روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

پروانه ها

مغز بادوم اومده بود اینجا

باباش یه کاری با من داشت...

داشتم پروانه های مقوایی رنگارنگ درست میکردم

تا چشمش افتاد به پروانه ها ، گفت : میشه منم کمکت پروانه ها را قیچی کنم؟

منم که عاشق این فسقلی گفتم چرا که نه!!!!!

یه قیچی کوچولوی پلاستیکی بهش دادم و شروع کرد به درآوردن پروانه ها

نمیدونم من زیادی دوستش دارم و فکر میکنم هرکاری میکنه قشنگه یا واقعا خیلی قشنگ پروانه ها را در می آورد

بهر حال شش تا پروانه برای خودش قیچی کرد هر کدوم یک رنگ

گفت میخواد بچسبونه به شیشه های ماشینشون

پشت پروانه ها را چسب زدم و برد داخل ماشین و زد به شیشه ها و برگشت داخل دفتر

گفت که دوتا انار و هندونه هم توی کارتن وسایل من دیده و اونا را هم میخواد... اونا را هم بهش دادم


الان اگه جایی یه ماشین دیدین که داخلش پر از پروانه و انار و هندونه هست... سراغ تیلو را ازشون بگیرین

نظرات 4 + ارسال نظر
امیر پنج‌شنبه 16 دی 1395 ساعت 09:14

سلام و صبح بخیر
مغز و بادوم است و شیرینتر از عسل نمیشه هیچ کاریش کرد
تازه از الان با هنر آشنا بشه خیلی خوبه انار و هندونه شب یلدا هم که رو دستت باد کرده بود را برد و خیالت راحت شد

هیچ چیز شیرینتر از بازی و هم کلامی با کودک نیست جز ....: گل:


سلام روزتون بخیر
دقیقا همینطوریه
بچه ها دنیای آدم را آرام و شاد میکنن

delaram پنج‌شنبه 16 دی 1395 ساعت 09:54

Okheii

حامد پنج‌شنبه 16 دی 1395 ساعت 14:06 http://hamed-92.mihanblog.com

خدا حفظش کنه براتون و مامان باباش
کاش میدیم اون ماشینو و آدرس دفتر تیلو خانوم رو میگرفتیم و یهویی سورپرایزش میکردیم

واو
چه حالی داره
فکرشم هیجان زده م میکنه

م جمعه 17 دی 1395 ساعت 00:27 http://mojtabaiman.blogfa.com

من هم به بیماری شما دچار شدم و هیچ امیدی ندارم

تازه دچار شدین؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد