روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

فردا تو می آیی...

سلام

روزتان از عسل شیرین تر

خوب هستین

خب نمیگم چهارشنبه شده و حساسیت و موج اعتراض شماها را راه نمیندازم

ولی میگم که : لحظه ی دیدار نزدیک است... باز میلرزد دلم دستم....



پ ن 1 : صبح زود بانک بودم و فهمیدم این دستگاه هایی که نوبت میده ، مخصوص آقایونه... چون کار خانوما را از روی قیافه راه میندازن .

پ ن 2 : تازگی فهمیدم قوانین راهنمایی رانندگی هم خیلی خیلی متاثر از نوع و قیمت ماشین و تیپ راننده هست

پ ن 3 : دلم برای یه نفر تنگ شده که نباید حتی یادش بیفتم


نظرات 12 + ارسال نظر
نازلی چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 11:32

ای جانم دیدار
امیدوارم یک پنجشنبه عالی عالی داشته باشی

ممنونم عزیزدلم

مامن نجمه سادات چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 11:36

دل تنگی چیز خوبیه طپش قلب لذت داره ،غم بزرگشم‌لذت داره




لذت ببر فرشته مجازی من

مامانها فرشته های مهربونی زمینی هستن و شما که مامان یک فرشته از تبارسادات هستین دیگه حرف ندارین
التماس دعا داریم ازتون بانو

حامد چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 11:37 http://hamed-92.mihanblog.com

سلام تیلو خانوم
شما که باکلاسی لازم نیست کلاس بزاری
این بستن کامنت بلاخره به یه دردی خورد خدا رو شکر

چهارشنبه عشق است والسلام

ای نخورده مست !

لحظه دیدار نزدیک است . مبارکه تا باشه از این لرزه ها باشه

من هر وقت بانک میرم یه چندتا برگه نوبت میگیرم فقط واسه شاد کردن ملت خدا شاهده البته خانوما مقدم ترن

چه خوشبخته اون یه نفر

سلام به روی ماهت
عالیه بسته بودن نظرات وبلاگتون
چهارشنبه را عشقه... بزن قدش...
وای این کار را یادم رفته بود بنویسم که از در میریم تو ، یک آقای باکلاس خوشتیپ سلام میکنه و یه برگه نوبت خیلی خوب بهت میده... چه کیفی داره.. من که نمیتونم لبخندم را جمع کنم در این مواقع

حامد چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 11:58 http://hamed-92.mihanblog.com

بعله میهن طبق معمول قات زده از صبح یه خورده کامنت دادن مشکل داره

امیر چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 12:18

همه لرزش دست و دلم
از آن بود

که عشق پناهی گردد

پروازی نه، گریز گاهی گردد

آی عشق آی عشق
چهره آبی‌ات پیدا نیست.

و خنکای مرهمی بر شعله زخمی
نه شور شعله بر سرمای درون
آی عشق آی عشق
چهره ی سرخت پیدا نیست.

غبار تیره تسکینی بر حضور ِ وهن
و دنج ِ رهایی بر گریز ِ حضور،
سیاهی بر آرامش آبی
و سبزه ی برگچه بر ارغوان
آی عشق آی عشق
رنگ آشنایت پیدا نیست.
+++++++++++++++++++++++
لحظه دیادر نزدیک است

باز من دیوانه ام ، مستم

باز می لرزد دلم دستم

باز گویی در جهان دیگری هستم

های نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ

های نپریشی صفای زلفکم را باد

آبرویم را نریزی دل

ای نخورده مست

لحظه دیدار نزدیک است....

امیر چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 12:30

مانده ام چگونه تو را فراموش کنم

اگر تو را فراموش کنم

باید سال‌هایی را نیز

که با تو بوده ام فراموش کنم

دریا را فراموش کنم

و کافه های غروب را

باران را

اسب ها و جاده ها را

باید دنیا را

زندگی را

و خودم را نیز فراموش کنم

"تو" با همه چیز من آمیخته ای .

امیر چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 12:38

رکعت به رکعت
باید ادا شود
وقتی بیایی ...
من بی تو سال ها
..... قضا دارم ....

امیر چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 12:44

گم شدم پرت شدم تار تنیدم به سکوت

تشنه کف کرده و تف دیده در عمق برهوت

ناگهان زد به سرم دست رسانم به قنوت

ساکنان حرم سترو عفاف ملکوت

با من راه نشین باده ی مستانه زدند

من بد آورده دنیای پر از بیمو امید

نامه دادم نخوری سیب،

ولی دیر رسید...


متشکرم از اینهمه شعرهای زیبا

mahee چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 14:51

وای تیلو...منم دست و دلم لرزید!!

الهی بگردم اون دل و دست شما را

مامان نجمه سادات چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 15:27

ندیده بهت دلبستم.....




صادقت به عمق وجودم میشینه.

این خصلت دریافت پیام‌دروغ و راست ،از بچگی باهام بوده میفهمم راست و دروغ کلامو


تو‌عزیز ترین مجازی هستی تیلو

وای متشکرم
چقدر این مهربونیاتون به من انرژی میده
چقدر خوبین به خدا

شاذه چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 17:11 http://moon30.mihanblog.com

عاشقانه ای دلپذیر برات آرزو می کنم


متشکرم

بهار شیراز پنج‌شنبه 30 دی 1395 ساعت 10:50

فقط برات خوشحالمممممممممممممممم همین...
لحظه دیدار نزدیک است...
باز می لرزد دلم دستم...
منم هفته دیگه دلم میلرزه ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد