روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

مشکلات شنبه ای

سلام

نمیشه که همش از گل و بلبل حرف بزنیم

اگه من صبح شنبه میام میگم پر از شعرم و شورم و غزلم و این حرفا

شماها فکر نکنید این داره تو بهشت زندگی میکنه

نخیر من هم روی زمین ... جایی میان شماها... لابلای همین آدمها زندگی میکنم

صبح کار را شروع میکنم یک مشتری غرغرو زنگ میزنه و حالم را خراب میکنه

به روی خودم نمیارم

آب یخ میارم میخورم

آهنگ را عوض میکنم و با یه کمی سلام و صلوات حالم را برمیگردونم و باز پر از انرژی شروع میکنم به کار

چنددقیقه نگذشته که یک خانوم راننده خیییییییییلی محترم!!!!!!!! زحمت میکشن و محکم میکوبن به سپر ماشین من که پارک هست...!

خب بخیر میگذره

چون من حالم خوبه

اصلا انرژی منفی کلا در تمام وجود تیلو امروز وجود نداررررررررررررره....

پس اینم بیخیال

یک دونه هلوی چاق و چله ی صورتی میارم میخورم و باز سلام و صلوات و این دفعه صدقه هم میدم...

بازم از اول به به

چه روز خوبی!!!!!

چرا طرحهام این رنگی شده؟

چرا دستگاه داره اینطوری کارمیکنه؟

ای بابا

زنگ میزنم به سرویس کار... فرمووووووووودن رفتن مسافرت و تا دوشنبه هم بر نمیگردن

خب تیلو الان چیکار کنه؟؟؟؟؟؟؟

و آقای سرویس کار فرمودند: صببببببببببببببببر...

و در زمانی که من از شدت کار در حال مرگم ، چطوری دو روز باید صبر کنم؟

باهاش شرط میکنم... یادت باشه دوشنبه عید هست... نگی عیده و این حرفا ... صبح زود میای؟

میگه میام....

هنوزم ادامه داره... تا ظهر با کلی مشکل خرد و ریز دیگه دست و پنجه نرم کردم

اما هنوز شارژم

هنوز پر انرژی ام

هنوز دارم روی ابرها راه میرم

هنوز میدونم خدایی هست که منو دوست داره



پ ن 1: مینا جون دوست خوبم گفته یواشکی نوشت داشته باش...

گفتم چیز یواشکی نیست

همین را که گفتم آقای مزاحم بهم زنگ زد

آقای مزاحم را که یادتون هست ؟

یواشکی نوشت میشه : باورم نمیشد که دلم برای آقای مزاحم تنگ شده

نظرات 17 + ارسال نظر
بهزاد شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 17:03 http://jeepers-creepers.blogsky.com

یه عکس خوب برای لوگوی وبلاگت انتخاب کن.موفق باشی

این عکس خیلی شبیه منه
پیشنهادتون چیه؟

niloo.fh شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 18:34 http://maloosak.69.mu

روزتون پر از رنگهاى قشنگ، پر از خبرهاى خوب، سرشار از انرژى مثبت، یه عالمه لبخند، خیلی افتخار میدید پیش من هم بیاین
96518

delaram شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 19:18

Salam Salam sheyton bala
Khob bashi khanom

امیر شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 20:01

سلام
نزدیک اذان است و من گرفتار کار
کار خودم نیست کار دوستی است که ببرایش انجام میدهم به قیمت صفر تومان . کارای مدرسه . من باید دفتر امتحانات را چاپ کنم دفتر امتحانات با دفتر آمار اول سال مغایرت دارد . مثلا دانش آموزانی که در دفتر آمار در کلاس الف هست در لیست نمرات درکلاس ب از این مشکلات بظاهر کوچک ولی وقت گیر
وقتی می گویم به حالت غبطه می خورم باور نمی کنی این همه انرژی و صبر و حوصله یک جا و از همه مهمتر این همه هنر و آگاهی و مهربونی ...
آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری . هر کسی حسنی داشت تو از اون ارث برده ای ...

سلام
خوبی؟

امیر شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 20:21

در یکی از مراکز استانی در مرکز کشور دختری زندگی می کرد که تا حدود زیادی نشناخته بود . نیمی از وجودش ادمی بود و نیمی دیگر فرشته . اینکه می گویم نیمی ادمی بود نه اینکه نیم تنه اش ادمی بود یا چون فرشته ها دو بال داشت نه اندام و جسمش شبیه ادما بود ولی اخلاق و رفتارش شبیه فرشته ها . همیشه سعی می کرد بهترین باشه . همه او را دوست داشتند . قهرمان قصه ما دوستانی زیادی داشت . و شاید هم اکثر آنها را ندیده بود . همه را دوست داشت و یکی را بیشتر از همه . همه را در طول قلبش جا داده بود و یک نفر در عرض قلب. . پری خوش اخلاق ما همه کاری را بلد بود و همه را کاراش را سعی می کرد به موقع وم با بهترین کیفیت تحویل بده . . همه دوستاش براش دعا می کردند که کسی را که بیشتر از همه دوست داره خداوند شریک زندگی اش کند اما خدا بیشتر از همه دوستانش اونو می شناخت و دوستش داشت و دارد . به همین خاطر خدا آنچه را به صلاحش می داند برایش رقم زده است . اما ما دوستان آدمیزاده پری صفت از خدا میخواهیم اول صلاح وصلت اونو درست کنه یعنی وصلت را به صلاح اون ترتیب بده و سپس در عصر روزی جمعه که مصادف با یکی از اعیاد خوب خدا باشد آنان را در کنار هم قرار دهد .
دوست دارم فرشته ما با لباس سفید فرشته وش تنهایی را ترک کرده و چون کبوترانی سفید در آشیانه زیبایشان قرار گیرند.
دوست داریم زندگی اش را ادامه دهد .
انشالله که چنین خواهد شد ....


چی میشه گفت به همچین نوشته ی لبریز از محبتی ؟

امیر شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 20:30

دختر تو استراحت نداری
هنوز کامنت را ننوشته ام تا تو اونو تایید کرده ای


استراحت من اینجاست

رسیدن شنبه 20 شهریور 1395 ساعت 21:21

سلام خوبی عزیزم دلم خیییییییییلی برات تنگ شده. ببخش اصلا وبلاگ نیومدم گیرم مهمان داریم . وقت نمیشه بیام.

سلام به روی ماهت
شما خوب باش
شاد باش
بقیه اش اصلا اهمیت نداره

امیر یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 07:34

سلام و صبح بخیر

عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم
همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم


حاجیان اندر دیار کعبه گشتند مهمان
میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم

عید قربان است و هر که میدهد قربانی اش
آرزو دارم که قربانی قربانت شوم

عید روزه رفت و عید قربان، میرسد نوروز هم
روز نوروز میرسی تا سبزی خوانت شوم

باغبان از شوق گلبن میرود در خواب مست
گلشن باغم بیا تا مست مستانت شوم

دشت ها پر لاله و باغها پر سنبل شده
تا به کی خواهی که مجنون بیابانت شوم

پیشاپیش عید شما مبارک




عید شما هم مبارک

امیر یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 07:59

سلام
نوشته اید که : فکر نکنید که من در بهشت زندگی می کنم منم لابلای همین ادما زندگی می کنم ....

خواستم بپرسم : بهشت چگونه جایی است ؟ جایی که ادما تنها در خونه ای ویلایی که دیوار هایش از سنگ های رخام و آیینه اند و درختان پر ثمر با میوه های گوناگون همراه با چهچه مرغان و حوریان و غلامان و ...
نه دوست عزیز همین که خوشحالی و پر انرزی و زیر سایه و چتر حمایت پدر و مادر هستی در میان مردمان هستی و با آنان حشر و نشر داری و طرح می اندازی و معجون می سازی و با دوستان هستی . می نویسی ... از عشق و دوستی و محبت می نویسی
همین بهشت است . یقین بدان بهشت غیر از این نیست ...
جهنم هم در لاک تنهایی خود بودن است هر گاه بدون دوست باشی و نتونی از زندگی لذت ببری . درکی از مفهوم هم دوستی و عشق نداشته باشی. مراوده و گپ و گفت صمیمانه نداشته باشی .جهنم است . جهنم و بهشت همین جاست .
شما که دست حمایتت بر سر کودکی یتیم داری و در سالروز تولدش خوشحالی ، پس بدون در بهشتی و این است معنا و مفهوم بهشت.
انشالله که همیشه بهشتی باشید و باشیم

سلام دوست خیلی عزیز
منظورم این بود فکر نکنید که من کلا همیشه در شادی و آرامشم
فکر نکنید همیشه بدون مشکل با گل و بلبل دارم سر و کله میزنم
میدونم منظورم را متوجه شدی فقط میخوای مته به خشخاش بزاری

امیر یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 08:55

میدونم عزیز
و مته به خشخاش گذاشتن نیست
من اصولا نه با مته سر و کار دارم و از خشخاش هم نفرت
اگه بگم خشخاش را ندیده ام دروغ گفته ام یک بار گرز اونو دست کسی دیدم . ولی از محصولات آن نفرت آن دارم


مته سرو کار نداشتی؟
من یه مدتی صحافی میکردم با مته زیاد سروکار داشتم

mah یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 08:56

سلام عزیزم من از وبلاگت خواننده تراویس شدم ازش خبر نداری

گریه نکن
تراویس عادت داره
میره
میاد
اما کلا نمیتونه دوستاش را ترک کنه

امیر یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 08:59

اون مته برا وصل کردن بودن .
شیرازه می زدی و صفحات را تنظیم کرده و کنار هم قرار میدادی پس اون مته با مته به خشخشاش گذاشته توفیر داره

اصرار نکنین
مته مته است
در اصل قضیه فرقی نمیکنه




میشه از این تریبون سلام و صبح بخیر خدمت شما ابلاغ کنم؟

امیر یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 09:01

از هر جایی که بخایی میشه
مهم نفس قضیه است نه محل اجرا و ابلاغ

پس

سلااااااااااااااااااااااااااااااام صبح حضرتعالی متعالی
خوب هستین؟
سلامتین؟
دفتر امتحاناتتون درست شد
دفتر آمارها را دادین صحافی
برنامه سنادتون مستدام هست؟

دختشیرازی یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 09:08

سلااااااااااااااااام بر تو ای تیل تیلوی گل گلی
خوبی خانم؟
1 دست و جیغ و هورا به افتخار تیلو
هورررررا

سلام صبح بخیر دوست جونیه من
خوبی؟
داشتم سراغت را از امیرآقا میگرفتم

مینا یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 12:33

سلام تیلو جان همین که بااین همه اتفاق تونستى بازم شادباشى وسرشاراز انرژى مثبت خودش یه مهارته
تیلوتو انرژیتو به منم منتقل میکنى وقتى میگى امروزتو ازچیا دارى لذت میبرى باخودم میگم پس چرامن اینقدرناامیدم چرا اینقدرانرژى منفى دارم کسى هست که داره توزندگیم دخالت میکنه وبا وجود اون من تمام روزو تلخ میشم ونمیتونم به ظاهرم شاد باشم واین رفتارمو تلخیمم باعث میشه اقاى خونه که ازسرکاربیاد متوجه بشه وبپرسه باز چى شده منم بزنم زیرگریه

این مهارتی هست که هممون بهش احتیاج داریم

نزار هیچکس ناراحتت کنه
دخالت ها را نادیده بگیر و بهترینها را برای خودت و همسرت فراهم کن
نزار اینهمه غصه را به همسرت هم منتقل کنی

مینا یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 14:42

یواشکى نوشتتو عشقهکجاااااااایی تیلو عزیزم کجایى ؟؟؟؟
راستى از للى چه خبر؟

عزیزمی
للی هم خوبه
این روزها رفته تو غار تنهایی خودش
داره تلاش میکنه از اشتباهات پی در پی نجات پیدا کنه

گلشن یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 16:02

واقعا دلت برای آقای مزاحم تنگ شده?
کاش میشد یه جوری به این آقای مزاحم تقلب رسوند
من نمیتونم اینترنت را شارژ کنم نمیدونم چه مشکلی داره برای همین چند روزه سروقت وبلاگ نیومدم

شاید اشکال کلی هست
منطقه ای
یعنی کار به اینترنت شما شخصا نداره
تقلب برسونی که چی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد