روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

میان وعده

دوباره سلام

دیدم میان وعده را بدون شما بخورم اصلا بهم مزه نمیده 

srew_photo_2016-08-08_10-47-51.jpg

جای همگیتون واقعا خالیه



پ ن 1 : هیچ انجیر دیگه ای مزه انجیرای باغچه ما را نمیده ....

پ ن 2 : هر وقت مامان الویه بپزن من برای چند روزم ذخیره میکنم

پ ن 3 : این نقل بادومهای سوغات مشهد ... محشرن... من هنوز دو بسته توی فریزر دارم

پ ن 4 : کاش دل آرام این پست را نبینه.... برای دل آرام و نی نی ش دعا میکنید؟

پ ن 5 : یادم نبود ... چند تا خانم باردار دیگه هم از اینجا رد میشن... کاش این پست را نبینن

پ ن 6 : مگه میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من دیروز  2368  بازدید کننده از وبلاگم داشتم... چه خبر شده؟

نظرات 19 + ارسال نظر
دخترشیرازی دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 10:56

انجیرا
.....................................................................
جای شما خالی منم با همکارا دارم مویز میخورم
.....................................................................
نقل برای دندونت بده .....بده من بخورم

جات خالیه
دلم مهمون میخواد الان
کلی چیزای خوشمزه ی خوردنی تو یخچالم هست
نقل کلا برای همه چی خوبه... تشریف بیارین ... با هم بخوریم... من که دلم نمیاد بسته ی نقل را بدم به کسی

Meredith دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 11:18

به به چه میان وعده ی خوبی :) به به
به به نون تااااره :)

جای شما همیشه در قلب منه ها

میدونستی خانوم دکتر

طلوع ماه دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 12:10

به به دهنم آب افتاد
نوش جونت خانومی

جای شما همیشه اینجا خالیه

حامد دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 12:40 http://hamed-92.mihanblog.com

سلام من اصلا انجیر دوس ندارم و اصلا نمیتونم بخورم

راس میگین کاش یه عده که دوس دارن نبینن و دلشون نخواد


دقیقا
چرا انجیر دوست ندارین... نکنه مثل خیلیا حساسیت دارین ؟

آروشا دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 13:51 http://khodaaramejanha313.blogfa.com

سلام تیلو عزیز
نوش جان گوارای وجود

سلام عزیزم
جای شما خالی

رهرو دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 14:54 http://66darjostojoo.blogfa.com

سلام
منم نقل خیلی دوس دارم
از اون 2368 بازدیدکننده، 2360 تاش من بودم
دم به دیقه اینجا رو چک میکنم ببینم مطلب جدید گذاشتین یا نه

میشه لطفا شمام دوباره برای پایان نامم دعا کنید

دوباره که هیچی من و همه ی دوستام برای پایان نامه شما دعا میکنیم
و با پشتکاری که شما دارین مطمئنم که عالی پیش میره

mehra دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 17:44 http://paeize-por-rang.blog.ir

وای وای منم دلم عصرونه خواستبرم که یه عصرونه تپل داشته باشم

بدو
نوش جان

شاذه دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 19:13 http://moon30.mihanblog.com

ای جانم! نوش جان!
ما نقل زیاد نمی خوریم. چند روز پیش با یه کیسه نقل بادوم خلال، یه ظرف مسقطی ساختم نقلا مصرف بشن
ولی جات خالی! عجب مسقطی ای شد! مسقطی های سیرجون مثل پاستیلن. ولی اینا لطیف مثل خامه تو دهن آب میشد. هعیییی.... کی چاقه؟ کی بود؟ کجا بود؟


ای جان نوش جونتون باشه

Meredith دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 20:11

فداااات.جای شما هم در قلب ماست

دخترشیرازی سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 08:28

سلام صبحت بخیر


همه ی عمرت به خیر و شادی

بانو سین سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 09:06 http://our-lovely-life-92.blogsky.com/

به به به چه خوشمزه نوووش جوووون

خاله ریزه سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 09:46 http://yaddashte-yek-zan.blogfa.com/

به به !! چه کردی دختر.. نوش جان

واقعا جای شما خالی بود

دخترشیرازی سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 09:49

خانم خانما کجویی شمو؟

باز امروز دندون پزشکی

mahee سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 10:26

نوش جونت..
از دلارام خبر داری؟

نه هیچ خبری ازش ندارم و نگرانشم

گلشن سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 10:37

تیلو من عاشق انجیرات شدم خیلی انجیر دوس دارم. ببخش که تو وبت کمرنگ شدم. می بخشی?

تو در قلب من پررنگی
مهم همینه

دخترشیرازی سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 11:00

کجایی رفیقم دقیقا کجایی؟

الهی بگردمت

امیر سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 11:02

سلام
خوبه مویز می خوری
با.ر کن یه مویز هایی شیراز دیدم که اندازه یه بند انگشت و سیاه سیاه خذا کنه رنگ مصنوعی بهش نزده باشند محشر بود نیم کیلو گرفتم نیم ساعته بلعیدمش
عاشق انگور زرین و زرد رنگ کوه های دوان کازرونم که بدون آب و بدون کود و بسیار طبیعی و زیبا هست . انجیر های کوچک و رسیده و زرد رنگ که شیره سفیدی از ته آنها بیرون آمده و شیرینتر از عسل هست در مسیر تنگ ابوالحیات به قائمیه در کپر هایی که با شاخه های درختان درست کرده اند و انجیر و انگور هاییی که در سبد هایی با چوب نازک بادام خود نمایی می کنند.

چند وقت پیش رفته بودم باغ یکی از آشناها در خان زنیان اینقدر هلوی زعفرونی بود که نگو شیرین و ابدار و وسوسه انگیز اما من فقط چند دونه بیشتر نخوردم یعنی روم نشد چون ناهار هم انجا بودیم و اگه می خوردم باید قید ناهار را میزدم و دیگه تابلو میشد که شکمو با شلیل و هلو پر کرده ام
به هر حال هر موقع انجیر خوردی یادی از دل سوخته من کن

وای هوس مویز کردم
به به
چه نظر خوشمزه ای

امیر سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 11:03

سلام نیستی ؟
نکنه وجدان کلاری تو هم بیدار شده و نمیزاره به ما سر بزنی ...

خخخخ
شلوغم
خیلی شلوغ

حامد سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 11:49 http://hamed-92.mihanblog.com

سلام نیستین امروز نگرانتون شدم
ما عادت کردیم به خوندن نوشته هاتون
ایشالا هرجا هستین به خوشی باشین

باور کن با این پست کلی انگیزه گرفتم
چقدر خوبی شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد