روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

یکشنبه ای که زود متولد شد

سلام

روزتون لبریز از خبرهای خوب

امروز صبح حوصله حمام نداشتم ... لباس پوشیدم و اومدم برای صبحانه ... ولی تا مامان جان را دیدم چشمام روشن شد... روزم پر از خورشید و ستاره و نور شد.... مامانم به طور معجزه آسایی بهتر شده بودن... صورتشون هم بهتر شده بود... خدااااااااااااایا متشکرم

برای خودم لقمه گرفتم و لبریز انرژی شدم

باید اول صبح یه سری به عابر بانک میزدم... بنزین میزدم ولی اینقدر پر انرژی بودم که همش یک ربع هم طول نکشید

رسیدم دفتر... دلم خواست یه جارو بزنم... یه کمی میزها را تمیز کنم ... رادیو را روشن کردم ... در را باز گذاشتم تا هوا عوض بشه

و اصلا انگار روی زمین نیستم

بهم توصیه شده برای حل شدن مشکلات نماز جعفر طیار بخونم... و حتما این کار را خواهم کرد

دل آرام جان یه نماز برای طلب خیر بهم یاد داده که دیشب خسته بودم و نخوندم... امروز اون را حتما خواهم خوند

دیروز خیلی کارهای متفاوتی انجام دادم ... اما کارهای دفترم زیاد جلو نرفته

برای همین امروز باید جبران کنم

پس میریم که یه روز پر انرژی و شاد و پر از کارهای مثبت و به درد بخور را شروع کنیم

دوستتون دارم



پ ن 1: نزارید مشکلات روحیه تون را خراب کنه

پ ن 2: مشکلات زیادی زندگی را برام گره گره کرده ... اما من قوی تر از اون هستم ... چون خداوند بزرگ هوای منو داره

پ ن 3: از چشم و نظر بترسید

نظرات 14 + ارسال نظر
delaram یکشنبه 14 آذر 1395 ساعت 09:12

Salam
Khoshhal shodam mamanet behtare
Maman nore
Mariz k mishe Adam daghon mishe

سلام عزیزم
دقیقا
مادرها روشنایی خونه ها هستند

ساناز یکشنبه 14 آذر 1395 ساعت 09:45 http://sanaz1359.persianblog.ir

سلام. خوشحالم که مامان بهتر هستند.

سلام عزیزم
ممنونم

دخترشیرازی یکشنبه 14 آذر 1395 ساعت 09:50

سلام و صبح بخیر خانم خانما
چقدر خوشحالم که مادر بهترن انشاالله که بهترتر بشن
گل دختری که شما باشی کاملا مشخصه مادر گلستان هستن
...................................................
برای همه ی انسان ها آرزوی سلامتی دارم مخصوصا عزیزای دلم

سلام
همه عمر شما بخیر خانوم خوشگل
منم خیلی صبح ذوق زده شدم
خدا را شکر که مادرها اینهمه خوبن

دخترشیرازی یکشنبه 14 آذر 1395 ساعت 10:25

تیلو خانم فکر نکن چالشو یادم رفته ها


یه راه حلی برام پیدا کن
خیلی بدم در اون مورد

دخترشیرازی یکشنبه 14 آذر 1395 ساعت 10:44

تیلوجان فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی
1مدت خوب پیش میرفتیا
به نظر من فقط برادر آقای دکتر میتونن کمک کنن
امید فقط امید.

میدونی سحر جون دقیقا فقط خودم میتونم به خودم کمک کنم
آقای دکتر از دستم کلافه شده ...
امید به خدا
از یه جایی باید دوباره شروع کنم قبل از اینکه دوباره اوضاعم بحرانی بشه

دخترشیرازی یکشنبه 14 آذر 1395 ساعت 11:01

از الآن میشه ؟
لطفا بگو میشه لطفا بگو
تو 1 لحظه تصمیم بگیر
به این فکر کن آقای دکترو خوشحال میکنی
منو خوشحال می کنی
اوضاع چالش روبه راه میشه
از الآن؟

از همین لحظه
من میتونم
به خاطر عزیزانم .... چشششششششششششششششششم
هر روز گزارشش را بهت میدم سحر جون

دخترشیرازی یکشنبه 14 آذر 1395 ساعت 11:29

واقعا؟؟؟؟از الآن؟جون سحر؟؟؟؟

زنده باشی سحر جون
چرا که نه؟

امیر یکشنبه 14 آذر 1395 ساعت 11:37

خداوند در قرآنش فرموده:" ان الله لا یغیر ما بقومٍ حتی یغیروا ما بانفسهم" یعنی خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد، مگر آنکه خود بخواهند و خود خالق سرنوشت خود باشند. یعنی اول تو می خواهی بعد خدای مهربان. و بقول شاعر:

چون تو می خواهی خدا خواهد چنین
می دهد حق آرزوی متقین

آری دوست عزیز پس تمامی زندگی تو، بازتاب افکارت است. حال چه کنیم؟

در حدیث قدسی داریم که " العبد یدبر و الله یقدر" یعنی تقدیر الهی در راستای اندیشه های زیبای تو شکل می گیرد. و اول تو می اندیشی، سپس خداوند پس از تأیید اندیشه تو تقدیرش را شکل می دهد.
گل باش تا همیشه معطر باشی و از بوی تو همه فضا معطر شود
هم از بعد روحی و هم جسمی

امیر یکشنبه 14 آذر 1395 ساعت 11:44

خدا را شکر که ربیع الاول برای همه دوستان ربیعی شادی آفرین است هم تیلوی عزیز و مامانش و هم سحر نازنین که داره دایی را آماده می کنه برای زندگی تازه و نو و سایر دوستان هم انشالله همیشه ایام شادکام باشند . خدا را شکر که مادرتون بهبودی پیدا کرده و باز هم شکر که خودتان از انرژی مثبت مملو هستین و از شدت لبریزی داره سریز میشه و از تشعشع و تلالو آن ما هم به وجد آمده و کمی تا قسمتی سوت آهنگین و بشکن میزنیم و و گروه نسوان محترم هم در حال سماع و حرکات موزون هستند (اصلا این کار رقص نیست) فقط کمی قر کمر خود را خالی می کنند که از شدت انرژی سنگین شده و توان جابجایی آن را ندارند.

شما دقیقا کجا زندگی میکنی که وسط روز سوت میزنی و نسوان برات قر میدن؟

حامد یکشنبه 14 آذر 1395 ساعت 12:21 http://hamed-92.mihanblog.com

سلاااام تیلو خانوم عزیز خوبی
خدا رو شکر که حال مامان بهتر شده ایشالا همیشه بسلامتی و خوشی
نماز جعفر تیااااار وای نگو
من نماز میخونم ولی درگیر اینچیزا نمیشم
خوشبختانه اصلن اعتقای به چشم نذر ندارم
اگه اعتقاد نداشته باشی اتفاقی هم نمیوفته

شاد باشی

سلام دوست خوبم
ممنونم
خدا کنه هیچوقت گرفتار و ناچار نشی...
چشم و نظر را چه اعتقاد داشته باشی چه نداشتی باشی وجود داره...

امیر یکشنبه 14 آذر 1395 ساعت 14:05

خدا نگهدار تا دیدار بعدی

دخترشیرازی یکشنبه 14 آذر 1395 ساعت 15:33

خیلی خیلی ممنونم
پس اولین قدم امروز

به لطف خداوند و توجه و محبت شما ....

امیر دوشنبه 15 آذر 1395 ساعت 08:01

سلام و صبح بخیر
پرسیدی تو در کجا زندگی می کنی که تو سوت میزنی و نسوان قر بدهند. میخام بگم من در عالم خیال و رویاهای خودم هستم وقتی برم تو عالم رویا لشکر افراسیاب که هیچ داعش و حامیانش هم نمی تونند مرا از رویا به در آرند.

سلام
چه خوبه عالم رویا

امیر دوشنبه 15 آذر 1395 ساعت 08:45

سلام و صبح بخیر
اول اینکه حال شما و خانواده محترم انشالله که خوب خوب خوب باشد
دوم : طرح مقابله با چالش از امروز شروع شده و باید حسابی خودتو برای مقابله و مبارزه تا تحول و سلامتی کامل آماده کرده باشی و لباس رزم را پوشیده و زره و شمشیر و سپرت را در دست گرفته باشی
سوم امروز و رورهای بعدی را پر انرژی و همچون بلدوزر قوی و قبراق باشی
یادت باشه اول خودتو تقویت کنی بعد هم کاراتو تند و سریع و با دقت انجام بدی
چهارم به ما هم انرژی بدی

سلام
روز تون پر از شادی
اول همه خوبن شکر خدا همه چیز رو به بهبود هست انشاله
دوم طرح از دیروز آغاز شده اما من بهش امیدی ندارم
سوم بابا چقدر من باید قوی باشم ... نمیشه یه ذره هم لوس باشم؟
چهارم انرژی را دوست دارم ... هم انرژی دادن و هم انرژی گرفتن را

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد