شما
به به

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد