روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

آرام تر بخند...

سلام

روزتون بخیر

صبح که بیدار شدم دیدم هوا ابری هست

از توی رختخواب زنگ زدم مامان مغز بادوم .. گفتم هوا ابریه... گفت : سرد نیست.. هوای بهاره

منم گفتم : پس طبق قرار نه و ربع اونجام

پریدم دوش گرفتم و با حوله زنگ زدم اونیکی خواهر: خواب نمونی...

: نخیر دارم از خونه میام بیرون

خلاصه که هر سه تایی با مغزبادوم راهی خرید شدیم... تا کارتهای بانکیمون اجازه داد خرید کردیم

خوش گذروندیم

خندیدیم

مغزبادوم که خسته شد نوبتی بغلش کردیم

پیاده زیر نم نم بارون راه رفتیم

برای مغز بادوم عینک خنده دار خریدیم

دلش انگشتر میخواست براش خریدیم

خلاصه که اینقدر خوش گذروندیم تا وقت ناهار... برگشتیم دفتر من و سفارش ناهار دادیم

ناهار خوردیم

دمنوش و بیسکویت خوردیم

چهارتایی نقاشی کشیدیم

و خلاصه که... امروز روز خوبی بود...

نظرات 10 + ارسال نظر
مامان نجمه سادات دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت 20:56

تقاضای ویدئو چک داریم


عکس پلیز

سلام دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت 23:09

چه عالی
ایشالا همیشه خوش و خرم باشی تیلوی قشنگم

ممنون عزیزدلم
انشاله شما هم همیشه شاد و خوشحال باشین

ماهی سیاه کوچولو سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 00:19

خدارو هزاااااااااارمرتبه شکر که روز خوبی داشتین

متشکرم ماهی سیاه کوچولوی من... ممنون
برات روزهای خوب زیادی آرزو دارم

امیر سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 07:56

با سلام و صبح بخیر
نو بهار است در آـن کوش که خوشدل (خوشگل) باشی
شمع و گل و بلبل همه جمع اند ای دوست بیا ....

دل که خوش باشد و تن سلامت ، جیب که پر اسکن باشد و لبریز از تراول ، سال که رو به پایان باشد و هوا معتدل ، درختان چهار باغ بالا و پایین که که شکوفه های بهاری را بر تن داشته باشند .... مگر میشه عاشق نبود و با جمع خواهران به میدان نقش جهان نرفت و بازار قیصریه را تسخیر نکرد...
کاش همیشه دل ها شاد باشد و تن ها در عافیت و سلامتی و صد البته روزگار هم بر وفق مراد و در این جاست که باید گفت :

مست مستم کن ؛ جامو ببر بالا ....

نازلی سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 09:41 http://www.n-nikan.blogsky.com

منم امروز به رئیسم گفتم فردا نمیام گفت کار هست دم عیدی چه کار مهمی داری که نمیای ؟
گفتم میخوام برم خرید درمانی اونم روز
مردم بس که شبها تونستم برم خرید و روزها تو این دفتر پوسیدم میخوام تو نور روز خخرید کنم راه برم و ...
بنده خدا جا خورد ! شاید انتظار داشت بهانه بهتری داشته باشم برای مرخصی اونم اینموقع
گفت برو واسه منم یه جوراب بخر
و فردا منم خرید درمانی میکنم تا آخرین قطره های کارت

هورا
اره چیه اصلا نور نمیبینیم
هوای صبح را تنفس نمیکنیم
هیچوقت نمیفهمیم چه مزه ای داره سر ظهر از خستگی و گرسنگی و بوی خوب غذا به سمت ، غذافروشی ها کشیده شدن یعنی چی؟؟؟/
خوب کردی
امروز را خوش بگذرون
جورابم یادت نره

سلام سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 11:12

تیلو جونم...اون سلامی که برای پست قبلیت کامنت گذاشته من نیستم
من نمیفهمم چرا اسم بقیه رو میدزدن

واقعا؟؟؟
و منم کلی تعجب کردم و گفتم اصلا همچین انتظاری ازت نبود... چرا اینطوری گفتی... ببخش که همون موقع نفهمیدم

سلام سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 11:19

از روی ای پی ببین من ننوشتم

من همین که میگی قبول دارم
نیاز به دیدن نیست
بازم عذرخواهی

Nahid سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 12:47 http://rooznegareman.blogsky.com

ایشالا همیشه بهاری باشی تیلوجان. مخلصیم

در کنار دوستایی مثل شما آدم همیشه بهاری میماند

mahee سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 18:56

چه روز خوب و باحالی بوده..مغزبادوم چقد کیف کرده..

به خودمونم خیلی خوش گذشت

نمکی چهارشنبه 3 دی 1399 ساعت 06:53 http://zendegie-shahrivari.blogfa.com/

چقدر از اینکه خواهرات باهات پایه هستن خوشم میاد... تو این وانفسای کرونا خوندن ار‌شیوت برام واقعا جزو لحظات لذت بخش روزمه... اروم اروم میخونمت و مزه مزه میکنم انرژی های پستت رو که زود تموم نشه

ممنونم که داری منو میخونی
از شنیدن نظرات و حرفات خیلی خیلی کیف خواهم کرد
ممنون که همراهم شدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد