روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

تصنیف

زنگ زده بهم داریم خیلی رمانیتک حال و احوال میکنیم

میگه یه آهنگ اتفاقی با هم گوش بدیم

میخندم و میگم ، حتما، چند وقتی هست با هم دیگه  هیچ آهنگی را زمزمه نکردیم....


آهنگش را پلی میکنه

سالار عقیلی شروع میکنه به خوندن این تصنیف:

شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان

که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت

گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان

تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود

بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان

کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز

تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان

بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری

شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان

پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد

گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان

دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل

مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان

با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم

که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان

گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم

از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان



و ما هر دو در سکوت داریم اشک میریزیم...

بهش نگاه میکنم...

به این مردی که علیرغم قیافه ی جدیش یه قلب فوق العاده نرم و مهربان داره


نظرات 7 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت 20:05 http://www.zowragh.blogfa.com

خیلی خوشحالم که از صدای من لذت بردی
عرض به خدمت دختر عموجان گلم که من به اندازه موهای سرم ویندوز عوض کردم اما یه بار یادم رفت فایل های متنی رو کپی کنم وقتی یادم اومد که درایو سی رو فرمت کردم
یعنی انگار یه پارچ آب سرد ریختن رو سر من
یه بارم یه ویندوز نصب کردم که ترکیب xp و پارسا99 بود
اما بازم قبول دارم ویندوز عوض کردن خیلی دردسر داره

سلام بر پسر عموجان
من که خودم ویندوز عوض نمیکنم
اصلا حوصله دنگ و فنگ و نگهداری برنامه و این حرفا را ندارم
میان عوض میکنن... اما دردسرهای بعدیش را دوست ندارم

سعید دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت 20:06 http://www.zowragh.blogfa.com

راستی میگم میخوای صدای خودمو برات بفرستم با آقای دکتر گوش کنین خستگیتون در بره

خیلی خیلی از شنیدن صدات خوشحال میشم
اما منو عفو کنید که بخوام با آقای دکتر گوش بدم
مطمنئا صدای شما را بشنون در اینجا را تخته میکنن

اسما دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت 23:12

تیلو جون داستان اشناییت با دکترو بدامون بنویس من خیلی دوس دارم بدونم

قبلا یه بار نوشتم
اما بازم مینویسم
چشم

امیر سه‌شنبه 12 اردیبهشت 1396 ساعت 07:53 http://balot1395.blogfa.com

کمتر از ذره ای نی ای پست مشو ، مهر بورز
تا به خلوت گاه خورشید رسی چرخ زنان ...
در عالم خلقت همه عاشقند اعم از نبات و جماد و انسان ، مگر آنکه طبیعتش دستخوش مادیات گشته باشد.
نمیدانم شده هنگام طللوع آفتاب در اتاقی تاریک که دریچه ای به سوی آفتاب داشته باشد قرار گرفته اید یا نه ؟ نور از روزنه بصورت ذرات معلق که در حال جنبش هستد در حال حرکتند . این ذرات عاشقند و در جلوه نور الهی به سوی معشوق در حرکتند .
آنگاه که شاه شمشاد قدان آن خسرو شیرین دهن نگاه و الطاف خاص خود را به مس وجود کسی کند به کیمیا تبدیل می شود و ذرات وجودش از تشعشع عشق دگرگون می شود و منیتش ذوب شده و ما می گردد دیگر من وجود ندارد و هر چه هست عشق است و خداست . و چقدر حافظ در این غزل عشق را ودا را به لطافت بیان کرده است ... براستی از این زلال تر میشود عشق را بیان کرد و وصال به خدا را ترسیم نمود ...
آنگاه که این زلال عشق را حنجره ای طلایی به ترنم بکشد دل هر شنونده را چون موم نرم و ذوب می گرد و مکنونات قلب از راه چشم بدر آیند و قلب های غبار گرفته را صیقلی نو دهد استاد علامه طباطبایی این موضوع را در غزلی زیبا این موضوع را بیان کرده است :
مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد

تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

من خسی بی سرو پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هم به دل دریا برد

جام صهبا زکجا بود مگر دست که بود
که به یک جلوه دل و دین زهمه یکجا برد

خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که درین بزم بگردید و دل شیدا برد

خودت آموختی ام مهر و خودت سوختی ام
با برافروخته رویی که قرار از ما برد

همه یاران به سر راه تو بودیم ولی
غم روی تو مرا دید و ز من یغما برد

همه دلباخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سر انداخت مرا تنها برد

شما میتونی خودت برای خود یک دیوان و یک رساله کامل بنویسی ها... کم کاری میکنی

Nahid سه‌شنبه 12 اردیبهشت 1396 ساعت 08:23 http://rooznegareman.blogsky.com

اما این مرد مهربون خوبم بلده شما رو بنده خودش کنه هااااا

آخ آخ گاهی از دور که نگاه میکنم میبینم بدجور اسیرشم

هدی سه‌شنبه 12 اردیبهشت 1396 ساعت 09:30

سلام تیلوی مهربونم
از خدا وند براتون وصال میخوام

سلام عزیزدلم
از خداوند برامون عاقبت بخیر و سلامت و خوشی بخواین
منم همینا را از خداوند براتون میخوام
هرچی خداوند صلاح بدونه

اسما سه‌شنبه 12 اردیبهشت 1396 ساعت 23:21

وای واقعا تو کدوم پست نوشتی اگر هست هنوز بگو برم از اونجا بخونم که دوباره زحمتت نشه اگرم نیس لطفا دوباره بنویس
فدااااااات

خودمم نمیدونم کدوم پست بوده
اما زحمتی نیست
حتما یه روز که یه کم خلوت ترم مینویسم ... زیرش هم مینویسم تقدیم به اسما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد