روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

توکل واقعی

سلام

روزتون پر از شادی


هوا که یک طوری شده انگار بهار قدم های بلند برداشته برای رسیدن به من...

من هر سال از خدا سپاسگزاری میکنم که به خاطر من بهار را آفریده ... و تابستان و پاییز و زمستان را ...


خواهرم داره میره سفر...

هفته ای یک روز در یکی از مدارس مطرح ناحیه تدریس داره

این یک کلاس اضافه هست و بچه ها به خاطرش باید پول بپردازند

به من میگه بیا جای من برو مدرسه....!!!!!

من ؟؟؟

قبول نکردم... نه بلدم اون درس را تدریس کنم... نه حال و هوای مدرسه دارم...

از دستم ناراحت شد...



امروز صبح یک کار بزرگ کردم ... بر یک ترس فائق آمدم و بعد خودم را رها دیدم

اما واقعیتش این است می گویم توکل دارم... میگویم سپرده ام به خدا ... اما باز ته دلم میترسم

و این یعنی هنوز خیلی خیلی ضعیفم...

باید بزرگ شوم




پ ن 1 : خداوند هوای لحظه هام را داره ، اینو میبینم

پ ن 2 : چه خوب میشد یه زیارت مشهد طلبیده میشدم

پ ن 3 : انتظاراتمون از خودمون ... همون چیزهایی هستند که بعدها میشن روزمره هامون




نظرات 6 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 20 بهمن 1395 ساعت 10:33

سلام
اسلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
میگن خواستن توانستن است ....
تو از آقا از ته دل بخواه اون هم هیچ گاه کسی را نومید نمی کنه . فقط از ته دل بگو آقا منو جز زوارت قرار بده و بعد هم بفکر وسایل سفر باش شک و تردید به خودت راه نده یقین بدون آقا جورش می کنه ...

در مورد تدریس شاید تو بتونی و از پسش بر بیایی اما قبلش باید یکی دو جلسه همراه خواهری بری مدرسه ای و مطالب را ارائه بدی چنانچه خوب تفهیم شد برا دانش آموزان جلسات بعدی را خودت تنهایی برو و ناراحت شدن خواهر هم الکی می باشد و هیچ خواهری از ته دل ناراحت نمیشه ....

در مورد مسدله صبح خوب ریسک کردن گاهی لازم است و اگه بخوای خطر پذیر نباشی به هیچ جا نمی رسی محافظه کاری همیشه جواب نمیده و حالا که این کارو کردی و توکل به خدا داشتی دیگه نترس ولی ظاهر توکل به خدا صد در صد نبوده چون یقین به حمایت اون نداشتی بلکه زبانی بوده اگه صدردصدی بودی هیچگاه ترس در وجودت رخنه نمی کرد هر چند درصد ریسک بالا باشه

بهار هم هر چه جلوتر بریم قدم هاش بزرگتر است بادام ها و زردآلو و هلو در مناطق گرمتر شکوفه زده اند و پیام بهار را همراه آورده اند.

سپاس از خدا بخاطر حیات دوباره طبیعت و نزدیک شدن به فصل بهار
الان همه حال و هوایی دیگه ای دارند و خون بدن آنها همه در حال غلیان و قلب ها پر از هیجان و شور و نشاط است مغازه دار ها در پی آوردن لباس عید و سفارش آجیل و .... هستند

سلام
روزت بخیر
من تازگی متوجه شدم شمادر خواندن عجول هستید و در جواب دادن عجول تر....
خواهر من فردا داره میره سفر و من را برای فردا نیاز داره ....

انشاله بهار برای هممون شاد و مبارک باشه

اناهیتا چهارشنبه 20 بهمن 1395 ساعت 10:56 http://khaterateman1369.blogsky.com/

همین که دوست داری توکل کنی به خدا و قوی باش خیلی ارزشمنده


شما ها همتون به من لطف دارین

امیر چهارشنبه 20 بهمن 1395 ساعت 12:13

نه دوست خوبم عجول نیستم
ولی من نگفتم برا فردا آماده باشی گفتم شما دو جلسه برو بعد تنها برو برا آینده نه الان
شاید من منظورمو خوب بیان نکردم

اخه برای آینده چرا باید برم جای خواهرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دل آرام چهارشنبه 20 بهمن 1395 ساعت 14:22

سلام خانم
راستی تو چالشت موفق شدی؟ همون که موها رو نگنی

سلام مامان خوشگل و نی نی خوشگلتر

نه راستش را بخوای افتضاحم....

نازنین چهارشنبه 20 بهمن 1395 ساعت 16:02 http://khalvate-man.blog.ir/

سلام تیلوجانم

الهی حالت خوب باشه عزیز

نوشتی مشهد..من ان شاالله اگر مشکلی پیش نیاد اخر هفته ی دیگه میرم مطمئن باش اسمتو پیش امام رضا میبرم و ازش میخوام ب زودی زود قسمتت کنه..

سلام به روی ماهت
انشاله سفر بی خطر...التماس دعا خیلی زیاد

وای عزیزم
نمیدونی چه حس خوبی با خوندن این کامنت پیدا کردم
هزار بار میخونمش و سیر نمیشم

شاذه چهارشنبه 20 بهمن 1395 ساعت 19:34 http://moon30.mihanblog.com

توکل کلمه ی بزرگیه... کاش با تمام عظمتش قبولش می کردیم. چقددددر زندگی ساده تر و شیرینتر میشد

خیلی چیزا را باید یاد بگیریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد