روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

حال امروز

سلام

روزتون عسل



صبح رفتم بانک

با لبخند گنده

اما کارم را بی نوبت انجام ندادن


بعدش رفتم برای کارهای بیمه....

اونجا هم با لبخند گنده

اونجا هم بی نوبت کارم را انجام ندادن


بعدش هم داشتم آروم آروم قدم میزدم و از سردی هوا رو پوست صورتم لذت میبردم و نفسهای عمیق میکشیدم که بوی نون تازه دیوانه م کرد، از این نونهای کوچولوی سبوس دار خوش آب و رنگ....


از بیمه هم که اومدم بیرون .... بوی بد ماهی میومد، چون یه ماهی فروشی بزرگ همون نزدیکی هست... با اینکه از بوش بدم میاد رفتم و یه کمی لابلای ماهی های جورواجور قدم زدم و از حس خانم هایی که اول صبح برای خرید اومده بودم حالم را بهتر کردم


وقتی نشستم تو ماشین گرمای آفتاب را روی صورتم حس کردم و حس خوبی بهم دست داد


میخوام امروز را پر از رنگ بازی کنم ...

شاید نتیجه ش خوشگل شد و عکسهاش را براتون فرستادم



پ ن 1: بی دلیل دلواپسم... و این یعنی حالم خوب نیست

پ ن 2: تیلوتیلو همیشه در خوب کردن حال خودش مهارت داشته نگران نشید

پ ن 3 : خداوند یکی یکی آرزوهامون را برآورده میکنه... اما وقتی بهشون میرسیم یادمون میره که اینا آرزوهای ما بودند که برآورده شدند...

پ ن 4 : اون خبری که منتظرشم دیگه داره منو از شدت اضطراب و انتظار میکشه

نظرات 14 + ارسال نظر
نفس1 دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت 11:36 http://nafas1367.blogsky.com/

سلام عزیزم..
1-شاید برای همون انتظارست...
2-آفرینننننن
3-آره واقعا ..خدارو شکرت.
4-ایشالله زودتر خبر خوش بیاد انتظار خیلی بده...

سلام به روی ماهت
بهتر شدی عزیزم؟؟؟؟
انشاله به دعای شما

خاله ریزه دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت 11:41 http://yaddashte-yek-zan.blogfa.com/

سلام روز خودتم عسلی
خبر خوب ان شاءالله بزودی از راه میرسه

سلام خاله ریزه جونم
انشاله
انشاله

گیلاس سرخ دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت 12:16

میشه به منم یاد بدی چطوری حالت رو خوب میکنی؟

گیلاس جونم... وقتی زندگی اینقدر بهت سخت میگیره از حد مرگ میگذری... بعدش آروم آروم یاد میگیری که هیچی سخت نیست.. آروم آروم یاد میگیری وقتی صبوری کنی هرچیزی تمام میشه و میگذره...
وقتی اینقدر به خدا اعتماد کنی که بتونی راحت بهش تکیه کنی و منتظر بشی... میبینی که همه چیز ساده تر شده

یواش یواش یاد گرفتم خودم را دوست داشته باشم و برای خودم اهمیت قائل بشم... یاد گرفتم وقتی خودم ناراحتم با خودم حرف بزنم و خودم را نوازش کنم... یاد گرفتم زندگی را اگه سخت بگیرم بهم سخت میگذره... گاهی لازم دارم اشک بریزم... گاهی بعد از اشکها نفس عمیق میکشم و همه چیز را از اول شروع میکنم
زندگی هیچوقت یکسان نیست.. نه خوشی موندنیه نه ناخوشی...

امیر دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت 12:35

سلام
تیلو خودش عسل هست اونم اصلٍ اصل .... خودش شفای هر درده
هیچ بیماری نیست که دکتر بهش بگه عسل نخور ....
حالا که تیلو عسلی هست و روزش را هم مثل عسل شیرین کرده ... باید تا آخر هفته شیرین باشه .... کارای رنگی ..... ایام نزدیک به عید هست فقط 28 روز مانده تا عید فقط 972 ساعت 40320 دقیقه تا چشم به بزنی رفته و باید به استقبال بهار رفت ...
بهار خانم برا امدنش باید فرشی از شکوفه ها را برایش پهن کرد شکوفه های بادام و زردآلو و سیب که سفیدند و شکوفه های صورتی رنگ هلو و البالو
شمارش معکوس آغاز شده و همه چشم به راه بانوی سبز پوش بهاریم ....
دلواپسی ات بخاطر اینه که در حال تبدیل شدن و استحاله از زمستان به بهاریم . حال کرم ابریشمی را داریم که در حال سوراخ کردن پیله و تبدیل به پروانه است ....
خوبه که می تونی خودت را به خوب شدن سوق بدی
و خدا را شکر که آرزوهایت یکی یکی برآورده می شوند .... هر چند با تاخیر باشه
بلخره اون خبر هم می رسه و انتظارش شاید سخت باشه اما همینکه با اشتیاق منتظرش هستی این خودش شادی آفرین و امید بخش هست .....

سلام به شما دوست عزیزم
متشکرم از وقتی که برای کامنت میزاری
و اینهمه چیزای خوب و پر انرژی مینویسی

رسیدن دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت 20:45

ایشالا همه حس های قشنگت همیشه همراهت باشن و بت زندگی بدن

یک دنیا سپاس
منم همین آرزو را برای شما دوست خوبم دارم

ماهی سیاه کوچولو دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت 22:57 http://mahisiyahekocholo.blogsky.com

سلام تیلوی عزیزم

من عااااااااااشق لبخندای گنده و کش داااااااااارم


همیشه خوب باشی و شاد

سلام ماهی سیاه کوچولو
امیدوارم همیشه لبخندای گنده و کش دا ر بزنی

امیر سه‌شنبه 3 اسفند 1395 ساعت 07:58

سلام و صبح بخیر معدن انرزی
سلام و صبح بخیر در روز سه شنبه و سومین روز از آخرین ماه سال
فقط بیست و هفت روز دیگه مونده ....
این سال هم تمام شد انشالله که در سال جدید آرامش و شادمانی و سلامتی و خوشبختی بیشتر برایمان رقم خورده باشد .
پس یا علی میگیم و شروع می کنیم به کار و ......

سلام
همه عمرتون به خیر و شادی

سعید سه‌شنبه 3 اسفند 1395 ساعت 11:12 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام خوبین؟
اولا از شما چه پنهون خیلی خوش حالم که کارتون رو بدون نوبت انجام ندادن
دویما بازم خیلی خوش حالم که یک روز خوب و رنگی رنگی رو پشت سر گذاشتین
سیوما نگرانی خیلی بده سعی کنین تکلیفتون رو با اون خبر یا هر چی دیگه که نگرانتون می کنه مشخص کنین
من خودم نگرانی کشیدم می فهمم چه قد بده

سلام
شما خوبین؟
خب بزارین بعضی وقتا کارمون بدون نوبت راه بیفته تا خوش خوشانمون بشه
متشکرم از اینکه اینهمه خوبی

هدی سه‌شنبه 3 اسفند 1395 ساعت 11:59

سلام تیلو جان عسلی خوبی

سلام دختر گل
شما خوبی؟

اناهیتا چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت 13:29 http://khaterateman1369.blogsky.com/

منم با اینکه شاغلم خانومایی که صبح زود میان خرید بهم حس خوبی میدن.

انگار یه انرژی و امید به زندگی خاص در این خانومها وجود داره

امیر پنج‌شنبه 5 اسفند 1395 ساعت 08:30

سلام
قبلا می گفتند دستگاهی ساخته شده که وقتی یه جایی اش خراب میشه خودش اون قسمت را تعمیر می کنه و نیازی به تعمیر کار نیست ... نمیدونم چقدر درست بود ولی پاسخی که برای گیلاس نوشتی منو یاد این موضوع انداخت نوشتی که خودت نوازشگر خویش باشی گاهی دلت برا خودت بسوزه و اشک و بریزی و گاهی با خودت حرف بزنی .... اگه اینگونه باشی عین یه مادر برا خودت دلسوزی می کنی و این همان دستگاهی است که به طور خودکار قسمت های معیوب را باز سازی می کنه و این شاهکار است که طیب دل بیمار خویش باشی و چقدر خوبه که محرا راز خود باشی و ....

سلام
روز بخیر
گاهی باید عین همون دستگاه عمل کنیم... اما آدمیزاد است دیگر... گاهی دلش میخواد یک نفر باشه که....

حامد پنج‌شنبه 5 اسفند 1395 ساعت 12:00 http://hamed-92.mihanblog.com/

سلام خوبی
نیستی تیلو خانوم؟؟

سلام
روز بخیر
چقدر خوبه که دوستایی دارم که نبودم را حس میکنن

رسیدن پنج‌شنبه 5 اسفند 1395 ساعت 22:15

سلام عزیزم حال و احوال؟دلتنگت شدم عزیزم. تندرست و شاد باشی

سلام عزیزدلم
متشکرم از احوال پرسیت
خوبم شکرپروردگار
چقدر خوبه که دوستای خوبی مثل شما دارم

امیر شنبه 7 اسفند 1395 ساعت 07:37

سلام و صبح بخیر تیلوی مهربون
25 درصد از آخرین ماه سال هم سپری شد هفتیمن روز هم در حال گذر است ..... نمیدونم خوشحال باشیم که سال به دارد میگذرد یا ناراحت و نگران از گذر بی حساب و کتاب عمر .... باید گفت : ای که عمر گذشت و تو بیخبری / تا به کی در جهالت و در به دری ....
کاش زندگی هم دنده عقب داشت یا اینکه میشد سر نوشت را از نو نوشت ...
شاعری گفته : مرد خردمند و هنرپیشه را
عمر دو بایست در این روزگار

با یکی تجربه بدست آوردن
با دگری تجربه بستن به کار ...

سلام
روزتون بخیر
چه حساب کتاب دقیقی
من هنوز به روزهای آخر سال امیدوارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد